چند نوع عید داریم

بسم الله الرحمن الرحیم


ما چند نوع عید داریم ؟ ؟ ؟ ؟


1 - عیدهای  اسلامی

در دین اسلام عید های وجود دارند که همه مسلمانان جهان،با هر مذهبی آن ها را قبول دارند.
مثل :
(الف) عید جمعه که تمامی مسلمانان جهان جمعه را روز عید میدانند.
(ب) عید قربان نیز مورد تایید تمامی مسلمانان است.
(ج) عید فطر نیز از اعیادی است که همه مسلمانان آن را قبول دارند.
(د) عید مبعث هم عیدی است که تمامی مسلمانان جهان آنرا ارج می نهند.
و . . .

2 - عید های مذهبی
عیدی است که فقط در مذهب ما شیعیان از اعیاد شمرده می شود و تمامی فرقه های شیعه آن را قبول دارند.
بزرگ ترین این عیدها عید غدیر است،که هیچ شیعه ای در آن شک ندارد.

البته در میان این عیدهای شیعه،عیدهایی است که توسط برخی از شیعیان بدعت گذاشته شده،که از آن قبیل عید الزهراست.برگزاری این عید در نظر مقام معظم رهبری و دیگر مراجع کاری حرام است.ولی متاسفانه از آنجا که برخی افراد فقط زبانی و در ظاهر مطیع اوامرمقام معظم رهبری و مراجع عظام هستندو احساس میکنند که دین را بهتر از بزرگان دین میفهمند،براحتی این کار حرام را به نیت ثواب و خشنود کردن اهل بیت(علیهم السلام) انجام میدهند و نمی دانند با انجام این کار دل نائب امام زمان(عج) و مراجع را خون میکنند.

ما مطیع امر رهبریم و باید بدانیم که پای ما فقط جای پای مبارک رهبری است و باید دانست که هر جا پا را از مسیر رهبری برداریم،شکست خواهیم خورد.علی الخصوص بر ما مداحان در جامعه لازم است که نه تنها در این نوع مجالس حضور پیدا نکنیم،بلکه از برگزاری آن نیز جلوگیری کنیم.در غیر این صورت باید بدانیم که گفتن این مطلب که ما ولایتی هستیم،حرفی گزاف و بیهوده است و ما از قبیل همان یاران زبانی ائمه در صدر اسلامیم که در شرایط جساس،به اهل بیت(ع) پشت کرده و نان به نرخ روز میخوردند.

در اینجا لازم میدانم نمونه استفتاء از چند تن از مراجع عظام را در مورد عید الزهراء ذکر نمایم:

سوال :
در قرن های اخیر چنین مرسوم بوده است که عامه شیعیان در روز نهم ربیع - با توجه به نسبتی که به این روز می‌دهند - توجهی خاص به این روز داشته و مجالسی را در آن تشکیل می‌داده‌اند.از صحت و سقم این انتساب که بگذریم آن چه موجب نگرانی است انجام اعمال و گفتار خلاف شرعی است که در بعضی از این مجالس صورت می‌گیرد و از ساحت فرد مسلمان و شیعه اهل‌بیت(ع) به دور است و آن چه بر این نگرانی می‌افزاید وجهه شرعی دادن بعضی افراد به این اعمال خلاف شرع است که با بهانه «رفع القلم» و... انجام می‌گیرد.متأسفانه در سا لهای اخیر و با امکانات جدیدی هم که به وجود آمده، امکان ضبط تصاویر یا صوت این مجالس برای شرکتکنندگان در آن به سهولت وجود دارد که در بعضی موارد این فیلم ها و صوت‌ها به کشورهای مجاورمان که شیعیان و اهل تسنن در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند زندگی می کنند نفوذ یافته و باعث ایجاد فتنه و ریختن خون پاک شیعیان آن منطقه گردیده است. با توجه به نکاتی که گفته شد خواهشمند است نظرشریف معظم له را نسبت به این سؤالات بیان فرمائید.

1. حکم برپایی این گونه مجالس با صورتی که گفته شد چیست؟
2. شرکت در این مجالس چه حکمی دارد؟
3. نظر حضرت عالی درباره «رفع القلم» که مجوز انجام بعضی گناهان و مناهی در این ایام می‌شود چیست؟
4. توصیه‌ای به این افراد را بیان کنید.

