اشعار استقبال از ماه محرم


فصل اشک و سوز و آه از پرده ی دل میشود
باز چشمانم به رنگ سرخ مایل میشود

باز هم روح الامین مرثیه خوانی میکند
کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود

با لباس مشکی ام احرام گریه بسته ام
یک زیارت با هزاران حج معادل میشود

سعی ما پای پیاده از نجف تا کربلاست
شاهراه وصل ما این حد فاصل میشود

نیت گریه نمودم در نماز نیمه شب
چون که روضه بهتر از درک نوافل میشود

رکعت اول به یاد تشنه لبها سوختم
رکعت بعدی من گودال کامل میشود

مادری پهلو شکسته میرسد از سمت عرش
روضه از اینجا به بعدش سخت و مشکل میشود

لحظه ای که سینه ی ارباب سنگین میشود
روضه سنگین ارباب مقاتل میشود

نیزه ها نامهربان هستند اما لحظه ای
مهربان با حنجر او تیغ قاتل میشود

سر غنیمت میرود گودال میگردد شلوغ
وقت غارت کردن مشتی اراذل میرسد

آه از آن لحظه ای که مادرش سر میرسد
با تنی عریان ، تنی بی سر مقابل میشود

محسن حنیفی

********************
 
نسیم روضه وزیده محرم آمده است
زمان گریه به ارباب عالم آمده است

دوباره بیرق و پرچم دوباره طبل و کتل
که ماه مرثیه وغصه و غم آمده است

دوباره سینه سپرهای کربلا جمعند
که لحظه های خوش نوحه و دم آمده است

تمام صحن حسینیه ازدحام گداست
که جا برای هزاران چو من کم آمده است

فقط نه نوح،نه موسی نه یوسف و یعقوب
دراین عزاکده عیسی بن مریم آمده است

 بیا که اشک بریزی کنار پیغمبر
چرا که فاطمه با قامت خم آمده است

محمدحسن بیات لو

*********************


چشم اگر امسال را هم آبروداری کند
گریه می خواهد مرا از هرچه خود عاری کند

هر کسی اینجا هنر کرده است با اشک آمده است
کاش پلک از این هنرها پرده برداری کند

بین دل با داغ او عقد اخوت بسته اند
در ازل، آری، خدا این خطبه را جاری کند

نوحه خوان در روضه می خواند به استمداد اشک
بانگ "هل من ناصر"است این، کیست تا یاری کند؟

می روم تا کربلا، آنجا که مردی آمده است
پای عهدش تا نفس دارد وفاداری کند

رود می افتد به پایش تا به هر قیمت شده
قطره ای از خویش را در جان او جاری کند

آب اگر مهریه ی زهراست پس هر طور هست
باید از مهریه ی زهرا نگهداری کند

بیشتر از ضربت شمشیر، یک سوراخ مشک
می تواند زخم را بر پیکرش کاری کند

می روم قدری جلو، آنجا که یک سر روی نی
بی محابا قد علم کرده است سرداری کند

آنکه تعلیم تکلم کرد بر عیسای طفل
می تواند پس سر بر نیزه را قاری کند

باز می آیم به خود، آنجا که در من یک نفر
گوشه ای کز کرده، می خواهد فقط زاری کند

چشم کارش گریه در سوگ "حسین بن علی"است
کور بادا چشم اگر از گریه خودداری کند

علی فردوسی

 
********************


آماده میشویم دو رکعت عزا کنیم
 حی علی العزا، که قیامی به پا کنیم

 قد قامت العزا  که شنیدیم میرویم
 تا حق روضه های عزا را ادا کنیم

 بوی محرمش همه جارا گرفته است
 وقتش رسیده تا دو سه ماهی صفا کنیم

 زیبا ترین وضوی محرم که گریه است
 باید که اشک را به نظر کیمیا کنیم

 سجاده سنگ صحن و عبا پیرهن سیاه
 نیت برای غربت خون خدا کنیم

 آنقدر با لباس عزا سینه میزنیم
 تا تار و پود پارچه را نخ نما کنیم

  در این نماز عشق چه مستانه میشود
پشت سر امام زمان اقتدا کنیم

 اینجا رکوع ما دم درب ورودی است
 عرض ادب به ساحت کرببلا کنیم

 الحق که کعبه سنگ نشانی برای ماست
 باید به نحو دیگری یاد خدا کنیم

 با این که سمت قبله هنوزم درست هست
 تیری به نیت دو نشانه رها کنیم

 اول به سمت کرببلا روضه الحسین
 دوم به سمت کوفه کسی را صدا  کنیم

 از خاک هم مضایقه کردند کوفیان
 اصلا چگونه یادی از این ماجرا کنیم

 سر های قدسیان همه بر زانوی غم است
 چون پیکری به خون شده هفتاد چاک و نیم

 هفتاد زخم پیکر او از گناه ماست
 نیمی برای کرببلا...، پس حیا کنیم

 اینجا قنوت ما به قناتی رسیده است
 باید که سید الشهدا را صدا کنیم

 تا گفتم السلام علیکم سلام داد
 باید به جان حضرت فطرس دعا کنیم

 حالا که حکم کرببلا را گرفته ایم
 باید دعا به جان امام رضا کنیم

 شرمنده، لفظ واژه ی "باید" زیاد شد
باید به عهدِ گفتن باید وفا کنیم

 امیرحسام یوسفی

********************

رنگ سیاه و سرخی پرچم رسیده است
شان نزول سوره ی مریم رسیده است

شال و لباس مشکی مارا بیاورید
حی علی العزا که محرم رسیده است

درمان درد ما بخدا با طبیب نیست
شکر خدا که دارو مرهم رسیده است

فطرس بیا وسینه زنان را نظاره کن
ماه عزا و نوحه و ماتم رسیده است

هرکس به قدر ظرفیتش فیض میبرد
زین رو گهی زیاد و گهی کم رسیده است

دریای بخشش است و فقط رزق میدهد
هرچه به ما رسیده از این یم رسیده است

شاهی که ابروی گدا را نمیبرد
آوازه اش به گوش دو عالم رسیده است

پیغمبران برای غمش گریه کرده اند
این گریه ها ز حضرت آدم رسیده است

مهمانمان بکن دو سه خط “روضه” روضه خوان
فصل نزول بارش نم نم رسیده است

عصر دهم صدای علیکن بالفرار
ای وای از آتشی که به مخیم رسیده است

بلوا شده است در ته گودال وای من
آنجا عقیله با قد خم هم رسیده است

هرچند وضع غارت او نامنظم است
رختش به هر قبیله منظم رسیده است

امیر علوی

********************

ارباب روی نوکریِ من حساب کرد
با اینهمه گناه مرا انتخاب کرد

هرکس شنید ناله ی حی العزا
تا خویش را به روضه رساند شتاب کرد

دلشوره داشتم که نبینم محرمت
یکسال این فراق دلم را عذاب کرد


باز این چه شورش است که در خلق عالم است
نام حسین بار دگر انقلاب کرد

توبه شکسته ها همه گویند یاحسین
رب الحسین هرچه دعا مستجاب کرد

از کودکی حسینیه دار محرممیم
این روسیاه را خودش عالیجناب کرد

هرکس که ذره ذره به پای حسین سوخت
اورا خدا به وصل خودش کامیاب کرد

گریه غبار سینه ی من داده شستشو
این قلب خاک خورده چنان دّر ناب کرد

تفسیر دستگیریه تو از رسول ترک
کار هزار منبرو صد ها کتاب کرد

سینه برهنه ها همه از نسل عابسند
او کربلا طریق هی این وصل باب کرد

آید به گوش ناله ی محزون فاطمه
با اسم نام یک یک ما را خطاب کرد

ماه محرم آمد و پیچید بوی سیب
صلی علی الحسین و صلی علی الغریب

قاسم نعمتی

********************

این روزها که حال و هوایم بهاری است
یک آسمان ستاره ازاین چشم جاری است

بوی محرمت همه جا را گرفته است
حالا نصیبم از غم تو آه و زاری است

اسپند و شال و بیرق وزنجیر حاضراست
دل گرم ناله کردن و دلبیقراری است

شرمنده ام که خرج عزایت نمی کنم
شرمنده ام قسم بخدا از نداری است

چشمت چرا محل به دوچشمم نمی دهد
ازچشمهای من ز غمت گریه جاری است

هرکس که خواستید بر او کربلا دهید
ما تابعیم و لطف شما اختیاری است

محمدحسن بیات لو

********************

سلام بیرق پرچم ، سلام ماه عزا
سلام حضرت زینب ، سلام خون خدا

دوباره آمده ایم و عزا به پا کردیم
برای ماتمتان روضه ها به پا کردیم

صدا زدیم بیایند باز سینه زنان
به روضه خوان محل گفته ایم روضه بخوان

بخوان که مرد غریبی ز راه آمده است
و شاه خسته دل کم سپاه آمده است

هنوز هست طعامی و آب بسیار است
هنوز بر سرشان سایه ی علمدار است

اما امان ز غریبی امان ز سوز و نوا
امان ز حادثه ی تلخ دشت کرب و بلا

که از جماعت نامرد پشت پا خوردند
میان دشت بلا نیزه بی هوا خوردند

و رأس تک تک انصار را جدا کردند
چقدر به ذریه فاطمه جفا کردند

امیر فرخنده

********************

سوره ی غم می رسد ، آیات مریم می رسد
عطر سیب و بوی اسپند محرم می رسد

دست خود را روی سینه می گذارم با ادب
آه دارد مادری با قامت خم می رسد

میزبان زهرا که باشد من خیالم راحت است
چون که الطافش به مهمان ها دمادم می رسد

انبیا پشت سر هم یک به یک صف بسته اند
حضرت خاتم برای خیر مقدم می رسد

بار عام است و ضیافت خانه ی هیئت شروع
نامه های دعوت از عرش معظم می رسد

زیر و رو کردن فقط کار حسین بن علی ست
در محرم ارمنی هم زیر پرچم می رسد

چایی روضه دوای درد بی درمان ماست
بین این دارالشفا پیوسته مرهم می رسد

با لباس مشکی اَم از قبر می آیم بُرون
یک نخ این پیرهن فردا به دادم می رسد

جبرئیل عرش خدا را آب و جارو می کند
کاروان کربلا از راه کم کم می رسد

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید



موضوعات مرتبط: استقبال از محرم

برچسب‌ها: شعار استقبال از ماه محرم
[ 21 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

به مناسبت عروج ملکوتی سردار شهید حاج حسین همدانی

خوب است عاشق با همین باور بمیرد
باید به راه دوست در آخر بمیرد

یک روز اگر بی عشق روی دوست سر کرد
حکمش فقط این است که دیگر بمیرد

بی تاب بعد از جبهه ها بودی تو سردار
هیهات آتش زیر خاکستر بمیرد

این رزق هر کس نیست در دوران غیبت
با تیر و تیغ دشمن کافر بمیرد

اما تو را گویا خدا اینگونه فرمود:
حیف است این سردار در بستر بمیرد

با زینب کبری چه گفتی در حریمش
گفتی که باید نوکرت بهتر بمیرد

سردار بی سردار ، یا زینب غلامم
باید غلامت مثل یک نوکر بمیرد

خوب است عاشق در میان شهر غربت
مثل حسین بی یار و بی لشکر بمیرد

خوب است عاشق در پی اثبات عشقش
لب تشنه روی خاکها بی سر بمیرد

قربان آن بانو که روی خاک میگفت
ای گل برای پیکرت مادر بمیرد

هرگز نمی شد باورم که بچه من
بر روی خاک کربلا پرپر بمیرد

قسمت نکن یا رب کسی وقت شهادت
در پیش چشم کودک و همسر بمیرد



موضوعات مرتبط: شهدای مبارزه با داعش

برچسب‌ها: به مناسبت عروج ملکوتی سردار شهید حاج حسین همدانی
[ 19 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مباهله

احد ده بزرگی

شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت
از فاطمه و ابالحسن باید گفت
تا خاطره ی مباهله گم نشود
پیوسته سخن سخن سخن باید گفت

آیات چو آفتاب از خاور نور
نازل شده بر سینه ی پیغمبر نور
ابناء و نساء و انفس اقدس حق
یعنی حسنین و علی و کوثر نور

آن پنج وجود صاحب عصمت حق
یعنی همه عصاره ی خلقت حق
کردند فنا بنای اسقف بازی
با هیمنه ی شگفت و با هیبت حق

مهری که به شأنش امد از حق لولاک
روشن شده از جلوه ی رویش افلاک
با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد
تا ریشه ی تثلیث برآرد از خاک

دُردی کش جام درد باید بودن
آگاه دل از نبرد باید بودن
چون شیر خدا حقیقت حق محور
در جنگ عقیده مرد باید بودن

آن روز دو صف مقابل هم بودند
تحلیل گر دلایل هم بودند
آن سو همه در تجزیه ی یکدیگر
این سوی ولی مکمل هم بودند

فرمانده ی جنگ، مصطفی بود آنروز
سردار سپاه، مرتضی بود آن روز
لشگر حسنین و فاطمه پشتیبان
درعرصه، سلاحشان دعا بود آن روز

آن روز نه سنگ و چوب و نه سنگر بود
نه نیزه ی جان شکار و نه خنجر بود
پیروزی پنج تن به اهل نجران
از باور بالنده ی بارآور بود

باذکر علی الدوام،آن پنج نفر
کردند به پا قیام، آن پنج نفر
با باور خود به مشرکین حجت را
کردند به حق تمام، آن پنج نفر

فرمود نبی علی ولی الله است
خورشید ولایت و دلیل راه است
زهرا است دل من و حسن دلبندم
عشق است حسین و عشق حق دلخواه است

مهر آمد و پشت شب بیداد شکست
اندیشه تثلیثی شیاد شکست
هنگام مباهله ز اعجاز رسول
هم اسقف و هم صلیب فولاد شکست

اسقف که گل روی محمد را دید
افتاد صلیبش از کف و جامه درید
گفتا که به حق و راستی در انجیل
حق کرده وجود اقدست را تایید

تنها نه که بر مسیح ترفند زدیم
بر گریه خلق خسته لبخند زدیم
ای ختم رسل ببخش ما را که دگر
دل را به ولایت تو پیوند زدیم

با آنکه گرفتار توهم هستیم
در پیچ و خم خیال خود گم هستیم
از عاقبت مباهله میترسیم
کوتاه سخن، اهل تفاهم هستیم

پیش تو صلیب را شکستن عشق است
بر خاک، به درگهت نشستن عشق است
زُنار بلند عقل خود را با صِدق
بر رشته دامن تو بستن عشق است

با اهل جدل مجادله باید کرد
با تیغ زبان مقابله باید کرد
بر منطق وحی سر اگر نسپردند
بی چون و چرا مباهله باید کرد

شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت
از فاطمه و ابالحسن باید گفت
تا خاطره مباهله گم نشود
پیوسته سخن سخن سخن باید گفت



موضوعات مرتبط: مباهله

برچسب‌ها: روز مباهله
[ 19 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

به مناسبت برگشت ابدان شهدای منا


محسن عرب خالقی

بنا نبود تمتع به انتها برسد
مگر زخون به كف پایشان حنا برسد

قرار بود به گوش تمامی دنیا
صدای خنده ابلیس از منا برسد

قرار شد به تلافی داغ عام الفیل
از آسمان آهن،از زمین بلا برسد

قرار شد خبر انتقام از اسلام
به گوش لات و هبل از دل حرا برسد

قرار شد كه در این شاهكارِ آل سقوط
ز شرق احسنت،از غرب مرحبا برسد

آهای شرطه گربه صفت كنار بایست
كمی به ماهی در حوض هم هوا برسد

زیاد از سحره كار برنمی آید
بگو به فرعون موساد با عصا برسد

شكست كشتی انسانیت در این دریا
خدا كند دگر از راه ناخدا برسد

اگرچه عمق مصیبت زیاد هست ولی
قرار نیست كه مكه به كربلا برسد

. اگرچه حرمله ها راه آب را بستند
قرار نیست كه تیر از كمان رها برسد

اگر چه مانده روی خاك پیكر حجاج
قرار نیست سری روی نیزه ها برسد

قرار نیست برای مراسم تدفین
سری جدا برسد پیكری جدا برسد

سلام بر لب عطشان سیدالشهدا
خدا كند كه به گوشش سلام ما برسد

**

صدای أشهد أن علی ولی الله
به زودی از دل كعبه به گوش ما برسد



موضوعات مرتبط: جنایت آل سعود در منی

برچسب‌ها: به مناسبت برگشت ابدان شهدای منا
[ 15 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

جنایت آل سعود در حادثه منی


سید مجتبی شجاع

لعنت به دل هواپرستت باشد
فردا بخدا روز شکستت باشد

ما ایل و تبار حضرت فیروزیم
"گفتیم فقط حساب دستت باشد"


*****************************

محمد صمیمی

سینه ی سرخ سرزمین منا
مملو از آیه های قرآن بود
بهر این هجرت غریبانه
بهترین روز، عید قربان بود

جان سپردند تا به چشم جهان
جلوه ی حق چنین زلال شود
عشق بالا گرفت و باعث شد
خون این حاجیان حلال شود

مدعی ها خموش و برلبشان
دست شیطان زده ست مهرسکوت
تا ابد چشم آل شیطان کور
سرزمین منا شده ملکوت

داغداریم و پیشگاه خدا
می بریم این غم و شکایت را
روزی آید که می بریم از حج
دست این قوم بی کفایت را

