شب سوم محرم

از نيمه شب گذشته و خوابش نبرده بود
طفل سه ساله اي كه، دگر سالخورده بود

در گوشه ي خرابه ،به جاي ستاره ها
تا صبح ،زخم هاي تنش را ،شمرده بود

از ضعف،ناي پاشدن از جاي خود نداشت
آخر سه روز بود، كه چيزي نخورده بود

بادست هاي كوچكش، آرام و بي صدا
از فرط درد، بازوي خود را فشرده بود

اين نيمه جان مانده هم از، لطف زينب است
ورنه هزار مرتبه در راه مرده بود

پیش از طلوع، بانوی گوهر شناس شهر
آن گنج را به دست خرابه سپرده بود

محسن عرب خالقي



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: حضرت رقیه(س) - شهادتشب سوم محرم

برچسب‌ها: اشعار شب سوم محرم
[ 27 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]