پاسخ حضرت آیت الله العظمی خامنه ای به این استفتاء :
 هرگونه گفتار یا کردار و رفتارى که در زمان حاضر سوژه و بهانه به دست دشمن بدهد و یا موجب اختلاف و تفرقه بین مسلمین شود شرعاً حرام اکید است.

پاسخ حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی به این استفتاء :
چیزی به عنوان رفع قلم در روز به خصوصی نداریم و مسلمانان باید از تفرقه بپرهیزند و از هر چیزی که موجب وهن مذهب می باشد جداً اجتناب نمایند.

پاسخ حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به این استفتاء :
اولاً: روایتی با عنوان رفع قلم در آن ایام مخصوص در منابع معتبر نداریم. و ثانیاً بر فرض چنین چیزی باشد که نیست مخالف کتاب و سنت است و چنین روایتی قابل پذیرفتن نیست و حرام و گناه در هیچ زمانی مجاز نیست.هم چنین سخنان رکیک و کارهای زشت دیگر. و ثالثاً: تولّی و تبرّی راه‌های صحیحی دارد نه این راه‌های خلاف.
و از این قبیل نظر دیگر مراجع نیز در همین مضمون است.

3 - عید های ملی
هر ملتی،در هر کشوری، برای خود عید هایی دارند که هر ساله آن را با مراسمات خاصی برپا میکنند.
مثل :
(الف) در کشور ما روز 22 بهمن عیدی ملی است.که امام امت(ره) و مقام معظم رهبری  نیز این روز را عید نامیدند.همانگونه که از کلمات این دو بزرگوارمشخص است این عید را عیدی ملی میدانند.
(ب) از جمله عید های ملی ما ایرانیان عید نوروز است.این عید از جمله عید هایی است که ایرانیان به آن اهمیت خاصی میدهند.از این عید در کلام چند تن از معصومین(علیهم السلام) نیزنام برده شده است وحتی برای این عید آدابی دینی نیزاز قبیل:روزه و دعا و نماز و... شمرده شده است.
کلام بزرگان در مورد عید نوروز:

امام راحل(ره) :در اعیادی که اسلام به ما عنایت فرموده است، در همه آن، آنچه انسان ملاحظه می کند همه اش مسئله و درخواست و ذکر و دعاست، نماز است، روزه است، ذکر است، دعاست. و در این عید (نوروز) هم ـ که عید ملّی است و اسلامی نیست، لکن اسلام هم مخالفتی با او ندارد ـ باز می بینیم که در روایتی وارد شده [که] از آداب امروز روزه گرفتن است؛ از آداب امروز دعا کردن و نماز خواندن است. و این به ما می فهماند که هر ملّتی بخواهد به راه راست برود و بخواهد استقلال خودش را، آزادی خودش را بخواهد حفظ کند، باید در عیدش و غیر عیدش تذکر داشته باشد و ذکر خدا بکند؛ برای خدا باشد. حتی در عیدش دستور روزه است؛ دستور استحبابی؛ روزه ای که باید انسان منقطع بشود از شهوات خودش، و متوجه خدای تبارک و تعالی شود.ان شاء اللّه این عید سعید و این سال نو بر همه مسلمین و ملت شریف ایران، بر خواهران [و] برادران مبارک و مسعود باشد...

حتی حضرت امام (ره) در باره عید نوروز شعری را سروده اند:

باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا            جامه عید بپوشند، چه شاه و چه گدا
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست              نازم آن مطرب مجلس که بود قبله نما
صوفى و عارف از این بادیه دور افتادند         جام مى گیر ز مطرب، که روى سوى صفا
همه در عید به صحرا و گلستان بروند           من سرمست زمیخانه کنم رو به خدا
عید نوروز مبارک به غنى و درویش             یار دلدار! زبتخانه درى رابگشا
 گرمرا ره به در پیر خرابات دهى                 به سروجان به سویش راه نوردم نه به پا
سالها در صف ارباب عمائم بودم                     تا به دلدار رسیدم، نکنم باز خطا