اذن حق بود پاسخ لبیک
تا قدم روی عرش بگذارند
رخت احرام بود و دیگر هیچ
زائران خدا سبک بارند

ازدحام و حرارت گرما
روضه ها را نشانمان دادند
آب بود و به کامشان نرسید
بالب خشک ،تشنه جان دادند

جان عالم فدای اوکه از آب
بین دو نهر آب شد محروم
السلام علیک یا عطشان
السلام علیک یا مظلوم

پیکری روی خاک کرببلا
بین گودال ماند روی زمین
بی کفن بود وبی کفن هم ماند
کعبه ی پاره پاره ی خونین



موضوعات مرتبط: جنایت آل سعود در منی

برچسب‌ها: جنایت آل سعود در حادثه منی
[ 15 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

به یاد قاری پرپرشده قرآن در حادثه منا، محسن حاجی حسنی کارگر

قاسم صرافان

از همون اولشم اهل سفر
از همون اولشم رها بودی
از همون اولشم کبوترِ
صحن و گنبد امام رضا بودی 

حتی مرگم نتونست که خنده رو
از رو لبهای قشنگت بگیره
با لب تشنه، توو صحرای منا
جون دادی، الهی مادر بمیره

بیا اینبار واسه ی این دل تنگ
واسه ی این چشای ابری بخون
بیا ای قاری خوش صدای من
واسه مادر آیه ی صبری بخون

چرا ساکتی؟ بخون تا با صدات
تا خدا، تا آسمونا بپرم
کی تونست اینجوری پرپرت کنه؟
از نفس کی تورو انداخت پسرم؟

هاجرم، هاجر بی قراری که،
دیگه اسماعیلشو نمی بینه
محسنم! دیگه چطوری گوش بدم
بعد تو به روضه های مدینه

ما فقط روضه ها رو شنیدیم و
تو خودت توو قلب ماجرا بودی
شنیدم که راهو بستن روی تو،
شنیدم که زیر دست و پا بودی

یوسفم! گرگایی داره اونورا
که نشستن به کمین پیرهنت
گل من! دینه اونا، کینه شونه
نقشه ها دارن برای چیدنت

با شهادتِ میون غربتت
یه نهیب به غیرت ماها زدی
میدونم با نفسای آخرت
مهدی فاطمه رو صدا زدی



موضوعات مرتبط: جنایت آل سعود در منی

برچسب‌ها: به یاد قاری پرپرشده قرآن در حادثه منا، محسن حاجی حسنی کارگر
[ 15 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

بازگشت شهدای فاجعه منا


وضو گرفته‌ام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زده‌ام تا که از منا بنویسم

به استخاره نشستم که ابتدای غزل را
ز مانده‌ها بسرایم؟ ز رفته‌ها بنویسم؟

نه عمر نوح نه برگ درخت‌های جهان هست
بگو که داغ دلم را کی و کجا بنویسم؟

مصیبت عطش و میهمان کشی و ستم را
سه مرثیه‌ست که باید جدا جدا بنویسم

چگونه آمدنت را به جای سر در خانه
به خط اشک به سردی سنگ‌ها بنویسم

چگونگه قصه‌ی مهمان کشی سنگدلان را
به پای قسمت و تقدیر یا قضا بنویسم

منا که برف نمی‌آید این سپیدی مرگ است
چسان زمرگ رفیقان با صفا بنویسم؟

خبر زتشنگی حاجیان رسید و دلم گفت:
خوش است یک دو خطی هم ز کربلا بنویسم

نمانده چاره به جز اینکه از برادر و خواهر
یکی به بند و یکی روی نیزه‌ها بنویسم

نمانده چاره به جز گفتن از اسیر سه ساله
چه را ز ناله‌ی زنجیر و زخم پا بنویسم

به روضه‌خوان محل گفته‌ام غروب بیا تا
تو از خرابه بخوانی… من از منا بنویسم ….

حامد عسکری



موضوعات مرتبط: جنایت آل سعود در منی

برچسب‌ها: بازگشت شهدای فاجعه منا
[ 15 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عید غدیر


غلامرضا سازگار

ای مبارک آیه ی اکمال دین عیدت مبارک
ای غدیر ای عید کلّ مسلمین عیدت مبارک
ای امین وحی، جبریل امین، عیدت مبارک
آسمان چشم دلت روشن زمین، عیدت مبارک
شیعه ی مولا امیرالمؤمنین، عیدت مبارک
یا علی ای مصطفی را جانشین عیدت مبارک

عید اهل آسمان جشن زمینی هاست امشب
ذکر کلّ آفرینش یا علی مولاست امشب


عید قرآن، عید عترت، عید دین، عید هدایت
عید امّت، عید شیعه، عید جود، عید عنایت
عید «اتممتُ علیکم نعمتی» عید ولایت
عید عفو و عید رحمت عید لطف بی نهایت
عید از مولا امیرالمؤمنین کردن حمایت
روی برگ هر گیاهی نقش بسته این روایت

کای تمام خلق! نازل آیه ی اکمال دین شد
شیر حق، نفس نبی، حیدر امیرالمؤمنین شد


کیست تا بی پرده وجه خالق داور ببیند
در غدیر خم گل لبخند پیغمبر ببیند
از جهاز اشترانش زیر پا منبر ببیند
بر فراز دست ختم الانبیا حیدر ببیند
شافع محشر ببیند ساقی کوثر ببیند
هادی و رهبر ببیند سیّد و سرور ببیند

ای تمام مؤمنات و مؤمنین مولا مبارک
این ولایت بر امیرالمؤمنین بادا مبارک


یا محمّد حکم، حکم خالق یکتاست بلّغ
یا محمّد جای ابلاغت در این صحراست بلّغ
یا محمّد آفرینش بی علی تنهاست بلّغ
یا محمّد این علی نوح و جهان دریاست بلّغ
یا محمّد این علی بر مؤمنین مولاست بلّغ
یا محمّد بعد تو حامیّ او زهراست بلّغ

یا محمّد بی علی دین مرده قرآن جان ندارد
هر که با او عهد خود را بشکند ایمان ندارد


دینِ بی مهر علی دین نیست کفر است و ضلالت
بی علی ممکن نگردد بر تو ابلاغ رسالت
بر تولاّی علی کن کُلّ امّت را دلالت
کوه طاعت بی ولای او بود کوه خجالت
نیست جز در شأن او این عزّت و قدر و جلالت
در قضاوت، در فتوّت، در مروّت، در عدالت

اوست عارف، اوست واقف، اوست کامل، اوست عادل
اوست اوّل، اوست آخر، اوست واصل، اوست فاصل


یا امیرالمؤمنین اینک به عالم رهبری کن
بر سران کلّ خلقت سر برآر و سروری کن
تو ولّی داور استی داوری کن داوری کن
آفتاب ملک جان ها! با فروغت دلبری کن
از غدیر خم بتاب و تا ابد روشنگری کن
آفتاب و ماه نَه هفت آسمان را مشتری کن

ای غدیر خم کنار مصطفی غار حرایت
ای محمّد مدح خوانت ای خدا مدحت سرایت


ای ولیّ الله، عین الله، وجه الله اعظم
ای در انگشتت زمام اختیار کلِّ عالم
ای رسالت از تو باقی ای ولایت از تو محکم
ای که از خاک سر کوی تو آدم گشته آدم
ای شده در آسمان مهمان تو عیسی ابن مریم
هر مؤخرّ را مؤخرّ هر مقدّم را مقدّم

چهره بگشا تا ببینندت که وجه کبریایی
سجده کن بهر خدایت تا نگویندت خدایی

یا علی تنها تو را باید تو را باید زعامّت
تو امامت کن امامت کن امامت کن امامت
لقمه ای از سفره ی احسانِ تو کوه کرامّت
گوشه ای از صحنه میدان تو، کلِّ قیامت
طاعت کونین بی مهرت ندامّت در ندامّت
انبیا با گفتن قد قامّتت بستند قامت

گفته در قرآن خدا مدح و ثنایت را علی جان
منبر ختم رسل بوسیده پایت را علی جان


تو جمال بی مثال حیّ سبحانی علی جان
دست حقّ، بازوی احمد، قلب قرآنی علی جان
در بهشت تن رسول الله را جانی علی جان
تو تمام دین حق، تو کلِّ ایمانی علی جان
هل اتی و کوثر و نوریّ و فرقانی علی جان
هر چه گویم در ثنایت بهتر از آنی علی جان

جان حق، جانان حق، آیین حق، ایمان حقیّ
مؤمنین را حق بود میزان و تو میزان حقیّ


میوه ی مدح تو در بستان سبز وحی روید
مصطفی باید وضو گیرد لب از کوثر بشوید
لب گشاید، دل رباید، دِر فشاند، گل ببوید
تا که اوصاف تو را بر دخترش زهرا بگوید
نازم آن چشمی که هر جا باز شد روی تو جوید
خصمت از بخل و حسادت گو بنالد گو بموید


هر که در دل دوستیّ ساقی کوثر ندارد
ذّلتش این بس که در روز جزا حیدر ندارد


بارها باید که دیوار حرم همچون در آید
قرن ها باید که چون بنت اسدها مادر آید
چشمه چشمه اشگ شوق از چشمه ی زمزم برآید
بانگ خیر مقدم کعبه به عرش داور آید
بهر استقبال، اوّل در جهان پیغمبر آید
تا به عالم یک امیرالمؤمنین دیگر آید

اوست پیر آفرینش اوست میر آفرینش
اوست شمشیر الهی اوست شیر آفرینش


کیستم من یک مسلمانم مسلمان غدیرم
غرق در بحر عنایات خداوند قدیرم
پیشتر از بودنم عشق علی کرده اسیرم
مهر مولا دستیارم لطف مولا دستگیرم
جز امیرالمؤمنین نبود در این عالم امیرم
خاک پای اهلبیتم کس مپندارد حقیرم

«میثم» این خاندان استم چه بیم از دارِ دارم
با امیرالمؤمنین فردای محشر کار دارم

******************************

غلامرضا سازگار



پیام نور به لب های پیک وحی خداست
بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست

با شراب طهور از خم غدیر بزن
خدا گواه ست که ساقی این شراب خداست

خم از غدیر خم و می ، می ولای علیست
و گرنه صحبت ساقی و جام و باده خطاست

غدیر ، عید خدا،عید احمد، عید علی
غدیر عید نیایش غدیر عید دعاست

غدیر صبح سپید همه سپیدی ها
غدیر ، نور خدا، دشمن سیاهی هاست

غدیر سید اعیاد و اشرف ایام
غدیر خوبتر از عید روزه و اضحی است

غدیر سلسله دار کمال دین تا حشر
غدیر آینه دار علی ولی الله است

غدیر عید همه عمر با علی بودن
غدیر جشن نجات از عذاب روز جزاست

غدیر بر همه حق باوران تجلی حق
غدیر ببر همه گم گشتگان چراغ هداست

غدیر کعبه مقصود شیعه در عالم
غدیر جنت موعود خلق در دنیاست

غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر
غدیر میوه توحید اولیا همه جا است

غدیر آیینه لا اله الا هو
غدیر ایت سبحان ربی الاعلی است

غدیر هدیه نور از خدا به پیغمبر
غدیر نقش ولای علی به سینه ماست

غدیر بر کعبه اهلل سما و اهل زمین
غدیر قبله خلق زمین و خلق سماست

غدیر یک سند زنده یک حقیقت محض
غدیر خاطره ای جاودانه و زیباست

غدیر روشنی چشم پیروان علی
غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست

غدیر با همگان هم سخن ولی خاموش
غدیر با همه کس آشنا ولی تنهاست

غدیر صفحه تاریخ وال من والاه
غدیر آیه توبیخ عاد من عاداست

هنوز از دل تفتیده غدیر بلند
صدای مدح علی بانوای روح فزاست

هنوز گوهر وصف علی بود در گوش
هنوز لعل لب مصطفی مدیحه سراست

هنوز لاله اکملت دینک روید
هنوز طوطی اتممت نعمتی گویاست

هنوز خواجه لولاک را نداست بلند
که هر که را پیمبر منم علی مولاست

چنانکه من همگان را به نفس اولایم
علی وصی من از نفس او به او اولاست

علی علیم و علی عالم و علی اعلم
علی ولی و  علی والی و علی اولاست

علی حقیقت روح و تمام عالم جسم
علی سفینه نوح و همه جهان دریاست

علی مدرس جبریل در شناخت حق
علی معلم آدم به علم الا سماست

علی تمامی دین ، بغض او تمامی کفر
علی ولی خدا ، خصم او عدوی خداست

علی بود پدر امت و بردار من
علی سغیر خدا و علی امیر خداست

علیست حج و علی کعبه و علی زمزم
علی سفا و علی مروه و علی مسعاست

علی صراط و علی محشر و علی میزان
علی بهشت و علی کوثر و علی طوباست

علی چو شخص پیمبر هماره بی مانند
علی چو ذات اللهی همیشه بی همتاست

علی شهید و علی شاهد و علی مشهود
علی پناه و علی ملجا و علی منجاست

علی اذان و اقامه ، علی رکوع و سجود
علی قیام و قعود علی سلام و دعاست

علی حقیقت توحید بر زبان کلیم
علی تجلی طور و علی ید بیضاست

علی وصی و دم و لحم و نفس پیمبر
علی ابوالحسنین است و شوهر زهرا

علی است حق و حقیقت بدور او گرد
علی است عدل و عدالت به خط او پویاست

علی محمد و فرقان و نور و کوثر ،قدر
علی مزمل و یاسین و یوسف و طاهاست

علی به قول محمد در مدینه علم
ز در درآی که راه خطا همیشه خطاست

حدیث منزله را از نبی بگیر و بخلق
بگو مخالف هارون مخالف موسی است

بود وصی نبی آنکسی که نفس نبی است
گرفتم (اینکه حدیث)غدیر یک رویاست

کننده در خبیر بود وصی رسول
نه انکه کرد فرار از جهاد ، عقل کجاست

کسی که گفت سلونی ، سزد امامت را
نه آن کسی که بلولا ، به جهل خود گویاست

کسی که جی نبی خفت جانشین نبی است
نه آنکه راحتی جان خویش را می ساخت

چگونه قاتل زهرا امام خلق شود
مدینه مرد شرف نیست یا علی تناست

چگونه مهر بورزند به آن ستم گستر
که دود آتش او دور خانه زهراست

چگونه غیر علی را امام خود داند
که او سراپا آیینه رسول خداست

حدیثی از دو لب مصطفی مراست به یاد
به آب زر بنویسم اگر رواست رواست

خدا گواه است پی دشمن علی نروم
حلال زاده رهش از حرام زاده جداست

کسی که بت شکند بر فراز دوش نبی
برای حفظ خلافت ز هر کسی اولاست

گواه من به خلافت همان وجود علی است
که آفتاب بتایید آفتاب گواه است

بود امامت او در کتاب حق معلوم
چنان که صورت خورشیددر فضا پیداست

به دیدگان خدا بین مرتضی سوگند
کسی که غیر علی دید دیده اش اعماست

عبادت ثقلینت اگر بود فردا
تو را بدون ولایت به ویل و اویلاست

به آن نبی که علی را وصی خود فرمود
به آن نبی که تمامش ثنای آن مولاست

صواب نیست صوابی که بی ولای علی است
نماز نیست نمازی که بی علی برپاست

شکسته باد دهانی که بی علی باز است
بریده باد زبانی که بی علی گویاست

تمرد است بدون علی اگر طاعت
تاسف است سوای علی ، اگر تقواست

به آیه آیه قران به حق پیغمبر
که راه غیر علی مرگ و نیستی و فناست

خدا گواست که هر کس رهش جدا زعلی است
بسان لشکر فرعون راهی دریاست

اگر تمام خلایق جدا شوند از او
خدا گواست که راه تمام خلق خطاست

به جای حور به بوزینه دست داده و بس
کسی که غیر علی را امام ورهبر خواست

به صد هزار زبان روح مصطفی گوید
که ای تمام امت علی امام شماست

من و جدا شدن از مرتضی خدا نکند
که هر که گشت جدا از علی جدا زخداست

کسیکه فاطمه از ظلم او غضبناک است
امامتش غم واندوه و رنج و بلاست

مگرنگفت نبی خشم دخترم زهرا
شرار خشم خداوندگار بی همتاست

مگر نگفت نبی با هم اند ، حق و علی
اگر علی نبود در میانه حق تنهاست

تمام قرآن در حمد و حمد بسم الله
تمام بسمله در با علی چو نقطه باست

خدا  گواست که امروز هر که پیرو اوست
مصون زنار جحیم و عذاب حق فرداست

علی کسی است که یک  ذره از ولایت او
نجات بخش تمامی خلق روز جزاست

علی کسی است که یک خردل از محبت او
نکوتر است ز دنیا و آنچه در دنیاست

اگر زخاک درش کسب آبرو نکند
یقین کنید که در حشر آبرو رواست

چنانکه غیر خدا را خدای نتوان گفت
اگر بغیر علی کس خلیفه گفت خطاست

بگو که بند ز بندم جدا کنند به تیغ
ز بند بندم آید ندا علی مولاست

ا گر به تیغ کشندم و یا به دار کشند
زبان نه بلکه وجودم به حمد او گویاست

به حق کسی نیرد راه جز ز راه علی
به هوش با ش که راه علی بود ره راست

لوا یحمد بدست علی بود فردا
تمام محشر در ظل این بلند لواست

پیمبران همه در تحت دین لوا آیند
که این لوای مقدس همان لوای خداست

الا کسی که تو را از علی جدا کردند
پناگاه تو در آفتاب حشر کجاست

مرا بروز قیامت خبلد کاری نیست
بهشت من همه در صورت علی پیداست

جهنم است بهشتی که بی علی باشد
جحیم با رخ نورانی علی ، زیباست

کجا امام توان یافتن چو شخص علی
که هم کلام خداوند و هم نشین گداست

اگر به چشم شما آفتاب نور دهد
وگر که سایه این نه سپهر بر سر ماست

اگر نسیم سحر می ورزد به لاله و گل
اگر به ظلمت شب ماه را فروغ و ضیاست

اگر تمات سماوات از ستاره پرند
و گر چو مائده  لبریز دامن صحراست

اگر فرشته و حور است و آدمی و پری
اگر زمین و سما و بهشت و عرش علاست

اگر سیاه و سفید است و اصغر و احمد
اگر که روز و شبی یا که صبح و مساست

خدا  گواست که از یمن دوست علی است
علیست  باعث خلقت ، علی خدای گواست

عل یولی خدا بود پیش از انکه خدای
به حرف کن ، همه کائنات را آرست

خدا برای علخل کرد عالم را
چنانکه خلقت او بری خود می خواست

تمام عالم ایجاد بی وجود علی
بان کشتی بی ناخدای در ، دریاست

مرا بس است تولای چهارده معصوم
که این ولایت فوق تمام نعمتهاست

مگر نکفت پیمبر کتاب و عترت من ؟
امنتی است که پیوسته در میان شماست ؟

مگر نگفت که این دو ، زهم جدا نشوند
اگر جدا ز یکی هر که شد ز هر دو جداست

مگر نگفت که این دو ، چو این دو انگشت اند
کز اتحاد یکی گرچه در شماره دو تاست

عبادت ثقلین است بسته بر ثقلین
که مهر طاعت هر بنده مهر ال عباست

درود باد به ارواح چهارده معصوم
که در طریقت آنان نجات هر دو سراست

بتول و چار محمد  حسین و چار علی
دو نامش حسن و آندو جعفر و موساست

بجز محبت آنان نجات نیست که نیست
زنید چنگ به دامانشان ، نجات اینجاست

هنوز محفل ذکر علی است خاک غدیر
ولی چه سود به گوش کسی است که ناشنواست

بگو که خصم شود منکر علی چه باک
که آفتاب به هر سو نظر کنی پیداست

گرفتم انکه حدیث غدیر و قول رسول
مراد دوستی آن امام ارض و سماست

چرا بگردنش افکند ریسمان امت
چه شد که دود ز کاشانه علی برخواست ؟

سوال من ز تمامی مسلمین این است
بدوست اینهمه آزار نه ،به خصم رواست ؟

چو عمر صاعقه کوتاه باد دورانش
خلافتی که دوامش به کشتن زهراست

برای غضب خلافت زدند فاطمه را
شرف کجاست مروت کجاست رحم کجاست

شکستن در و ، بی حرمتی به خانه وحی
مودتی است که درباره ذوالقربی است ؟

اگر قصیده "میثم " بود صدوده بیت
که در عدد صد  و ده نام آن ولی خداست

فضائلی است علی را که گفتن هر یک
نیازمند هزاران قصیده غراست


******************************

غلامرضا سازگار


خلق عالم را ندای یا امیرالمومنین است
ایـن صدای دلربای رحمه للعالمین است

اهل عالم اهل عالم عید ما عید غدیر است
هر كسی دارد امیری بهر ما حیدر امیر است

مـا طرفـدار ولایت حـامی قـرآن و دینیـم
هر چه پیش آید خوش آید با امیرالمومنینیم

اهل عالم اهل عالم در غدیر خم بیایید
تـا بـه فرمان محمد با علی بیعت نمایید

این علی حبل المتین است این علی حق الیقین است
این علی هم جان قرآن این علی هم روح دین است

ذكر و تسبیح و عبادت بی علی معنا ندارد
عشق و ایثار و شهادت بی علی معنا ندارد

یـا علی مولا علی جان ای تمام بـود و هستم
هر كه بودم هر كه هستم من فقط دل بر تو بستم

******************************


علی اكبر لطیفیان

دستان تو حالا شده بالاترین دست
جبریل بوسه می زند بر اینچنین دست

خلق ازل ، کارِ ابد بر عهده یِ توست
ای اولین دستِ خدا ، ای آخرین دست

آن دست ها را آنقدر بالا گرفتند
تا داد یزدان با امیرالمؤمنین دست

یادِ تو و دست تو افتادم وقتی
در علقمه افتاد بر روی زمین دست

هر سه حکایات نگاهت را نوشتند
پس آفرین آب، آفرین مشک، آفرین دست

این دست ها که پیش روی ما باز است
از پشت ، بسته میشود روزی همین دست

پشت و پناه محکمی بودند این ها
زهرا توقع داشت در کوچه از این دست

دست مغیره ، دست زهرا ، دادِ بی داد
افتاد دست بدترین ها بهترین دست

******************************


غلامرضا سازگار

گوش‌هـا بـاز کـه امروز هزاران خبر است
خبری خوب‌‌تر از خوب‌تر از خوب‌تر است

صـف ببندیـد کـه هنگـام نماز روح است
در گشایید که جبریل امین پشت در است

همگـی عیـد بگیریـد کـه عید آمده است
ایـن همـان عیـد خدای احد دادگر است

سـورۀ مائده خوانیـد کـه صـد مائـده نور
از خـدا در دل هــر آیـۀ آن مستتر است

هـر طـرف مـی‌نگرم قافلـه در قافلـه دل
هر دلی بال‌زنـان سوی علـی رهسپر است

این همان عید غدیر است که در خم غدیر
گوش‌هـا یکسـر بـر خطبـۀ پیغامبـر است

خطبۀ ختم رسل حکم خدا مدح علی است
خطبه‌ای که سندش مستند و معتبـر است

ایهـا النـاس هـر آنکـس کـه منـم مولایش
ایــن علـی او را تـا روز جــزا راهبــر است

این علی بعـد نبـی رهبر و مـولای شماست
این علی منجی یک خلق به موج خطر است

این علـی وجـه خـدا چشـم خدا گوش خدا
این علی دست خدا بازوی فتـح و ظفر است

من همـان شهــر علومــم همه باشید گواه
که علـی تـا ابدالدهـر بـر این شهر، در است

این امـام است امـام است امـام اسـت امـام
که امامت به وجودش همه‌جا مفتخر است

چشم، بی‌نور علی تا صف محشر کـور است
دین بی مهر علی پیکر بی‌دست و سر است

شرر نار همان بغض علی بـغض علـی است
مهـر او پیشِ روی آتـش دوزخ سپـر است

بــه تمـام بشـر اعـلام کنــد ختـم رسل
که علــی بـن ابیطالـب خیــرالبشر است

خصـم او را پسـر مـادر خـود باید خواند
غیر از این چاره نداریم که او بی‌پدر است

بی‌نمــازی اسـت اگـر بی‌علی آرید نماز
این نمازی که اجرش همه نار سقر است

مهر پروندۀ اعمـال شما مهـر علـی است
بی‌علی طاعت کونیـن زیان و ضرر است

گر دو صد کـوه طلا در ره معبـود دهید
بی تـولّای علـی جملـه هبا و هدر است

هر که شد خصم علی خصم نبی خصم خداست
در حقیقـت ز زنــازاده زنازاده‌تــر است

دشمن آل محمّـد چـو بــه محشـر آید
آتش خشم خدا از نفسش شعله‌ور است

به سر دوش رسول و به کف پای علی
بنویسیـد علـی بـت شکـن بی‌تبر است

بـی‌ولایش نفسـی گـر بزنــد جبـراییل
کمتر از مرغ زمین خوردۀ بی‌بال و پر است

جنـت از مهـر محبّـان علـی شاخـۀ گـل
دوزخ از بغض غلامان علی یک شـرر است

بــی تولّای علــی نیـست رسـالت کامـل
ثمــر بــاغ نبــوّت همه از این شجر است

نخل‌هــا جملــه گواهـند خــدا مـی‌داند
که علی تشنه، ولی تشنۀ اشک سحر است

سجده بی‌مهر علی سجده به بت باشد و بس
روزه بـا بغـض علـی نیــز گنـاه دگر است

جنّت و کوی علی هست چو یک قطعه زمین
کوثـر و مهر علی قصـۀ شیـر و شکـر است

صورت حق و علی صورت غیب است و شهود
طلعت احمد و او سـورۀ شمس و قمـر است

“میثم”این فخر تو را بس که از این مزرع عمر
نخـل سرسبـز تـو را بـار ولایـت ثمر است




موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عید غدیر
[ 8 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

جنایات آل سعود در منی

خدا کند نشوم هم کلام بعضی ها
که لعنت است جواب سلام بعضی ها

اگر چه خادم بیت اله اند اما هست
به سوی کفر قعود و قیام بعضی ها

به طرز خوردن شام و شراب مربوط است
اصول و فقه وحرام و حلال بعضی ها

تمام فتنه عالم به دست این آل است
که هست در کف شیطان لجام بعضی ها

خدا گواست ز فعل حرام روئیده
تمام نطفه و لحم و عظام بعضی ها

شده تمام جنایات مصر و سوریه
به نام شیعه و سنی، به کام بعضی ها

ز خون شیعه پاراچنار تا بحرین
اضافه کن همه بر اتهام بعضی ها

هرآنکه در صدد اختلاف افکنی است
یکی است منطق او با کلام بعضی ها

جوان شیعه اگر با بصیرتی نکند
بعید نیست بیفتد به دام بعضی ها

نظر به آیه «بَل هُم أضَل» کن و بنگر
خدا چه گفته به وصف مقام بعضی ها

شبیه عاقبت موج و صخره نزدیک است
سقوط سلطنت و انهدام بعضی ها

خدا کند که بیاید امام غائب ما
به هم زند ز پی و بن نظام بعضی ها

به این دلیل نکردم به نامشان تصریح
که داشت مشکل تطهیر نام بعضی ها

یاسر رحمانی

************************

 فاطمه‌ نانی‌زاد


یمن و شام و جنگ و خونریزی
دلت آقا گرفته بود امسال

می‌رسی کی سوار جادهٔ عشق!؟!
نرسیده زمان استهلال!؟!؟

خیمه خیمه‌ به جست‌وجو بودند
که ببینند روی ماهت را

آرزوی دل همه این بودِ
بوسه باران کنند راهت را

روضه خوان خیمه را به وجد آورد
روضهٔ مشک و دست سقا بود

در زلالیِ اشک حاجی‌ها
جلوات حسین پیدا بود

آه حاجیِ حج نیمه تمام...
عید قربان کجا و عاشورا

جبل الرحمه...، خاطرات حسین
درد و دل‌های سید الشهدا

عرفات و دعا و زمزمه‌ها
جان به قربان کام‌ عطشانت

«و فدیناه...»، روضه شد جان سوز
بدن چاک چاک و عریانت...

عید قربان رسید و تشنه لبان
عید قربان‌شان قیامت شد

در طلوعی که آرزو کردند
قسمت عده‌ای شهادت شد

لیلهٔ قدرشان چگونه گذشت!؟!
که‌ محبت خرید آنها را

پس رقم زد که حج شان مقبول
و چنین برگزید آنها را

چه قدر بغض در گلوشان بود
حاجیانی که تا منا رفتند

آه تقدیر عده‌ای این شد
از منا سوی کربلا رفتند

حرم امن و حرف ناامنی
موسم حج و کاروان در راه

آل فتنه دوباره صف بسته
با یزید زمانه شد همراه...


************************

سید هاشم وفایی

جماعتی که ره آفتاب می بندند
هنوز هم به رخ خود نقاب می بندند

به پای محکمۀ عدل با هزاران جرم
لبان خویش به روی جواب می بندند

به پشت سنگراسلام اهل نیرنگند
برای حیله رهی از سراب می بندند

چه غافلند به دنیا تمام طایفه ای
که دل به خانۀ سست حباب می بندند

برای کشتن اولاد او علم شده اند
اگرکه دست علی را طناب می بندند

نخوانده اند زهجده ورق اگر سطری
ولی به دست جهالت کتاب می بندند

به خون محسن زهرا نوشته شد این قوم
به روی غنچۀ ششماهه آب می بندند

به شوق ریختن خون پاک ثارلله
به روی دست شقاوت خضاب می بندند

**
کجاست منتقم  کربلا،که یارانش
کمر به یاری این انقلاب می بندند

************************

قاسم نعمتی

آتش کینه شعله ها دارد
در دل سر سپرده های یهود
لعنت حق به هرچه وهابی
لعنت فاطمه به آل سعود

عرضه داریم حجکم مقبول
با شماها منا منا شده است
خونتان نذر کاروانی که
راهی دشت کربلا شده است

ای کسانی که دیده بر راهید
مثل ام البنین شدید شما
برنگشتند حاجیان او
همه بی سر شدند کرببلا

معرفت را تمام کرده فقط
غرق در شور و شین گریه کنید
چون که مادر ندارد این آقا
همه یاد حسین گریه کنید

پیکر کشته هایتان سالم
غسل داده و با کفن آید
چند وقت دگر ولی زینب
همره پاره پیرهن آید

ناله زد آه یا رسول الله
از همه هستی ام همین مانده
دیدمش بی سر و بدون کفن
ته گودال بر زمین مانده

************************


علی رضا قزوه

کاروان از هفت شهر عشق و عرفان بگذرد
راه بیت الله اگر از هند و ایران بگذرد

مهربانا! یک دو جامی بیشتر از خود برآ
مست تر شو تا غدیر از عید قربان بگذرد

«خون نمی خوابد» چنین گفتند رندان پیش از این
کیست می خواهد که از خون شهیدان بگذرد؟

نغمه اش در عین کثرت، جوش وحدت می زند
هرکه از مجموع آن زلف پریشان بگذرد

پرده ی عشّاق، حاشا بی ترنّم گل کند
شام دلتنگان مبادا در غم نان بگذرد

وای روز ما که در اندوه و حرمان سر شود
حیف عمر ما که در دعوا و بهتان بگذرد

خون سهراب و سیاوش سنگ فرش کوچه هاست
رستمی باید که از این آخرین خوان بگذرد

کاشکی این روز ها بر ما نمی آمد فرود
حسرت این روز ها بر ما فراوان بگذرد

کافر از کافر گذشت و گبر یار گبر شد
کاش می شد تا مسلمان از مسلمان بگذرد

حال و روز عاشقان امروز بارانی تر است
نازنینا! اندکی بنشین که باران بگذرد

از شراب مشرق توحید خواهد مست شد
گر نسیمِ هند، از خاک خراسان بگذرد

************************

محمود ژولیده

یاران ،سبکباران، چه زیبا پر گرفتند
خوش در کف اخلاص جان و سر گرفتند

آنانکه تن را ،همره جان میکشاندند
با پای سر خود را به مسلخ میرساندند

با جان و دل، چون رو به قربانگاه کردند
خود را همه ،قربانیِ الله کردند

مَحرم شدند و مُحرم مقصود ماندند
در حالت سجده بر آن مسجود ماندند

حج را ، چه ابراهیمیان آوازه دادند
حجاج بیت الله، درسی تازه دادند

یاد شهیدان را دوباره زنده کردند
خود را فدای امتی رزمنده کردند

این جان سپردن ها به ما پیغامی آورد
امواجی از بیداری اسلامی آورد

شد مفتضح آل سعود، آماده باشید
تا رفتن قوم یهود، آماده باشید

جرثومه کفار اینک رفتنی شد
تابوی استکبار بی شک مردنی شد

هر جا که هر دولت درافتد با ولایت
ضرب المثل گردد در عالم، بی کفایت

مُشت ابوسفیانِ استکبار وا شد
آمال دُور مشرکین باد هوا شد

ما با بنی مروان و مرهب در ستیزیم
با دشمنان دین و مذهب در ستیزیم

ما بولهب های زمان را میشناسیم
شیطان پرستان جهان را میشناسیم

ما کاخ های شیشه ای را رَد گرفتیم
رَد سران مشرک و مرتد گرفتیم

امروز با دشمن ،مسلمان آشنا شد
سرتاسر جغرافیای دین، منا شد

امروز مسلخ از یمن، تا قلب شام است
از بیت مَقدَس ،تا دل بیت الحرام است

این فتنه ها پرورده قوم یهودند
بازیگر این فتنه ها آل سعودند

اهل بصیرت بعد از این آماده تر شد
این امت آزاده بس آزاده تر شد

نسلی که خود را با شهادت روبرو دید
راه شهید کربلا را پیش رو دید

ما کربلا را کعبه دل میشماریم
شش گوشه را چون قبله دل میشماریم

پشت سر رهبر، نماز آنجا گذاریم
پا در رکاب مهدی زهرا گذاریم



موضوعات مرتبط: جنایت آل سعود در منی
[ 6 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

نامه ای برای همسر شهیدم

نفیسه سادات موسوی  که همسرش در منا به شهادت رسیده
 این شعر را  سروده و به«همسران جامانده‌ی حاجی‌های شهید» تقدیم کرده است


چمدان را که جمع می‌کردیم،
هرکسی یک نفس دعا می‌خواست

پسرت عاقبت به خیر شدن
دخترت اذن کربلا می‌خواست...

اسم‌ها را نوشته بودی تا،
هییچ قولی ز خاطرت نرود

مرد همسایه شیمیایی بود،
همسرش وعده‌ی شفا می‌خواست!

من که این سال‌ها قدم به قدم،
پا به پای تو زندگی کردم

در خیالم دمی نمی‌گنجید،
دل بی طاقتت چه‌ها می‌خواست...

تو شهادت مقدرت بوده،
گرچه از جنگ زنده برگشتی

ملک الموت از همان اول،
قبض روح تو را مِنا می‌خواست!

عصر روز گذشته در عرفات،
در مناجات عاشقانه‌ی خود

تو چه گفتی که من عقب ماندم؟؟
که خدا هم فقط تو را می‌خواست؟!!!

ما دوتن هر دو همقدم بودیم،
لحظه لحظه کنار هم بودیم

کاش با هم عروج می‌کردیم،
کاش می‌شد...
اگر
خدا
می‌خواست...



موضوعات مرتبط: جنایت آل سعود در منی
[ 6 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

نامه ای برای پدر

سیدامیرحسین میرحسینی
برای پدرم که  امسال حاجی شد و رفت


بعد یك عمر منتظر ماندن
اسم بابا در امده امسال
شادی از چشمهاش معلوم است
همه یِ خانه سر خوش و خوشحال

یازده سال ِ منتظر مانده
زائر خانه ی خدا بشود
یازده سالِ گریه میكرده
راهیِ مروه و صفا بشود

وقت رفتن برای بدرقه اش
همه تا پای كاروان رفتیم
زیر قرآن كمی تبسم كرد
گفت نامهربان ،گران ،رفتیم

هركسی حاجتی به او میگفت
بچه ام را دعا بكن حاجی
مادرم مدتیست بیمار است
جای ماهم صفا بكن حاجی

در مدینه بقیع یادم باش
هر كسی داشت خرده حاجاتی
خواهر كوچكم صدایش زد
یك لباس عروس و سوغاتی

رفت بابا سوار ماشین شد
بغض مادر كه ناگهان تركید
گفت باگریه و دعایی خواند
به سلامت برید و برگردید

تِِلِفن زد پدر به او گفتم
ریسه های حیاط را بستم
كار دارد هنوز كوچه ولی
سخت دلتنگ و منتظر هستم

گفت مُحرم شدیم در شجره
حس وحالش شده است معراجی
گفت باید كچل شوم پسرم
بعد ازین ها به من بگو حاجی

خواهرت هر چه گفته بود آنجا
همه را یك به یك خریدم من
راستی، ساعتی كه تو گفتی
هر چه گشتم ولی ندیدم من

گفت چونكه مدینه اولیٓ است
قبل عید غدیر میآید
كارها را عقب نَیٓندازم
به خیالی كه دیر میآید

تِلِفن قطع شد وٓ ما هر روز
از رسانه پی خبر بودیم
گاه مشعر و گاه هم عرفات
چشم گردان، پیِ پدر بودیم

روز قربان حدود ساعت ده
خبری زود  حرف مردم شد
كشته های زیاد در عرفات
عید در كام مادرم گم شد

زنگ خانه مدام هی میزد
خبر از مكه و منا دارید؟
پدر آیا سلامت و خوب است؟
صدقه هم كنار بُگذارید

خواهر كوچكم نمیفهمید
مادرم منحنی و خم شده بود
انتظار و سكوتِ نافرجام
خانه یكسر تمام غم شده بود

اسمها را دوباره میخواندیم
دارد آمار میرود بالا
صد و ده _نه  دویست _نه  سیصد
ناگهان اسمی آشنا حالا
 
مادر از حال رفته غش كرده
چند زن دور او به دلداری
خواهرم كوچك است دق نكند
پس كجایی پدر بیا یاری

صوت قرآن  صدای الرحمان
راه را طی نكرده  برگشتیم
خواب هستم و یا كه بیدارم
چقدر زود بی پدر گشتیم

گفته بودی كه زود میآیی
قول دادی درست قبل غدیر
پای قولت چرا نماندی پس
حق بده پس اگر شدم دلگیر

داده بودم برات بنویسند
روی یك پرچم بلندِ سه رنگ
پدرم حجُ وسعی تو مقبول
وٓكنارش دوبیت شعر قشنگ

چقدر نقشه بود توی سرم
مثلاً نقل وقت آمدنت
گوسفندی برات سر ببریم
یك عرق چین به رنگ پیروهنت

كارتهایی كه نام تو خورده
دعوت دوستان به صرف نهار
چه بگویم به دخترت بابا
نه ، نمانده براش صبر و قرار

چه كسی میدهد به او پاسخ
گونه ای كه به او زیان نرسد
كاش ساكی كه پر ز سوغاتی است
هرگز اینجا به دستمان نرسد

چِقٓدٓر زود دیر شد بابا
خستگی مانده است تویِ تنم
از سفر قبل امدن باید
ریسه ها را یكی یكی بِكَنَم

راستی گوییا اجل نگُذاشت
سر خود را كچل كنی بزنی
گفته بودی بگویمت حاجی
حاج بابای مهربان منی



موضوعات مرتبط: جنایت آل سعود در منی
[ 6 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعارشهادت امام جواد علیه السلام


قاسم نعمتی

برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیده ای پر خود بر زمین مکش

ای مادری تر از همه کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش

بر تار گیسوان تو جای لب رضاست
این گیسوی مطهر خود بر زمین مکش

اسباب رقص و شادی زن ها شدی چرا
صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش

اینان ز دست و پا زدنت کیف می کنند
طاقت بیار و پبکر خود بر زمین مکش

بر روی نازنین لب تو خاک و خون نشست
پس آیه های کوثر خود بر زمین مکش

شکر خدا که نیست تماشا کند رضا
گوید دو دیده ی تر خود بر زمین مکش

در کربلا پدر به پسر التماس کرد
برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش

بس کن حسین آبروی خویش را مبر
زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش

کار عبااست بردن این جسم زینبا
با گوشه های معجر خود بر زمین مکش


*************************


مرضیه فرمانی

آشفتگی همیشه به دستان باد نیست
علم زیاد هیچ به سن زیاد نیست

باید چگونه از تو بگویند شاعران؟
بازار شعر – وصف تو باشد – كساد نیست

وقتی كه در هوای تو پرسه نمی زند
دیگر دل كبوتر این صحن شاد نیست

وقتی كه اهل خانه به تو زهر می دهند
دیگر به دستهای كسی اعتماد نیست

كم نیست در حریم تو چون " امّ فضل " ها
اما كسی میان كریمان " جواد " نیست

*************************

محمود ژولیده

گه ز پا اُفتم و با آه جگر می خیزم
گه نشینم وسط حجره و بر می خیزم

دل من با جگر خون شده عادت کرده
مثل هر روز که با سوز جگر می خیزم

نگرانِ نَفَسِ سوخته ام نیست کسی
تشنه جان بازم و دنیای دگر می خیزم

به گمانم دگر این عمر وصالی ندهد
در جوانی ز پی بار سفر می خیزم

بعد هر نالۀ جانسوز که اُفتم ز نَفَس
باز از هلهله چند نفر می خیزم

قتلگاهم شده این حجرۀ در بسته حسین
گرچه بی نیزه و شمشیر و سپر می خیزم

به جوانیِ علی اکبرت ای جدّ غریب
وقت رفتن به تماشای پسر می خیزم

به امید نفس آخر و دیدار اجل
گاه در بستر خود دیده به در می خیزم

یاد پهلوی شکسته کمرم را خم کرد
گه از این دنده به پهلوی دگر  می خیزم

منکه در کودکی یک بار زمین افتادم
گاه چون فاطمه با درد کمر می خیزم

با خروج پسر فاطمه هنگام ظهور
همره منتقم فاطمه بر می خیزم




موضوعات مرتبط: امام جواد(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعارشهادت امام جواد علیه السلام
[ 22 / 6 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

نوحه،زمزمه،شور..در شهادت امام جواد (علیه السلام) بهمراه سبک اجرا

زمینه

 

پرپر نزن ، جلوی این کنیزا جوادم

ذکر لبات ، بیا برس تو بابا به دادم

مضطر شدی ، چرا نفس نفس می زنی 

خون روی ، لباتُ داری پس می زنی

خدایا دلگیره ، لب تشنه می میره ، اول جوونی پیره پیره

مادرت داره عزا می گیره برات

گمونم دیگه در نمیاد آقا صدات

تو بگو چرا خون می ریزه از لبات

غریب ، آقام آقام آقام

******

تو شهر غم ، چرا غریب و تنها شدی

با زهر همسر ، خودت مداوا شدی

انگار داری ، روضه ی مادرُ می خونی  

حالت بده ، بعیده که تو زنده بمونی

جوادم بی جونه ، دست من لرزونه ، پسرم زنده نمی مونه

جوون علی موسی الرضا مضطره

کنیزی آب آورده پشت دره

می دونم دیگه لحظه های آخره

غریب ، آقام آقام آقام

******

آه از دمی ، که سرتُ رو خاکا می ذاری

انگار فقط ، خنده ی این کنیزا رو داری

با ناله هات ، دلا رو می بری کربلا   

یاد حسین ، یاد اسارت خواهرا

چرا تو بی تابی ، به زیر آفتابی ، به یاد روضه اربابی

به یاد غریب کربلا افتادی

به یاد عصر عاشورا افتادی   

 به یاد سر رو نیزه ها افتادی

غریب ، آقام آقام آقام

 

دریافت سبك



موضوعات مرتبط: امام جواد(ع)

برچسب‌ها: نوحه،زمزمه،شوردر شهادت امام جواد (علیه السلام) بهمراه سبک اجرا
[ 22 / 6 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

نوحه،زمزمه،شور..در شهادت امام جواد (علیه السلام) بهمراه سبک اجرا

زمینه

 

روضه های تو دارد ، رنگ و بوی غریبی

میرسد بر مشامم ، عطر و بوی عجیبی

کنج حجره گرفتی ، زانویت را در آغوش

آتش زهر نگردید ، در درون تو خاموش

غربت و غربت و ، همسر و همسر و زهر کینه

می‌برد می‌برد ، این دلم این دلم را مدینه

یا جواد الائمه ، یا جواد الائمه

******

هلهله میکنند هی ، دور تو قوم شیطان

ناله های تو گم شد ، بین رقص کنیزان

ارثیه هست شهادت ، با لب خشک و عطشان

که رسیده به تو از ، جد و بابا رضا جان

روی بام  روی بام ، پیکرت پیکرت زیر آفتاب

نه نماند نه نماند ، بی کفن بی كفن مثل ارباب

یا جواد الائمه ، یا جواد الائمه

******

کربلا بود و آتش ، نیزه و تیر و شمشیر

خواهری که رسیده ، به برادر ولی دیر

می دوید و دوید شمر ، می کشید و کشید شمر

می‌نشست و نشست شمر ، می‌برید و برید شمر

سر ز تن سر ز تن ، شد جدا شد جدا وا شهیدا

ناله ی ناله ی ، فاطمه فاطمه وا حسینا

یا حسین یابن زهرا ، یا حسین یابن زهرا

 

دریافت سبك



موضوعات مرتبط: امام جواد(ع)

برچسب‌ها: نوحه،زمزمه،شوردر شهادت امام جواد (علیه السلام) بهمراه سبک اجرا
[ 22 / 6 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا

سرود

 

تجلّی خورشید ِ ، ولا مبارک باشد

ولادت حضرت ِ ، رضا مبارک باشد

نام سبحان ، مدح سلطان ، گشته ذکر عاشقانی که به عشقش مبتلایند

پیروان و ، بی قراران ، شاد و خوشحال از قدوم ِ یوسف زهرا رضایند

حضرت ِ نجمه ، گوهر آورده

بر بهشت جان ، کوثر آورده

یا رضا جانم

******

سید و سَروَر آمد ، جان پیمبر آمد

دسته گل ِ زیبای موسی بن جعفر آمد

حجت الله ، یابن زهرا ، تا قیامت دل به لطف و جود بی حدّ تو بستیم

ای ولیّ ، نعمت ما ، در طواف مرقد نورانی ات بودیم و هستیم

مضجع ِ پاکت ، قبله ی دلها

نام زیبایت ،حلّ مشکلها

یا رضا جانم

******

عبد ِ فقیریم آقا ، به تو اسیریم آقا

برات کربلا رو ، ازت میگیریم آقا

از کرامت ، کن عنایت ، تا قیامت بر ولایت مبتلا باشیم رضا جان

در رَه ِ دین ، با محبّین ، اربعین امضا نما تا کربلا باشیم رضا جان

کن دعا حقّ ِ ، خیل ِ خوبانت

همسفر گردیم ، با شهیدانت

یا رضا جانم

 

دریافت سبك



موضوعات مرتبط: امام رضا(ع)

برچسب‌ها: سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا
[ 3 / 6 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا

سرود - شور

 

آسمون ستاره بارونه ، خدا خندونه

میخونه دلی که باز دوباره مجنونه

عاشقی دوباره میخونه ، مست و دیوونه

یا رضا نغمه ی نقاره ی این خونه

قلبم دوباره تا حرمت پر زده

درمون دردامون حرم مشهده

تا میگم السلام علیکَ الرضا

امضای کربلا دیگه صد در صده

میره از دلا هر چی غمه

آسمون چشام پرنمه

تا میشم مست ذکر رضا

میبینم تو حرم دارم زمزمه

السلطان (3) اباالحسن

******

کاسهِ گدایی تو دستم ، عاشق و مستم

فدای ضامن آهو همه هستم

عالمی دوباره گلگونه ، باز دگرگونه

دلای عاشقی که میون ایوونه

نقاره می‌زنند رو به سمت خدا

داره فضای این حرم حال و صفا

صحن گردی حرم تو هوای سحر

داره هوا و بوی خوش کربلا

الدخیل یا امام رضا

میزنم اسم تو من صدا

تا بگیرم ازت یک شبی

برات زیارت برا کربلا

السلطان (3) اباالحسن


دریافت سبك



موضوعات مرتبط: امام رضا(ع)

برچسب‌ها: سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا
[ 3 / 6 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا

 

سرود

(به سبك لاله ی مرتضی)


مقدم شاه دین ، نور حقّ الیقین ، حجت هشتمین

تهنیت باد

ای عشق تو رُکن ِ ایمانم ، یا مولانا یارضا جانم

یا مولانا یا رضا جانم

******

مقدم تو شَها ، ماه ذلقعده را ، داده نور و صفا

یبن الزهرا

بر محبین مدح تو خوانم ، یا مولانا یارضا جانم

یا مولانا یا رضا جانم

******

غرق شور و سُرور ، کُلّ دلها بُوَد ، دست زهرا بُوَد

عیدی ما

من سائل ِ لطف سلطانم ، یا مولانا یارضا جانم

یا مولانا یا رضا جانم

******

دل به عشقت اسیر ، رأفتت بی نظیر ، دست ما را بگیر

یبن الزهرا

آمدم با چشم گریانم ، یا مولانا یارضا جانم

یا مولانا یا رضا جانم

 

دریافت سبك



موضوعات مرتبط: امام رضا(ع)

برچسب‌ها: سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا
[ 3 / 6 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا

سرود

 

غم از تو دلا رها شد

که شادی بازم به پا شد

میخونند همه ملائک

شب ذکر یا رضا شد

از قدومت آقا این شبا خدا هم (خندونه)2

تو لیلایی آقا یه عالمی واست (مجنونه)2

دلم برات میزنه سوسو

دخیلتم ضامن آهو 

السلطان اباالحسن یا مولا

******

پر زده تو شب میلاد

دلم تا صحن گوهرشاد

زائرا دسته به دسته

کناره پنجره فولاد

یه زائر خسته کنار ضریحت (گریونه)2

دخیلشو بسته حاجتشو میدی (میدونه)2

دلم برات میزنه سوسو

دخیلتم ضامن آهو

السلطان اباالحسن یا مولا

 

دریافت سب



موضوعات مرتبط: امام رضا(ع)

برچسب‌ها: سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا
[ 3 / 6 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا

سرود

 

هر چى کرم بود تو خراسان گذاشتند

بیخود نبود اسم تو سلطان گذاشتند

هر کشورى برا خودش حاکمى میخواد

شکر خدا تو رو تو ایران گذاشتند

هر کى کربلا رو میخواد

امشب و پیش تو میاد

خالیه جاى من دم پنجره فولاد

مهدى قدم میزنه تو صحن گوهر شاد

دل دل دل میکنه دل بى قرارم امشب

بجز امام رضا باهیچکى کار ندارم امشب

معنى قرآن صاحب ایران

خاک تو کفشداریاتم حضرت سلطان

******

جا روکش صحن توام حیدر هشتم

سایه ى تو رو ایرونه باالاخص رو قم

مطمئنم صدام بهت میرسه آقا

خیلى سلام دادم یه بار بگو علیکم

هرکى که دلش اسیره

امشب و جلا میگیره

خوش بحال اونکه تورو ببینه بمیره

بدون امضات کسى کربلا نمیره

جبرئیل اومده مشغول پابوسیه

اربابمون شاه طوس رنگ ما هم طوسیه

معنى قرآن صاحب ایران

خاک تو کفشداریاتم حضرت سلطان

******
عشق تو رو بورسه بى تو دنیا کساده

عاشق و دیوونه تون هستم فوق العاده

دیشب پریشب توى خواب بهشتو دیدم

ورودى بهشت همون باب الجواده

دلبرم چه بامرامه

هرجاکه میرم باهامه

طواف دور کعبه هفت دور تمامه

چون دور هشتم دور گنبد آقامه

یک خواهش آقاجون ببخش زبون درازم

زار بگرده یه شبى تو حرمت جنازم

معنى قرآن صاحب ایران

خاک تو کفشداریاتم حضرت سلطان

 



موضوعات مرتبط: امام رضا(ع)

برچسب‌ها: سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا
[ 3 / 6 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا

سرود

 

دل من دوباره پر زده سمت حرم تو

همیشه دلخوشم من به سخا و کرم تو

بارون بارون ، دوباره آسمون برا قدوم تو می‌باره

خندون ، میشن ، توی آسمون و کهکشونا ماه و ستاره

رو طاق عرش بازم ریسه میبندن

همه فرشته ها دارن می خندن

مولا مولا ، علی موسی الرضا ضامن آهو

******

قرارمون باشه نماز صبح صحن گوهرشاد

همه بعد نماز با هم بریم پنجره فولاد

زیر ، لب‌ها ترانه رضارضاتوی حرم میگیریم

تا وقتی که برات کربلا رو از امام رضابگیریم

همه غرق نوا و شور و شینیم

دیوونه ی رضا و هم حسینیم

مولا مولا ، علی موسی الرضا ضامن آهو

 



موضوعات مرتبط: امام رضا(ع)

برچسب‌ها: سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا
[ 3 / 6 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا

سرود

 

تو آبروی مردم ایرانی ، افتخار برا شهر خراسانی

بذار ساده بگم ساده بگم آقا ، من رعیتم و تویی که سلطانی

چه شوری ، چه حالی داره صحن و سرات

چه خوشحال ، دارن میان همه زائرات

الهی ، یه روزی اسم ما هم باشه ، میون ، شهیدات

خوش به حال همه خادمات ، یاعلی موسی الرضا

قربون ، گنبد طلات ، یاعلی موسی الرضا

یاعلی ، علی یاعلی ، یاعلی موسی الرضا

******

غوغایی شده صحن گوهرشادش ، زائراش میرن پنجره فولادش

چه آقایی چه آقایی چه آقایی ، کربلا میده تو شب میلادش

دوباره ، ز راه دوری راه افتاده

یه زائر ، ولی خسته پای پیاده

می دونه ، تو دستش رو آخر می گیری ، امیدش زیاده

ای که هستی تو آرامشم ، یاعلی موسی الرضا

ای تو باغ و بهار دلم ، یاعلی موسی الرضا

یاعلی ، علی یاعلی ، یاعلی موسی الرضا

******

حالم به هوای تو پریشونه ، زائرت همیشه به تو مدیونه

به یاد همه نوکرای تو آقا ، شعرای کریم خانیُ می خونه

امام ، رئوفی و الحق مولایی

برای ، همه ایران امام رضایی

کسی که ، یه بار بیاد مشهد الرضا ، سراغش ، میایی

تو پناه دل خسته ای ، یاعلی موسی الرضا

شاه کلید در بسته ای ، یاعلی موسی الرضا

یاعلی ، علی یاعلی ، یاعلی موسی الرضا

 

دریافت سبك



موضوعات مرتبط: امام رضا(ع)

برچسب‌ها: سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا
[ 3 / 6 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا

 

زمزمه

(به سبك السلام ای خاتم پیغمبران)

 

تهنیت ای اهل عالم آمده مهری فروزان

کز فروغش آسمان ها و زمین گردیده رخشان

عزیز مصطفی ، ز نسل کوثری

چو جدت مرتضی ، به عالم سروری

علی موسی الرضا

******

قدسیان امشب همه مهمان تو شمس الشموسند

عاشقان خاک درت را تا ابد مولا ببوسند

ولی کبریا ، گل پیغمبری

همه لطف و صفا ، تو جان حیدری

علی موسی الرضا

******

قبله ام روی تو باشد ، چشم من سوی تو باشد

بهتر از جنت رضا جان گلشن کوی تو باشد

گل طاها رضا ، ز هر گل بهتری

تویی مشگل گشا ، ولی داوری

علی موسی الرضا

******

تهنیت بر فاطمه با مصطفی و مرتضی باد

تهنیت بر نجمه و موسی بن جعفر از خدا باد

همه جود و سخا ، ز عالم برتری

تو ای مولای ما ، شفیع محشری

علی موسی الرضا

 

دریافت سبك



موضوعات مرتبط: امام رضا(ع)

برچسب‌ها: سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا
[ 3 / 6 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا

مدح و مناجات با امام رضا (ع)

 

زمزمه

(به سبك السلام ای خاتم پیغمبران)

 

یا رضا شمس ولایی ، نور چشم مصطفایی

ای کریم هر دو عالم ، بر همه مشکل گشایی

نما حاجات ما ، به لطف خود روا

عزیز فاطمه ، علی موسی الرضا

علی موسی الرضا

******

تو نشان هل اتایی ، معدن جود و سخایی

تو ولی کبریایی ، ثامن و ضامن رضایی

همه لطف و عطا ، بده عیدی به ما

به جان مادرت ، علی موسی الرضا

علی موسی الرضا

******

تو گل اهل کسایی ، یادگار مرتضایی

تو رحیمی تو رئوفی ، زاده ی خیر النسایی

همه حسن و صفا ، نظر کن سوی ما

تو را جان جواد ، علی موسی الرضا

علی موسی الرضا

******

تو امیر مقتدایی ، قبله ی حاجات مایی

ای معین بی پناهان ، شافع روز جزایی

بود نامت شفا ، به هر دردی دوا

نما ما را دعا ، علی موسی الرضا

علی موسی الرضا

 



موضوعات مرتبط: امام رضا(ع)

برچسب‌ها: سرود ولادت امام رضا(علیه السلام) بهمراه سبک اجرا
[ 3 / 6 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام رضا علیه السلام

على صالحى

امشب دوباره شور تغزل گرفته ام
حس شروع نغمه بلبل گرفته ام
مثل نسیم روی چمن ها دویده ام
هر جا رسیده ام خبر از گل گرفته ام
بر دامن همیشه بهاری و سبز تو
با نور اشک دست توسل گرفته ام

از آسمان برای همه ناز می کنم
تا گنبد طلای تو پرواز می کنم

نقاره ها ز اوج مناره وزیده اند
مردم صدای آمدنت را شنیده اند
این زائران خسته، به عشق ولادتت
با عرض تهنیت به حضورت رسیده اند
زیباتر از همیشه شده آستان تو
آقا چه قدر ریسه برایت کشیده اند!
بوی غذای حضرتی و این همه گدا
مهمان نوازهای حرم سفره چیده اند

ای کاش در ضیافت تو دعوتم کند
امشب خدا نگاه تو را قسمتم کند

من با تو از حصار غم آزاد می شوم
با خواندن سرود تو دل شاد می شوم
یک بار از خرابه ی دل بگذر و ببین
از برکت قدوم تو آباد می شوم
تا آن زمان که بیشه پر از رد پای توست
آهوی دل سپرده ی صیاد می شوم
از سنگ هم گذشتم و آهن شدم ولی!
دارم ز جنس پنجره فولاد می شوم!

عمریست زیر سایه ی دستت نشسته ام
جز تو رضا به هیچ کسی دل نبسته ام

هرگز ز عشق خویش جدایم نمی کنی
محتاج بنده های خدایم نمی کنی
گفتی سه بار دیدن زوار می رسی
یا ایها الرئوف رهایم نمی کنی
دل تنگ روضه های حسین و محرمم
راهی خاک کرب و بلایم نمی کنی؟
این حرف آخریست که من با تو می زنم
مهمان سفرۀ شهدایم نمی کنی؟

خورشید من بتاب و دلم را سفید کن
وقت زیارت است مرا هم شهید کن

******************************

قاسم صرافان

با دیدن تو چه محشری خواهد شد
آغاز حیات دیگری خواهد شد
وقتی که به صحن آسمانت برسم
آهوی دلم کبوتری خواهد شد

***

قصدم سفری برای گلگشت نبود
برگشت از آرامش این دشت نبود
در فال خطوط کف دستانم کاش
تقدیر بلیط رفت و برگشت نبود

******************************

علی سپهری

باید شکست ساغر و از می وضو گرفت
باید ز دست بانی باده سبو گرفت
از عرش آمده است... زمین آبرو گرفت
هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت...

...گفته است این که از همه ی دلبران سر است
نامش رضاست زاده ی موسی ابن جعفر است

گیسو کمند، خوش قد و بالا و محشری
کارت شده است از همه ی خلق دلبری
پیغمبری و حضرت زهرا و حیدری
یعنی صفات حضرت حق را تو مظهری

ای نام دلربات دوای فقیرها
اصلا رسیده ای تو برای فقیرها

باید که سر دهیم همه بی مقدمه
روحی فداک یابن علی، یابن فاطمه
با عشق تو ز هول قیامت چه واهمه
سلطان ماسوایی و عبد تو ما همه

ما سال هاست ریزه خور سفره ی توایم
هشتم امام ! ما همه آواره ی تو ایم

مجنونم و جنون دل زار بی حد است
جانم ز دوری حرمت بر لب آمده است
مثل کبوتری که به امید گنبد است
اصلا دوای این دل بیمار مشهد است

آخر به من اجازه ی پابوس می دهی
اذن زیارت حرم طوس می دهی

یکبار هم محل به من بی نوا بده
قلبم سیاه گشته، تو آن را جلا بده
دردی که داده اید برایش دوا بده
جان جواد کرب و بلای مرا بده

مردم همه به لطف تو حاجت روا شدند
امروز اگر مسافر کرب و بلا شدند

حالا که چند وقت دگر ماه ماتم است
عاشق به فکر نوکری اش در محرم است
با تو بساط گریه ی ما هم فراهم است
گریه برای روضه ی کرب و بلا کم است

روضه بخوان که ابن شبیب تو ایم ما
هر شب به یاد جد غریب تو ایم ما

یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند
یابن شبیب جد مرا با عصا زدند
یابن شبیب عمه ی ما را چرا زدند؟
نامردها برای رضای خدا زدند

وقتی حسین در ته گودال رفته بود
زهرا کنار پیکرش از حال رفته بود

******************************

غلامرضا سازگار

ای خراسان تو رشک روضه رضوان ما
سایه گلدسته هایت بر سر ایران ما
خاک کویت در تمام درد ها درمان ما
جان گرفته از نسیم بارگاهت جان ما

تربت تو هم نجف هم تربت پیغمبر است
زائرت از زائر کل امامان برتر است
گنبد زرین تو تا حشر مصباح الهداست
پرچم سبز تو را امنیت ملک خداست
خشت خشت بارگاهت را به عالم این نداست
شهریار عالم است آن کس که بر این در گداست

ای فتاده بر سر خلق دو عالم سایه ات
عالمی در سایه ات ایراننیان همسایه ات

دل که شد از آن تو بیت الحرامش می کنی
هرکه گردد زائرت اول سلامش می کنی
روز محشر صاحب قدر و مقامش می کنی
هرکه باشد هشت جنت را به نامش می کنی

دست زوار شما در حشر دردست شماست
بلکه باشد نامه اعمال او در دست راست

درد جان خلق را درمان تویی دارو تویی
کبریا مظهر علی آیین محمد خوتویی
هشتمین آیینه دار حسن ذات هو تویی
هم جمال غیب هو هم ضامن آهو تویی

زائر قبر تو نزدتو عزیز از ابتداست
احترامش می کنی زیرا که زوار خداست

آسمان ها سفره رنگین احسان تو اند
آسمانی ها سر این سفره مهمان تو اند
قدسیان دنبال آهوی بیابان تو اند
عرشیان پیوسته زوار خراسان تو اند

هم ادب درآستانت شخص موسی می کند
هم نسیم بارگاهت کار عیسی می کند

نار اگر نام از خراسانت برد نورش کنند
نور اگر دور از نگاهت اوفتد کورش کنند
گر به شیطان چشم رحمت واکنی حورش کنند
وای برآن کس که فردا از شما دورش کنند

زائرت را وقت جان دادن چو آیی برسرش
این عجب نبود که از رافت بگیری در برش

ای همه در های صحنت خلق را باب الجواد
وی همه عالم مرید و کوی تو باب المراد
تاقیامت از گدا آید عنایاتت زیاد
زائر تو با تو محشور است دررروز معاد

خوش به حال آنکه روز حشر کارش بارضاست
نقش پیشانی زوار حریمت یا رضاست

کاش قلبم برکبوتر های صحنت دانه بود
کاش جانم گرد شمع زائرت پروانه بود
کارم از اول گدایی بردر این خانه بود
هرکه شد دیوانه کوی شما فرزانه بود

خادم در بار تو فخریه بر شاهان کند
کفش دار آستانت ناز بر رضوان کند

ای سرم خاک ره جاروکشان صحن تو
صورت خورشید فرش آستان صحن تو
پرچم نصر الهی سایه بان صحن تو
بال جبراییل چتر آسمان صحن تو

بس که آقاو رؤفی و شفیقی یارضا
باگدایان در خود هم رفیقی یارضا

آمدم تا در شرار مهر خود تابم دهی
آمدم تا هرچه می خواهی از این بابم دهی
آمدم ازخاک کویت گوهر نابم دهی
آمدم کز جام سقاخانه ات آبم دهی

ناله و سوزو درون و گریه و آهم بده
فرض کن یک اشترم درصحن خود راهم بده

******************************

مظاهر کثیری

دوست دارم فقط "رضا" را من
دائما گفتم از تو هرجا من

شب و روزم فقط به یاد توام
بس که هر روز و هر شبی با من

 روح موسی دمیده در جسمت
که شدم از دمت مسیحا من

اینقدر لطف می کنی ، ماندم
تو به من دل سپرده ای یا من...؟

من به تو پشت کردم اما تو...
تو به من لطف کردی اما من...

 مشهدت قبله گاه عشاق است
قبله پس کعبه نیست الزامن

کام شیرینم از نبات شماست
عطرم از "زعفران بهرامن"

یا رضا دست من به دامن تو
چشم دارم به لطف این دامن

تو سه جا قول آمدن دادی
انتظار از تو دارم آقا من

******************************

محمد بیابانی

یک سلام از ما جواب از سمت مرقد با شما
فطرس نامه بر تهران به مشهد با شما

باز هم میل زیارت کرده ایم از راه دور
نیت از ما، قصد از ما، رفت و آمد با شما

ما کبوترهای بی بالیم اما آمدیم
لذت پرواز در اطراف گنبد با شما

نمره ی ما صفر شد از بیست اما در عوض
زندگی ما همه از صفر تا صد با شما

خطّه ی ما تشنه ی آب حیات و نور بود
خشکسال خاکمان اما سر آمد با شما

این دیار، این سرزمین، این زادگاه، این مرز و بوم
برکتش از توست «یا من یکشفُ کلَّ الهُموم»

سرپناه نا امیدان مأمن مأیوس ها
ایستگاه آخرِ ای کاش ها، افسوس ها

گرم در رویای صحن و گنبد و گلدسته هاست
زائر دلخسته و بی خواب از کابوس ها

نور گیرد ماه، تا شب های جمعه در حرم
می طراود نغمه ی یا نور و یا قدوس ها

می رسند از راه زائرها، ملائک گردشان
فرش زیر پایشان هم شه پر طاووس ها

در ازای قطره هایی اشک با خود می برند
از اجابت، از کرم، از لطف... اقیانوس ها

هر که صید توست دیگر در قفس محبوس نیست
در گل ایرانیان خاکی بغیر از طوس نیست

من اگر از دست خود آزاد باشم بهتر است
طائر پر بسته صیاد باشم بهتر است

زاده ی هر جای این دنیا که باشم خوب نیست
از اهالی رضا آباد باشم بهتر است

هرکه کنج دنج خود را در حرم دارد ولی
من اگر در صحن گوهرشاد باشم بهتر است

راستی با خود مریضی لاعلاج آورده ام
پس کنار پنجره فولاد باشم بهتر است

عقده ی کورم به لبخند ملیحت باز شد
دست های بسته ام پای ضریحت باز شد

عاقبت یا ساکن خاک خراسان می شوم
یا شهید جاده ی مشهد به تهران می شوم

زاغکی زشتم ولی نزد تو چشمم روشن است
یا کبوتر یا که آهو یا که انسان می شوم

در زیارت ها سرم پایین تر از قبل است و من
پشت ابر گریه ها از شرم پنهان می شوم

بازدید هرکه هربار آمده پس می دهی
و من از کم آمدن هایم پشیمان می شوم

خواب دیدم در حریمت شعرخوانی می کنم
روزی آخر شاعر دربار سلطان می شوم

پاسخ این خواهشم در بند امضای شماست
الغرض یک حرف دارم باتو آن هم کربلاست

******************************

مهدی رحیمی

این گنج به این طایفه ارزان نرسیده
بی رنج به دستان دلیران نرسیده

در هیچ زمان اینهمه انواع غنیمت
بی دغدغه و جنگ به ایران نرسیده

از نام رضا مملکت ما شده آباد
با اینهمه یوسف که به کنعان نرسیده

اینجاحرمی هست که بردور ضریحش
در اصل کسی تازه به دوران نرسیده

راهی شدم از دور به سمت حرم تو
فرمان بده تا دست به فرمان نرسیده

جاداشت که درجاده ی مشهد وسط قم
از شوق بمیریم به تهران نرسیده

قصد حرم حضرت معصومه که کردیم
مُردیم از این عشق به شیخان نرسیده

انگار رضا باز نکرده به معارف
لبهای کسی را که به سوهان نرسیده

مشهد که شود کعبه چه خوب است که زائر
محرم بشود باز به سمنان نرسیده

باید بکند کفش چو موسی پی دیدار
در راه به استان خراسان نرسیده

دل رفته به پابوس تو قبل از فلکه اّب
ما دور تو گشتیم به میدان نرسیده

ما دور تو گشتیم و به سمت حرم تو
مُردیم به پایان خیابان نرسیده

ای وای دلم در حرم از شوق زیادی
راهی نجف گشت به ایوان نرسیده

جایی که در اینجا به اباصلت رسیده
دیدیم که در رتبه به سلمان نرسیده

این اوج کریمی ست که بیماری من را
دادید شفا دست به دامان نرسیده

ای کاش دوباره تو بخواهی و بیایم
در موقع برگشت به تهران نرسیده

******************************

مهدی مقیمی

پسر فاطمه سلام سلام
طلب حاجت از شما داریم
هر که هستیم یا بدیم یا خوب
در دل عشق امام رضا داریم

آسمان با ستاره و ماهش
در زمین مدینه مهمان است
جبرئیل از بهشت آمده است
روی دستش گلاب و قرآن است

روز میلاد توست یا سلطان
داخل مجلست دعا کردیم
رک بگوییم امشب ای آقا
هوس مشهدالرضا کردیم

امشب از راه دور ای آقا
برضریحت دخیل را بستیم
فخر ما این بس است تا محشر
همه همسایهء رضا هستیم

چشم در چشم حلقه های ضریح
دست در دست پنجره فولاد
آمدم تا که حرفهایم را
بزنم با تو هرچه باداباد

جشن میلادتان در این هیأت
یابن الزهرا چه جشن پر شوریست
گرچه دوریم از حرم اما
دلمان مثل صحن جمهوریست

به خدا از درون گهواره
نوکر آل سید نجفم
این جهان عاشق رضا هستم
حشر هم با امام رضا طرفم

منم از عاشقان هیأتیت
افتخاریست رخت رعیتیت
به چه کار آیدم طعام بهشت
دوست دارم غذای حضرتیت

من که بیمار عشق سلطانم
تا قیامت تبم نمی افتد
تا نفس روز و شب به سینه بُود
یا رضا از لبم نمی افتد

******************************


مهدی مقیمی

بالای شعر خویش نوشتم هوالطیف
تا که کنم ثنای تو ای حضرت شریف

هم پیرو تو تاج سر اهل عالم است
هم منکر تو خوار و سرافکنده و خفیف

این جمله های ناقص و در حد فهم ما
در وصف توست کوته و ناپخته و ضعیف

اصلا زبان الکن ما در مقام مدح
کی می شود به وصف دو چشم شما حریف

ای صاحب بهشت حریم شما کجا
سعی و صفا و رکن و مقام و منا و خیف

ای مهربان عالم و ای هشتمین امام
بر آستان قدس شما بارها سلام

شبهای جشن ، صحن شما دلرباتر است
باور کن از بهشت خدا با صفاتر است

وقتی فرشته زائر بی طاقت شماست
یعنی ز کبریا حرمت کبریاتر است

در خانۀ تو هیچ غریبی غریبه نیست
گویا غریب پیش شما آشناتر است

جنس طلای تو به خدا فرق می کند
اینجا طلا به برکت نامت طلاتر است

وقتی شفا درون غبارت نهفته است
یعنی غبار تو ز طلا کیمیاتر است

بعضی صفات پیش تو برعکس می شوند
داراتر است پیش تو هرکس گداتر است

ایران به برکت قدمت ماندگار شد
کل چهار فصل دل ما بهار شد

خورشید خانوادهء موسی بن جعفری
مولای با محبتی و ذره پروری

گفتی سه بار دیدن زوار می روی
آقا تو در وفای به عهد از همه سری

سیمای اهل بیت همه در جمال توست
من مانده ام که فاطمه ای یا که حیدری

ایران الی الابد همه در زیر چتر توست
این آب و خاک را تو زعیمی تو رهبری

کافیست یک اشارهءتان تا که مثل رعد
بدخواه شیعه را تو به زانو در آوری

آوازه ات به حیدر کرار رفته است
آقا شجاعتت به علمدار رفته است

بگذار تا مرور کند باز نوکرت
آن خاطرات کودکی خویش در برت

از شیشۀ قطار سرک ها کشیده ام
تا بنگرم ز دور حریم منورت

در خاطرات کودکی ام نقش بسته است
آن سنگهای صیقلی و سبز مرمرت

با لذتی عجیب شمردم هزار بار
تعداد زنگ ساعت زیبای سر درت

با شوق پولی از پدر خود گرفتم و
انداختم درون ضریح مطهرت

در زیر دست و پای همه سخت مانده ام
تا دست خویش را به ضریحت رسانده ام

آنکس که با رضایت شخصش خدا رضاست
فرزند هفتم علی مرتضی رضاست

از کودکی همیشه بدهکار او شدیم
یک پای خاطرات تمامیّ ما رضاست

نقّاره می زنند بیا خوب گوش کن
گویا ترانۀ لب آنها رضا رضاست

تا سفره دار کشور ما هست فاطمه
سو گند می خورم نمک سفره ها رضاست

باید به وسعت کرمش اتکا کنیم
عمریست خرج هر چه گرفتار با رضاست

زیبا ترین کلام لب من تمام عمر
حس می کنم همیشه همین ذکر یا رضاست

عالم کمی ز وسعت صحن امام اوست
یک شعبه از بهشت به دارالسلام اوست

******************************

مهدی علی قاسمی

از جان عاشقان ولایت خبر رسید
نوباوه ی بتول به وقت سحر رسید
از برکتش خدا به گدا بیشتر رسید
امشب ز راه زاده ی زهرا اگر رسید:...

...آمد که حال خسته ی ما را نظر کند
فکری به حال بنده ی خونین جگر کند

امشب عجیب سر به هوایم برای او
دنبال ذکر و مدح و ثنایم برای او
من یک گدای بی سر و پایم برای او
مجنونم و اسیر رضایم ، برای او:...

...زشت است اگر که نوکر خود را کند جواب
حاشا به لطف زاده ی پاک ابوتراب

ذکر قنوت روز و شب شیعه یا رضاست
روی لبم ترنّم ذکر رضا رضاست
در کشتی نجات فقط ناخدا رضاست
در ربنای هر شب من، آتنا ، رضاست

این دل میان مشهد و قم چون کبوتر است
گویا که وقف زاده ی موسی بن جعفر است

ما را نوشته اند گدایان مشهدش
روزی خوران سفره ی احسان بی حدش
مجنون بوی عطر ضریح زبانزدش
یک عمر خم شدیم فقط سمت مرقدش

دانه ز دست هرکس و ناکس نخورده ایم
دل را فقط به دست جوادش سپرده ایم

ما عاشقان غمزده را مال خود کنید
ما را همیشه در به در آل خود کنید
فکری به حال روزیِ اطفال خود کنید
ما را ذبیح کرده و پامال خود کنید

امشب دهید دست گدا جام باده را
امضا کنید کرب و بلای پیاده را

یا ثامن الحجج نظری هم به ما نما
بر این گدای پشت درت اعتنا نما
یعنی بیا و روزی من کربلا نما
بعدش مرا برای محرم جدا نما

یابن شبیب های تو ما را اسیر کرد
هر آنچه کرد روضه ی تکه حصیر کرد

******************************


محمدمهدی عبدالهی

دیر وقتیست دلم عرض ارادت دارد
ماه ذیعقده شد و قصد زیارت دارد

نور می آید از آن دور ،سفر نزدیك است
این چنین حضرت خورشید عنایت دارد

حاجیان در تب و تابِ سفر بیت الله
مُحرم كوی رضا كعبه حاجت دارد

روز میلاد كریم است، كرم حیران است
گوشه چشمی به گدا نیز كفایت دارد

كنج ایوان طلا روی لب این زمزمه بود
كمِ ما هست ولی شاه كرامت دارد

لحظه ای نیست كه نقّاره به گوشم نرسد
جای جای حرمش روح اجابت دارد

آن طرف پنجره فولاد چه غوغایی بود
مشهد از جنس بهشت است،قیامت دارد

سایه لطف رضا بر سر زائر افتاد
تا دم مرگ دلم شوق زیارت دارد

******************************

حسن لطفی

امشب که خدا با تو نمایان شده آقا
انگار دلم تازه مسلمان شده آقا

از یاد برد نام  بهشت ابدی را
هر کس که دلش اهل خراسان شده آقا

هرکس كه رسیده است به جایی و مقامی
از خاک در خانه سلطان شده آقا

باید بنویسند كه گنجینه ی عرشیم
درسینه ی ماعشق تو پنهان شده آقا

فهمیده ام از هیمنه ی نور حضورت
با دیدن تو فاطمه خندان شده آقا

من را ببر از خانه به می خانه، ترم کن
دستی سر گیسو زده دیوانه ترم کن

لبخند بزن تا که ببینند رضا را
آیات جمالی و جلالی خدا را

لبخند بزن تا که ببینند حسینی
تا با تو حسن جلوه کند عرض و سما را

لبخند بزن تا همه در کیش تو آیند
تا شهر حسینیه کند صومعه ها را

باید كه شب آمدنت باز بگویند
تقوای تو را،زُهد تو را،شوق دعا را

بوی تو ز پیراهن یوسف گذری كرد
بخشید به چشم تر یعقوب شفا را

ای آب و هوای دل من با حرمت گرم
ای ناز نفس های خداوند دمت گرم

شیرین تر از این شیوه ی غارتگری ات نیست
فریاد که دل خواه تر از دلبری ات نیست

یک عمر هلاک تو و این جذبه ی عشقیم
خاک تو سرم باد که چون سروریت نیست

حتما به علی رفته ای اینقدر شگفتی
کس نیست،گرفتار دم حیدری ات نیست

ای معجزه ی دامن زهرا ز نگاهت
پیداست دلی همچو دل مادری ات نیست

هنگام حدیث است بخوان سلسلة العشق
تا خلق نویسند: تكی دیگری ات نیست

من آمده ام سجده کنم اوج بگیرم
گفتند که جانبخش تر از پادریت نیست

صد شکر خدا صحن گوهر شاد به ما داد
ما بی کس و او پنجره فولاد به ما داد

سوگند سر کعبه به دامان تو باشد
صد چله دل قبله چراغان تو باشد

من بچه ی آهویم و دنبال تو هستم
آقا به دلم حق بده حیران تو باشد

این خطه اگر سبز و بلند است و خدایی
اصلا نه عجیب است که ایران تو باشد

جبریل اگر بال و پرش سایه ی عرش است
بر روی سرش سایه ی ایوان تو باشد

بیچاره بهشت است که هر شام تولد
حیران چراغان خیابان تو باشد

امشب سر سال است بده خرجی ما را
هم پنجره فولاد و هم کرببلا را

ما درد نهانی و توآن لطف عیانی
ما کمتر از اینیم و تو بالاتر از آنی

بدجور گره خورده به گیسوی شماییم
ما را ز سرت وا نکنی زود نرانی

بر فرش حرم گرد و غباریم و نشستیم
ما را نتکانی ، نتکانی ، نتکانی

ما نیز سفارش شده ی فاطمه هستیم
خواهی بکش اما در دیگر نکشانی

ما را به نفس های تو بخشیده خداوند
ما را به سر سفره ی غیری ننشانی

گیسوی من از غصه تان پیر شد آقا
كو كرببلا و نجفم!دیر شد آقا



موضوعات مرتبط: امام رضا(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت امام رضا علیه السلام
[ 3 / 6 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت معصومه (علیهاسلام)

مهرشاد واحدی
مدح و مناجات


نگاه من به نگاه ضریح تا افتاد
چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد

چکید شرم نگاهم و بی صدا افتاد
ببخش گر که به پست تو این گدا افتاد

کریمه ای و به در گاه تو گدا بسیار
و من مثال همیشه برای تو سربار

تو جلوه گاه حجابی تو از تبار کرم
تویی ملازم زهرا ملازمت مریم

هوای صحن تو دل می برد ز اهل قلم
من و تو و قلم و کاغذ و دو چشم ترم

که از تو بیت به بیت با اجازه بنویسم
و با جنون خودم شعر تازه بنویسم

چه دردها که ز اسرار عشق درمان شد
چه چشم ها که به عشق تو مست و گریان شد

به پیشگاه تو هر کس مقیم و مهمان شد
کبوترانه دلش راهی خراسان شد

یتیم آمده ایم تا که تو پناه شوی
دوباره ضامن این قلب رو سیاه شوی

کنار مسجد اعظم دلم بهانه گرفت
بهانه ی حرم طوس عاشقانه گرفت

دوباره قلب مرا یاد او نشانه گرفت
که باز هم دلم از دست این زمانه گرفت

مرا تو با کرمت آشناترم گردان
مرا دخیل گره خورده ی حرم گردان

در آستان تو دنیام جمکرانی شد
و ذره ذره ی من صاحب الزمانی شد

و صبح جمعه دلم گرم ندبه خوانی شد
به پای نوکریم وقت جان فشانی شد

ز بعد فصل خزان فصل یار می آید
دلم خوش است به اینکه بهار می آید

***************************

غلامرضا سازگار
مدح


چنین گفت پیری ز آل پیمبر
که بر جان پاکش سلام مکرّر

شبی یافتم در بهشت مدینه
تشرّف زلطف خداوند اکبر

مزار پیمبر قبور ائمّه
به چشمم عیان شد چو مهر منور

تمام قبور بزرگان دین را
در آن شهر کردم زیارت سراسر

بسی جستجو کردم آخر ندیدم
مزاری در آن جا ز زهرای اطهر

یکی گفت باشد مکان در بقیعش
یکی گفت در بین محراب و منبر

زدم در همان حال دست توسّل
به دامان ختم رسل کی پیمبر

مرا آگه از قبر زهرای خود کن
کجا خفته در خاک آن سرّ داور

نگویم به کس گر تو با من بگویی
به جان عزیز تو و جان حیدر

پیمبر مرا گفت آن شب به رؤیا
که این راز باید بماند مستّر

اگر خواهی او را زیارت نمایی
زشهر مدینه به قم روی آور

بزن بوسه بر قبر معصومه ی من
که از نسل زهراست زهرای دیگر

دُرِ دُرج طاها مه برج یاسین
که مصباح نور است و مصداق کوثر

امامان معصوم را دخت و عمّه
علیّ بن موسی الرضا راست خواهر

سلام خدا و درود محمّد
به این خواهر و آن گرامی برادر

دیارش دل رهروان ولایت
مزارش در آغوش موسی بن جعفر

سپهر جلالات را اوست خورشید
محیط کمالات را اوست گوهر

در آغاز ذیقعده ماه جمالش
چو مهر جهان تاب شد نور گستر

ثنایش نیاید ز غیر از ائمّه
مدیحش نباشد به خلقت میسّر

نبی خُلق و حیدر خِصال و حَسن تو
حسینی تجلاّ و صدّیقه منظر

سزد مادر علم و فضلش بخوانم
اگر چه به عمرش نکرده است شوهر

وضو گر چه زیباست با آب زمزم
تیمّم به خاک در اوست خوشتر

به خاک اوفتد آفتاب قیامت
اگر افکند سایه بر اهل محشر

زخاکش درخشیده خورشید فیضی
که فیضیّه آن را گرفته است در بر

مزار شریفش ملک راست قبله
حریم رفیعش فلک راست محور

خوا گلبن دین که اینش بود گل
زهی باغ قرآن که این اش بود بر

وجود وی از دوره ی خردسالی
جلال مجسّم کمال مصوّر

کند جان میکال در کوی او سیر
زند روح جبریل بر بام او پر

سلام خدا باد بر زائر او
که باشد به زوّار زهرا برابر

عجب نیست هر شب اگر شخص مهدی
زند بوسه بر این مزار مطهّر

به چشم رضا می توان دید در او
کمالات عمّه جلالات مادر

بود قم در امواج دریای فیضش
چو ماهی که در موج دریا شناور

توان یافت عطر بهشت از مزارش
که از بوی زهراست خاکش معطّر

سلام هزاران مسیحا و مریم
به روح امامان و این پاک دختر

سزد جای باران به دامان صحنش
سماوات دائم بارند اختر

قدم های زوّار او مُشک افزا
نفس های خُدّام او روح پرور

به زوّار قبرش بهشت است واجب
که گیرد بهشت از قدمهاش زیور

به زن های کلّ جهان تا قیامت
پس از عمّه و مادرش اوست سرور

بیایید در عُشّ آل محمّد
بگیرید حاجات خود را از این در

خلایق از این در گرفتند حاجت
حوایج در این خانه دارند سنگر

حریم امامان معصوم ما قم
بتولش بود دخت موسی بن جعفر

مصون است قم تا ابد از حوادث
که پیوسته معصومه او راست یاور

الا ای ثنا گسترانت ائمّه
گهی جدّ، گهی باب، گاهی برادر

به اجداد وآبای پاک تو سوگند
که مهر تو به باشد از جان به پیکر

عجین گشت مهرت به آب و گِل ما
چنین بود از صبح خلقت مقدّر

نگردد ادا حقّ این نعمت آری
اگرز شکر گوییم تا صبح محشر

در مدح تو ریزد از طبع "میثم"
کرم کردی ای بانو، از این چه بهتر

************************


حسین ایزدی
مدح


صحن های حرمت وادی طورند همه
خادمانت ملک و مریم و حورند همه

پدرت نور خودت نور حریمت نور است
خاندانت ز ازل منشاء نورند همه

 خشت خشت حرمت پنجره فولاد است
سنگ های حرمت سنگ صبورند همه

 میرزای قمی و میرزجوادآقا ها
از ملک برتر و در پیش تو مورند همه

گره ای نیست که با یک نظرت وا نشود
 زائرانت چقدر غرق سرورند همه

غیر شب هیچ کسی پشت به خورشید نکرد
منکران تو یقینا همه کورند همه

جمکرانی شده هرکس که به قم آمده است..
اهل قم منتظر وقت ظهورند همه




موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت معصومه (علیهاسلام)
[ 21 / 5 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

نوحه .زمزمه.شور شهادت امام جعفر صادق (علیه السلام)

زمینه به همراه سبک
 
ای مغموم ، ایها المظلوم ، ای امام ِ ز کینه مسموم
شرار زهر ، نانجیبا ، آتیش و جون تو شد
گواه ِ سوز ِ ، دلت آقا ، اشک روون تو شد
مرثیه ی جون و ، دل عاشق     حدیث غم یاس و شقایق
برات بمیرم حضرت صادق
غریب آقا
 
******
واویلا ، آه و واویلا ، از آتیش جفای اعدا
خونَت و آقا ، زدن آتیش ، کینه ها شد جلوه گر
باز شده زنده ، برای تو ، روضه ی دیوار و در
مادرت و کشتن ، تو مدینه       ماجرای اشک ، تو همینه
قنفذ و غلاف و بازو و سینه
غریب آقا
 
******
الرّحمن ، عَلّمَ القرآن ، شده ذکر لبت حسین جان
میون آتیش ، زدی ناله ، به یاد کرببلا
به یاد جسمِ ،روی خاک و ، سوزوندن خیمه ها
یاد غم زینب ، شدی گریون       آسمون چشمات ، می باره خون
شده همه شب هات شام غریبون
غریب آقا
 


موضوعات مرتبط: امام صادق(ع)

برچسب‌ها: نوحه زمزمهشور شهادت امام جعفر صادق (علیه السلام)
[ 18 / 5 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت امام صادق (علیه السلام)

محمود ژولیده

همان امام که احیا نمود مکتب را
بنا گذاشت به عالم ستون مذهب را

به علم و حکمت و ایمان خویش روشن کرد
در آسمان امامت هزار کوکب را

ز انقلاب کلامش ، کمال حاصل شد
نجات داد ز بیداد ، هر معذب را

به نور علم و عمل پرورید در عالم
هزارها خلف صالح و مهذب را

بنای حوزه اگر باقرالعلوم گذاشت
به فقه جعفری آراست صادقش لب را

حیات مکتب شیعه حدیث و قرآن است
که هر دو علت بالندگیست مذهب را

ز بعد کرب و بلا، بعد باقر و سجاد
شکست صادق دین پشت ظلمت شب را

میان محفل علمی ز ظلم دشمن گفت
به اهل بیت ، هدایت نمود اغلب را

رواج داد که راه عروج ما روضه است
ادا نمود حقوق حسین و  زینب را

گناه شیخ الائمه چه بود ای مردم
شکست دشمن او آن دل مقرب را

شبیه حیدر کرار دست او بستند
شبیه فاطمه در شعله گفت یارب را

دوباره وقت نماز و هجوم نامردان
دوباره بی ادبی سیدی مؤدب را

چرا کسی نگران امام پیرش نیست
کجاست دادرسی ، غربت لبالب را

میان آن همه شاگرد یک نفر نشنید
صدای بغض گلوی رئیس مذهب را

امام مفترض الطاعه را پیاده کشاند
برای خویش مهیا نمود مرکب را

به روی صادق دین ناسزا ! زبانم لال
خدا عذاب کند دشمن مکذب را

هنوز تهمت بی دین به اهل دین رسم است
هنوز فتنه بَرَد مردم مذبذب را

به یاد تاول پای سه ساله که افتاد
مرور کرد همه روضه های آن شب را

****************************

سید هاشم وفایی

خورشید بود و ماه به نورش نظاره داشت
در کهکشان علم هزاران ستاره داشت

عطر کلام وحی زلعل لبش چکید
فضل و مقام و منزلتی بی شماره داشت

در مکتب فضیلت و جاوید دانشش
او«بوبصیر»و«مؤمن طاق»و «زراره» داشت

کس پی نبرده است براین نور لایزال
دریای فضل او مگر آخر کناره داشت

هرگز خزان ندید گلستان علم او
زیرا که این بهشت بهاری هماره داشت

سوگند بر ترنم قرآن که هل اتی
بر جود و بر سجیّت او استعاره داشت

آتش برای خادم او چون خلیل بود
وقتی تنور شعله کشید و شراره داشت

پوشانده است ابر غمی آفتاب را
هرگه به سوی کرب وبلا او نظاره داشت

لرزید بند بند تنش درعزای او
وقتی به داغ وماتم زهرا اشاره داشت

حاجت به زهر دادن این مقتدا نبود
زیرا دلی چنان جگرش پاره پاره داشت

تنها نه دربقیع«وفائی» که این امام
درسینه های ماهمه دارالزیاره داشت

****************************

امیر عظیمی

امروز، روز ناله و اندوه و ماتم است
روز عزای اشرف اولاد آدم است
چیزی شبیه روز حسین و محرّم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است

ای دل که در حریم تو اندوه کربلاست
اندوهبار حضرت صادق، دلِ خداست

هفت آسمان برای غمش گریه می کنند
دور مزار بی حرمش گریه می کنند
در زیر پرچم و علمش گریه می کنند
سینه زنان ز سوز دمش گریه می کنند

زانو بغل نموده، ملالی گرفته اند
کرّوبیان چه اشک زلالی گرفته اند

در این عزا برای تأمّل مجال نیست
این رزق گریه بی غم آقا حلال نیست
اشکت بدون حضرت صادق زلال نیست
در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
ای شیعه این عزا، چو عزای محرم است

شد سرنگون زِ باد مخالف چراغشان
آفت رسیده از در و دیوار باغشان
آن آتشی که سرزده آمد سراغشان
داغی نهاده بار دگر روی داغشان

نقّاش سرنوشت قلم را چه بد کشید
آتش دوباره از در و دیوار قد کشید

شیخُ الائمه ی غم ایّام دیده را
مرد مدینه مانده ی ماتم چشیده را
این زاده ی حسین شه سر بریده را
این پیرمرد خسته ی قامت خمیده را

ابن ربیع از چه به آزار می برد
در کوچه، بی عمامه و دستار می برد

در کوچه های بی کسی این پیرمرد دین
پای برهنه می دود و می خورد زمین
آهی کشید از جگرش، آهِ آتشین
با خاک کوچه زمزمه می کرداینچنین

" از روی خاک، امّ ابیها بلند شو
مادر بیا بخاطر بابا بلند شو"

هر چند روضه شمع تنش را مذاب کرد
او را به بر گرفت چنان شعله، آب کرد
چشم امام را که سراسر شراب کرد
زهری رسید آخر و او را کباب کرد

انگور زهر بار به داد دلش رسید
منصور عاقبت به مراد دلش رسید

هرچند بستری است، غمش سر نمی رسد
هنگام مرگ هم کرمش سر نمی رسد
اندوه شعله ور زِ دمش سر نمی رسد
این روضه بی حسین به آخر نمی رسد

جدّم حسین با لب تشنه شهید شد
با ضربه های نیزه و دشنه شهید شد

در قتلگاه ولوله شد، وای عمه ام
دور تنش چه غلغله شد، وای عمه ام
وقت سرور حرمله شد، وای عمه ام
لشگر به سمت قافله شد، وای عمه ام

این ها ز مرد های حرم سر گرفته اند
از بانوان قافله زیور گرفته اند

****************************

رضا رسولی

نه عمامه به سر و نه که ردا در بر داشت
در دلش حال و هوایی ز غم حیدر داشت
نیمه شب تا که به صورت به زمین خورد آقا
با لب غرق به خون زمزمه مادر داشت

****************************

غلامرضا سازگار

تو ولیّ اللّهی و آئینه ی پیغمبری
در شجاعت در فصاحت در بلاغت حیدری

فاطمه یا مجتبایی یا حسین دیگری
نور چشم سیّد سجّاد و نجل باقری

هم ابو عبداللّهی هم صادقی هم جعفری
صدق، شاهینی بود بر کفّۀ میزان تو

ای به روز بیکسی یار همه بی یارها
دیده از منصور دون بیدادها آزارها

حمله ور بر خانه ات خصم ستمگر بارها
شعله ور از خانه ات چون بیت زهرا نارها

اشک افشاندند بهر غربتت دیوارها
بلکه آتش بود در بیت الولا گریان تو

برد با پای پیاده دشمن کین گسترت
نه ردا بر دوش بود و نه عمامه بر سرت

ضعف بر تن، ذکر بر لب، اشک در چشم ترت
بارها می خواست جان گردد جدا از پیکرت

بود خالی آن دلِ شب جای زهرا مادرت
تا ببیند بر تو چون بگذشت از عدوان تو

تا کند با قتل تو منصور روز خلق شام
بارها شمشیر خود آورد بیرون از نیام

کرد بهر کشتنت با خشم و قهر از جا قیام
دید ناگه پیش رویش حضرت خیر الانام

زد نهیبش کی ستمگر دست بردار از امام
ورنه گیرم جان و سوزم مسند و ایوان تو

عاقبت شد از شرار زهر اعضای تو آب
ریخت در قلب تو آتش رفت از جسم تو تاب

گشت با مرگت مدینه صحنۀ یوم الحساب
آسمان فضل بودی سر نهادی بر تراب

عالمی در سایه امّا تربتت در آفتاب
چشم «میثم» نه جهان گردیده اشک افشان تو

****************************

مجتبی فلاح نیا

اف به قومی که به دست معجزه ایمان نداشت
حقشان است این چنین که سفره هاشان نان نداشت
خشکسالی لایق شهری ست که بعد از نبی
اعتقادی به دعای حضرت باران نداشت
آه باید این چنین ظلمی روا باشد به او
آن زمان که هیچ کس تعریفی از انسان نداشت
پا به نعلینش کند یک آن نخواهد شد ولی
پا برهنه میدوید و فرصت یک آن نداشت
ریسمان ها آنقدر محکم گلو را می فشرد
پشت مرکب ها نمی آمد یقینا جان نداشت

حرمت موی سپید قدکمان خواهد شکست
یک قدم آهسته گیرد استخوان  خواهد شکست

آه بی شرمانه آتش بر درش انداختند
هیزم سوزانده را روی پرش انداختند
حرمت موی سپیدش را نفهمیدند که
این چنین عمامه از روی سرش انداختند
آه انگاری که این روضه برایم آشناست
رد زخمی که به روی پیکرش انداختند
تازیانه، دست بسته، چشم کم سو، نیمه شب
با لگد من را به یاد مادرش انداختند
باز هم مردم شبیه شام و کوفه طعنه بر
بارش اشک از دو چشمان ترش انداختنئد

خوب شد آنجا کسی از درد دلتنگی نخورد
خوب شد از بام خانه هیچکس سنگی نخورد

آه باید گفت آقایی که در غم کم نداشت
قد انگشتان خود دور و برش آدم نداشت
آه باید گفت از زخمی که روی دست بود
آنقدر زخم عمیقی بود که مرهم نداشت
آه باید گفت او حتی برای بستنِ
زخم دور گردنش یک آشنایی هم نداشت
آه باید سوخت وقتی که در آن بزم شراب
دور خود از قوم خویشش نیز یک محرم نداشت
آه اما خوب شد شش ماهه یا دختر نبود
خوب شد که شانه ای از داغ لاله خم نداشت

خوب شد قاری قرآنم سر نی ها نشد
سمّ مرکب را ندید و بند بندش وا نشد

****************************

حسن لطفی

باز هم نوبتِ مدینه شد و
در غَمَش باز کربلا میسوخت
باز در کوچه یِ بنی هاشم
خانه ای بین شعله ها می سوخت

نیمه شب ریختند در خانه
مو سپیدی به ریسمان بستند
درِ آتش گرفته را اما
ناگهان رویِ کودکان بستند

به پَرِ دامنی در این دسته
آتشِ چوبِ شعله وَر نگرفت
پدر از خانه رفت شَکرِ خدا
پهلویِ او به میخِ در نگرفت

نفسش بند آمده، نامرد
در پِیِ خود دوان دوان نَبَرش
پیرمرد است میخورد به زمین
بینِ کوچه کِشان کِشان نبرش

شرم از رنگِ این محاسن کن
رحم کُن حالِ کودکانش را
این چنین رفتن و زمین خوردن
درد آورده اُستخوانش را 

حق بده که به یادِ او انداخت
گَرد و خاکی که بر محاسن داشت
مادرش را که تا درِ مسجد
داغِ بابا عزای محسن داشت

حق بده که به یادِ او انداخت
عرقِ سردِ رویِ پیشانیش
خونِ رویِ جبینِ جدش را
عمه و رنجِ کوچه گردانیش

حق بده که به یادِ او انداخت
عمه اش را گُذر گُذر بردند
از مسیری که ازدحام آنجاست
یعنی از راهِ تنگ تر بردند

حق بده که به یادِ او انداخت
گیسوانش که خاک آلوده اند
گیسویی را که در دلِ گودال
غرقِ خون رویِ خاک ها بودند

رویِ این کوچه ای که از سنگ است
همه جایش نشانیِ او بود
یادِ یک حنجر است این دفعه

نوبتِ روضه خوانی او بود


هرچه او بیشتر نَفَس میزد
بیشتر می زدند زینب را
تیغ شان مانده بود در گودال
با سپر می زدند زینب را

سَرِ شب کودکان همه در خواب
تا سحر میزدند زینب را
یک نفر در میان گودال و
صد نفر میزدند زینب را

****************************

غلامرضا سازگار

ای چراغ دانشت گیتی فروز
تا قیامت پیشتاز علم روز

آفرینش را کتاب ناطقی
اهل بینش را امام صادقی

صدق از باغ بیابانت گلی
مرغ وحی از بوستانت بلبلی

نور دانش، از چراغ علم تو
لاله می روید ز باغ حلم تو

روشنی بخشیده بر اهل زمان
همچو قرص آفتاب از آسمان

اهل دانش، سائل کوی تواند
تشنه کامان لب جوی تواند

خضر در این آستان هوئی شنید
بوعلی زین بوستان بوئی شنید

نیست تنها شیعه مرهون دمت
ای گدای علم و عرفان عالمت

جفر درّی دریم عرفان تو
کیمیا از جابر حیان تو

قلب هستی شد منیر از این چراغ
بو بصیر آمد بصیر از این چراغ

مکتب فضلت مفضّل ساخته
شورها در اهل فضل انداخته

شعله در دست غلامت رام شد
صبح باطل از هشامت شام شد

روح، روح از درس قرآنت گرفت
لالة حمرا ز حمرانت گرفت

آسمان معرفت خاک درت
سائل درس زُراره پرورت

آفتاب از ظل استقلال تو است
علم همچون سایه در دنبال تو است

ای وجود عالمی پا بست تو
ای چراغ عقل ها در دست تو

ای فروغت تافته در سینه‌ها
روشن از تصویر تو آئینه‌ها

تا تو هستی پیشوای مذهبم
ذکر حق آنی نیفتد از لبم

ذرّه ای از نور خورشید تواَم
هر چه‌ام در معرض دید تواَم

مذهبم را بر مذاهب برتری است
ایده و مشی و مرامم جعفری است

کیستم مه شافعی نه حنبلی
نیستم جز پیرو آل علی

ای علومت را به عالم چیرگی
نور دانش بی فروغت تیرگی

شرح فضلت را چه حاجت بر کتاب؟
آفتاب آمد دلیل آفتاب

با احادیث تو نور علم تافت
دین حیات خویشتن را بازیافت

ای فدای لعل گوهر بار تو
هر چه گردد کهنه، جز آثار تو

از تو دل دریای نور داور است
چون بحار مجلسی پرگوهر است

شیعه را از تو زلالی صافی است
کافی شیخ کلینی کافی است

شیعه باشد تا قیامت رو سفید
کز تواش پیریست چون شیخ مفید

مشعل تقوا و دینداری ز تو است
شیخ طوسی، شیخ انصاری ز تو است

گوهر بحرالعلوم از بحر تو است
این شهر آشوب‌ها از شهر تو است

مکتبت شیخ بها می‌پرورد
سید طاووس ها می‌پرورد

در ریاض فضل تو شاخه گلیست
کیست آن گل شیخ حر عاملیست

با دمت روح خدا می‌پروری
چون خمینی مقتدا می‌پروری

ما از این مکتب کتاب آموختیم
ما از این مشعل چراغ افروختیم

این شعار ما به هر بام و دریست
اهل عالم مذهب ما جعفریست

تیرگی‌ها را به دور انداختیم
خویش را در بحر نور انداختیم

علم گر چه گوهری پر قیمت است
بی چراغ مذهب او ظلمت است

ای همه منصورها مغلوب تو
ای تمام علم‌ها مکتوب تو

ای کشیده از عدو آزارها
رو سوی مقتل نهاده بارها

پای بنهاده بدان جاه رفیع
دست بسته همره ابن ربیع

همچنان نخلی کزو ریزند برگ
داد آزارت عدو تا پای مرگ

سخت باشد سخت، پیری چون ترا
ایستادن پیش دشمن روی پا

سینه‌ات از سنگ غم بشکسته بود
قامتت رنجور و پایت خسته بود

پیش چشم مصطفی خصم پلید
تا سه نوبت تیغ بر رویت کشید

ای به سینه درد و داغت را درود
ای مزار بی چراغت را درود

کاش مانند غبار غربتت
می‌نشستم در کنار تربتت

کاش بر قبر تو همچون آفتاب
روی خود را می‌نهادم بر تراب

کاش مانند چراغی تا سحر
در بقیعت داشتم سوز جگر

صبر مات و بی قرار صبر تو است
اشک «میثم» لاله‌ای بر قبر تو است




موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت امام صادق (علیه السلام)
[ 18 / 5 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار وداع با ماه مبارک رمضان

شاید کسی حال مرا پرسیده باشد
یا اشک چشمان ترم را دیده باشد

حق دارد این قلبی که مهمان خدا بود
از دوری ماه خدا رنجیده باشد

کِی می رسد تا آسمان ها ... بنده ای که
در گوشه ی زندان تن پوسیده باشد

پیروز میدان جهاد روزه داری ست
هرکس که با نفس خودش جنگیده باشد

فطر آمده تا فطرت خود را بیابیم
گمگشته ای که روشنای دیده باشد

امکان ندارد سفره دار ماه غفران
تا این زمان ما را نیامرزیده باشد

شاید خدا در لحظه های روشن قدر
ما را به عشق مرتضی بخشیده باشد

بخشیده خواهد شد کسی که بین روضه
بر روی گونه اشک غم باریده باشد

رمز شروع گریه با ذکر حسین  است
چشمی اگر چون چشمه ای خشکیده باشد

دنیا ندیده تا به حالا پیکری را ..
که اینچنین روی زمین پاشیده باشد

عالم ندیده که کسی مانند زینب س
مرثیه ی گودال را فهمیده باشد

حتّی اگر زیر گلویش را به جای ...
مادر ... میان کربلا بوسیده باشد ...

خنجر رسید و از قفا سر را جدا کرد
خورشید را روی فراز نیزه جا کرد ...

اسماعيل شبرنگ

**********************

لحظات دعا، خداحافظ
روزهای خدا، خداحافظ

لحظات غریب قبل سحر
بوی افطار هر شب مادر

ظهرهای کلافه‌ی بی‌حال
جزءهای نخوانده‌ی امسال

ذکرهای نهفته زیرِ لب
مثل تصمیم‌های «از امشب...»

ذکرمان گشت ربنا، افطار
پای هر سفره آتنا، افطار

چه‌قدَر با خدات کردی حال؟
پلک بر هم زنی شده شوال

چشم‌های به در، خداحافظ
لحظات سحر، خداحافظ

روزهای مقدس رمضان
لحظه‌های غریب تا به اذان

حال و احوال قبل افطاری
قدرهای بلند بیداری

چه‌قدَر مانده است تا ساحل
رمضان رفت، ای دل غافل!

راه باز است، تو نمی‌بینی
میوه‌ی بغض را نمی‌چینی

خویش‌تن را بشوی پس با اشک
دست بر دامن توام، یا اشک!

اشک تنها چراغ این راه است
از مسیر درست آگاه است

دست خود را بده به دست چراغ
تا کبوتر شود دوباره کلاغ

تا پر و بال در حرم بزند
توی باب‌الرضا قدم بزند

شب بیست و نهم، چه مایوسی
تو که مثل کبوتر طوسی

گاه در پشت پنجره فولاد
گاه در کنج صحن گوهرشاد

دل تو سنگ مرمر حرم است
تا به اذن دخول، یک قدم است

السلام علیک! دل‌تنگم
ای بمیرم که مایه‌ی ننگم

ای بمیرم که زائرت نشدم
بیست و نُه روز شاعرت نشدم

به من خسته هم نگاهی کن
دل من را دوباره راهی کن

مهدی رحیمی

**********************

به پاى درد و دل بنده چاه کم آورد
مقابل جگر من که آه کم آورد

به پیش هیچ کسى کج نگشت گردن من
 ولى مقابل این بارگاه کم آورد

تمام شد رمضان تازه ما شروع شدیم
به شب نشینى عشاق ماه کم آورد

به بارگاه کریمت گناهکار آمد
ولى ببخش اگر که گناه کم آورد

شدم شبیه به”جون”غروب عاشورا
کنار نور تو رنگ سیاه کم آورد

اگر نگاه کنى کم میاورم حتما
زهیر در قبل یک نگاه کم آورد

براى کوه گناهى به کاه راضى شد
بدا بحال هر آنکس که کاه کم آورد

خدا زیاد کند بین توبه ها کم را
 زمان توبه چه خوب ست گاه کم آورد

زمان توبه من هم نریخت گریه من
همینکه رفت دم قتلگاه کم آورد

خودت بیا و بگو یاعلى بلندم کن
دوباره بنده تو بین راه کم آورد

علی اکبر لطیفیان



موضوعات مرتبط: وداع با ماه مبارک

برچسب‌ها: اشعار وداع با ماه مبارک رمضان
[ 25 / 4 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار وداع با ماه مبارک رمضان


 یک قطره اشک شرم مرا "یم" حساب کرد
کوثر حساب کرد، و زمزم حساب کرد

آه یکى گرفت ، به پاى همه نوشت
ما باهم آمدیم که با هم حساب کرد

با این خدا هر آنکه طرف شد ضرر نکرد
یک دم صدا زدیم, دمادم حساب کرد

پیش کریم ، دست به جیبم نمیبرم
خرج من است، کیسه حاتم حساب کرد

کارم اگر نداشت پس اینجا چه میکنم
منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد

مقصد عبودیت که نباشد، نمیشود
حتى روى عبادت بلعم حساب کرد

معلوم بود آبرویم را نمیبرد
از اولش گناه مرا کم حساب کرد

اول بنا نداشت حسابم کند ولى
وقتى که دید فاطمه دارم، حساب کرد

ما را اگر خدا نخرد، میخرد على
باید به روى شاه دو عالم حساب کرد

این گریه قابلیت غفران نداشت که...
پس روى گریه هاى محرم حساب کرد

فرمود "بالحسین" بگو،گفتم و خرید
یعنى مرا دومرتبه آدم حساب کرد

چیزى نمانده بود که بیرونمان کنند
ممنون حیدریم که درهم حساب کرد

علی اکبر لطیفیان

********************


آخرین شبهاست کم کم رفع زحمت می‌کنیم
جیبمان خالیست احساس خجالت می‌کنیم

بین مسجد بیشتر باخود تعلق می‌بریم
حق صاحبخانه را کمتر رعایت می‌کنیم

هرچه روزی می‌دهی خرج معاصی می‌شود
ما فقط سواستفاده از رفاقت می‌کنیم

بیشتر دارد اجل سر به جوانان می‌زند
پس چرا ما اینقدر داریم غفلت می‌کنیم؟

کار دنیا را ببین که متهم شاکی شده
جای تو ما دائما از تو شکایت می‌کنیم

 سهم ما از قال صادق‌ها به این و آن رسید
وقت منبر هم فقط داریم صحبت می‌کنیم

ذره ای دربندگی سختی نمی‌بینیم ما
روز و شب جای ریاضت استراحت می‌کنیم

نهی از منکر نکردن معنی اش این می‌شود
از فساد و بی حیایی‌ها حمایت می‌کنیم

عمر ما موقوفه عشق حسین و کربلاست
هرچه را داریم یکجا خرج هیئت می‌کنیم

خاک خاک کربلا باشد غذاهم می‌شود
روزه را افطار با یک ذره تربت می‌کنیم

از حرم تا قتلگه زینب تماما پیرشد
گریه بر خم بودن آن قد و قامت می‌کنیم

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب بیستم و هفتم رمضان 94

********************

دلم شکسته مرا باز بی صدا بخرید
رسیده ام به  ته خط از ابتدا بخرید

شریک نفس شدن ورشکستگی دارد
کمک کنید کمی از گناه ما بخرید

چقدر این رمضان‌ها بیاید و برود
نمی روم پی کارم دوباره تا بخرید

تمام شد من بیچاره ماندم و تو فقط
کسی که بی کس و تنهاست را جدا بخرید

سریع اگر نخرید آبروی من رفته
به خاطر زهرا هم که شده مرا بخرید

به حکم جابر العظم الکثیر هم که شده
ضرر کنید اگر می‌شود گدا بخرید

به یاد مرگ نیفتادم و دلم مرده
به حمد و سوره برای دلم شفا بخرید

جنازه ام به زمین مانده است بردارید
مرا به خاطر سلطان کربلا بخرید

دل مرا دم  باب الجواد هم ببرید
که آبروی مرا محضر رضا بخرید

همان دلی  که من ارزان فروختم به همه
کریم کرده ضمانت خود شما بخرید

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب بیست و هشتم رمضان 94
 

**********************

مثل طفلی می‌نشینم گریه زاری می‌کنم
تا در آغوشم نگیری بی قراری می‌کنم

با تو بعضی وقت‌ها سازمخالف می‌زنم
با تو بعضی وقت‌ها ناسازگاری می‌کنم

هرچه هم اصرار کردم حاجت من را نده
شاید اصلاً روی شَری پافشاری می‌کنم

روزه می‌گیرم ولیکن چشم و گوشم روزه نیست
روزها من هم به نوعی روزه خواری می‌کنم

توبه با گریه ثمر دارد که من با اشک هام
بذرهای توبه ام را آبیاری می‌کنم

جای من بین گلستان مناجات تو نیست
بین این گلها چقدر احساس خاری می‌کنم

بعد ازاین دور تو می‌گردم فقط نه دیگران
دیگران را دارم از دورم فراری می‌کنم

چون که می‌بینم علی را لحظه جان دادنم
پس برای دیدنش لحظه شماری می‌کنم

روز محشر لحظه ای مهلت دهی لب وا کنم
یا علی می‌گویم و داد و هواریمی‌کنم

در قیامت می‌نشینم باز در سوگ حسین
می نشینم گوشه ای و سوگواری می‌کنم

من که با سینه زدن دنیا قیامت کرده ام
پس تماشا کن صف محشر چه کاری می‌کنم

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب بیست و ششم رمضان 94

********************

بازی دنیا زعمرم زود فرصت را گرفت
قبله ام گم شد کم آوردم لیاقت را گرفت

گریه و حال نماز صبح‌های من چه شد؟
خواب شیرین سحر فیض عبادت را گرفت

از صغیره شد شروع و به کبیره ختم شد
جرأت عاصی شدن از من خجالت را گرفت

یارفیق لا رفیق له حلالم کن اگر
بین ما بار گناهانم رفاقت را گرفت

نور مولا نیست دیگر درمیان سفره ام
بی خیالی در ادای خمس برکت را گرفت

نیم دین را به حیا دادند کارم سخت شد
مستی از انجام معصیت نجابت را گرفت

ذکر و استغفار و توبه دست جمعی بهتر است
باخت این شب‌ها کسی که کنج عزلت را گرفت

مادری میگفت فرزند شهیدش عاقبت
درهمین ماه خدا اذن شهادت را گرفت

لذت افطار با خرمای نخل کربلاست
خوش بحال هرکه از زهرا زیارت را گرفت

یا غیاث المستغیثین گفت و پاسخ داده شد
نیزه ای روی لب خشکش اجابت را گرفت

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب هشتم رمضان 94

********************

همین که دید شکسته زِ بی کسی پرِ من
کشید دست نوازش به گونه ی تر من

خدا گناه مرا هر چند که بود ندید
گذاشت بین ملائک چه منّتی سر من

به قدر وسعت هر شب به حقِ لیله ی قدر
گذاشت رحمت خود را خودش برابر من

نمی شود که نبخشیده رد کند ز صراط
که ایستاده علی روی پل جلوتر من

هنوز منتظرم ذوب عشق او بشوم
هنوز آتش دوزخ نگشته باور من

مقدّرات مرا گریه بر حسین نوشت
گرفت دست مرا توبه ی مکرر من

به عزت و شرف روضه ها حسین حسین
شود جواب سئوال نکیر و منکر من

حساب میکشد اما خیال من جمع است
چه دیدنی بشود با حسین، محشر من

نگاه من به غروب است و گریه در عرفه
اگر که حاجت مرا نداده بهتر من

به کاظمین بود سوی چشمم این شب‎ها
چه جانگداز شود روضه‎های آخر من

فدای آ نکه صدا زد به قعر زندانی
که حال من شده اکنون شبیه مادر من

همیشه لحظه افطار«سِندیِ» ملعون
نثار کرده فقط ناسزا به محضر من

به روی گردن من رد چند زنجیر است
خدا کند نرسد این خبر به دختر من

رضا دين پرور

********************


حاصل ابر که باران بشود می ارزد
بر تن دشت اگر جان بشود می ارزد

کاش این دل بشود فرش به زیر قدمت
دل ما قالی کرمان بشود می ارزد

"واسعُ المَغفِره" یعنی که کرمخانه ی دوست
وسعتش ملک سلیمان بشود می ارزد

بین هر چیز که خوب است در این ماه خدا
بنده مأنوس به قرآن بشود می ارزد

نفس اماره که شیطان درون است، اگر
یک سحر راهی زندان بشود می ارزد

برگه ی رفتن تا کرب و بلا در این ماه
صادر از سمت خراسان بشود می ارزد

سفره گسترده و نعمت چه فراوان، اما
بنده بر روضه که مهمان بشود می ارزد

 بر لب آب اگر ساقی عطشان حرم
یاد ارباب پریشان بشود می ارزد

ایمان کریمی

********************

 

بر روی دستم غیر خاکستر نیاوردم
شرمنده ام حالا که بال و پر نیاوردم

تو بی محلی کردی و من ریختم در خود
اما صدایش را همیشه در نیاوردم

من به شما یک جان ناقابل بدهکارم
 چیزی از این بهتر نبود آخر نیاوردم

از چه مرا در پشت این در معطلم کردی
اصلاً شما گفتيد سر من سر نياوردم؟!

كار خودش را كرد آن يكبار دل دادن
يك بار دل آوردم و ديگر نياوردم

تكليف ديوانه بلاتكليفي اش باشد
من نيز تكليفي از اين بهتر نياوردم

 من هر كه را آوردم اينجا از غلامان شد
يعني در اين خانه بجز نوكر نياوردم

اين خانواده نوكرانش محترم هستند
من بي طهارت نامي از قنبر نياوردم

كوه گناهي را به كاهي گاه ميبخشند
آخر من از كار شما سر در نياوردم

خيلي دلش ميخواست يك شب كربلا باشم
من آرزوي مادرم را برنياوردم...

علی اکبر لطیفیان

********************

چقدر تشنگی لحظه افطار خوش است
چقدر عرض ادب ساحت دلدار خوش است

سحر و نم نم باران و کمی حال دعا
اگر آن لحظه شود موعد دیدار خوش است

سر لیلی بنویسید سلامت بادا
سر مجنون بنویسید روی دار خوش است

درد اگر از غم هجران تو باشد بهتر
و به درمان نرسد عاشق بیمار خوش است

به سلامی به کلامی نفس غمگینی
گفتن از خشکی لب های رخ یار خوش است

 دم افطار چقدر بغض گلو گیر من است
اصلا آن لحظه فقط ذکر علمدار خوش است

به همان دست علم گیر و همان مشک تهی
روز محشر اگر او هست خریدار خوش است

به همان خواهر مظلومه که آهش میگفت
دیدن اهل حرم بر سر بازار خوش است

به تلظی علی اصغر ارباب قسم
روزی کرببلا دست علمدار خوش است

یاسر مسافر


********************
 

بلا رسیده ز یار و همین دوای من است
بلا عنایت محض است و اعتلای من است

بلا نگاه طبیب است بر مریضی دل
اگر چه تلخ ولی مایه ی شفای من است

شکسته ظرف مرا تا خدا خدا بکنم
که اسم اعظم او بین ناله های من است

خدا خدای من از جانب خدای من است
بلا (بلی) خدا بعد ربَّنای من است

هزار مرتبه پیمان شکسته ام، اما ...
)برو) نگفته به من، مهربان خدای من است

بدون جام بلا، کربلا نمی بخشند
دلی که صاف شده شرط کربلای من است

کمی ز غصه ی قلب امام عصر بده
شریک غصه شدن، راه ارتقای من است

حسین ایزدی



موضوعات مرتبط: وداع با ماه مبارک

برچسب‌ها: اشعار وداع با ماه مبارک رمضان
[ 25 / 4 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

نوحه،زمزمه،شور..در شهادت امام کاظم (ع) بهمراه سبک

واحد (حماسی)

 

کنج زندان بلا به غم اسیری

زیر لب دعا میکردی که بمیری

دست و پای تو ، بسته به زنجیره

مادرت روضه ، برا تو میگیره

زخمی شده چرا ، آقا بال و پرت

بی تاب تو شده ، معصومه دخترت

روحی لک الفدا

******

بسته دستای تو رو دشمن کافر

تن پاک تو شده نحیف و لاغر

نه توون داری ، بی کس و بی یاری

تو قفس ذکر ، خدا به لب داری

بارون می باره از ، گوشه ی چشم ترت

بی تاب تو شده ، معصومه دخترت

روحی لک الفدا

******

اگه آقا به شما شده جسارت

بخدا دختر تو نرفت اسارت

واسه ی زینب ، دل تو می سوزه

ولی راس تو ، نرفته بر نیزه

با یاد کربلا ، تو گریه میکنی

شب تا سحر شده ، کارت سینه زنی

روحی لک الفدا

 

 

دریافت سبك



موضوعات مرتبط: امام کاظم(ع)

برچسب‌ها: نوحه،زمزمه،شوردر شهادت امام کاظم (ع) بهمراه سبک
[ 23 / 2 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 62 صفحه بعد