 
مقام معظم رهبری:عيد نوروز، سرآغاز طراوت طبيعت و جوان شدن جهان و تازه شدن فضاى زندگى طبيعى انسان است. و چه نيكوست كه همراه با طراوت جهان، جان و دل انسان هم طراوت پيدا كند؛ طراوت جان و دل با ذكر خدا، با درخواست كمك از پروردگار، با روياندن نهال خيرخواهى و نيك‏خواهى براى همه‏ى برادران و خواهران و براى همه‏ى بشريت.
رسم نوروز در درون خود زيبايى‏هاى زيادى را دارد؛ علاوه بر اينكه در هر نقطه، ايرانيان اين لحظه‏ى تحويل را با نام خدا و با درخواست تحول اساسى در زندگى‏شان آغاز مى‏كنند. يكى از زيباترين رسمهاى موجود در عيد نوروز، رسم ديد و بازديد و صله‏ى ارحام و مستحكم كردن روابط و پيوندهاى عاطفى ميان افراد جامعه است. اين را اگر با بعضى از جشنهاى ملىِ ملتهاى ديگر - كه همراه با كارهاى غير اخلاقى و به دور از اين ارتباطات عاطفى است - مقايسه كنيم، آن وقت درمى‏يابيم كه جشن ملى و آغاز سال نوِ ما ايرانيان علاوه بر تقارن با بهار طبيعت كه يك امتيازى است، چه خصوصيات نجيبانه و مهربانانه‏اى در خود دارد. شادى دلها، لبخند و تبريك و خوش‏آمدگويى به يكديگر و پى گرفتن روابط انسانى و نو كردن محيط زندگى از رسوم بسيار خوب و مطلوبى است كه ايرانيان از گذشته تا امروز به آن پايبند بوده‏اند و اينها همه مورد تأييد آئين مقدس اسلام و شرع اسلامى است.

حال بماند که برخی از دوستان مداح و مذهبی ها شده اند کاسه داغ تر از آش و عید نوروز را عید نمیدانند و اصلا مخالف این عیدند و وقتی با آن ها مواجه می شوی و عید را به آنان تبریک می گویی از آنان این کلام را می شنوی که ما عیدی جز عید غدیر نداریم و این حرف ها چیست و.... 
امیدوارم خداوند همه مارا عاقبت بخیر کند و از سربازان واقعی امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)و پشتیبان ولایت قرار دهد.

        ان شاءالله تعالی
style="color: #800080">   مهدی وحیدی




موضوعات مرتبط: * عید نوروز

برچسب‌ها: چند نوع عید داریم
[ 30 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

تبریک سال نو

پیشاپیش سال نو بر تمامی هموطمنان عزیزم مبارک

بعلت همزمان شدن عید با شهادت بانوی عالمین،
حضرت زهرا(سلام الله علیها)همه شیعیان امسال عیدی زهرایی دارند.

 

در دو عالم جلال ما زهراست
رمز تغییر حال ما زهراست
عید با فاطمیه می آید
ذکر تحویل سال ما،زهراست

***************

نوروز به نور فاطمیه زیباست
روزی تمام سال ما با زهراست
با بردن نام فاطمه فهمیدم
سالی که نکوست از بهارش پیداست

***************

پای هفت سین دلت یواشکی زمزمه کن
زیر لب یه یادی از نور دل فاطمه کن
چشماتو خیره کن و سوره ی والعصر بخون
یه دعا برا ظهور پسر فاطمه کن

***************

در سال جدید که ذکرما یا زهراست
عیدی تمام شیعیان با زهراست
امسال همه بیمه زهرا هستیم
سالی که نکوست از بهارش پیداست

***************

سرخوش آن عیدی که آن بانی نور
از کنار کعبه بنماید ظهور
قلب ها را مهر هم عهدی زند
ازحرم بانگ انا المهدی زند

ای کاش که یار منتظر برگردد
با سیصد و سیزده نفر برگردد
فرمود رئیس مذهب ما نوروز
روزی است که مهدی از سفر برگردد

عید است ولی بدون او غم داریم
عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش در این عید ظهورش برسد
این گونه هزار عید با هم داریم

به گمانم که شما اصل بهاری آقا
به دل خسته ما صبر و قراری آقا
عمر یک سال گذشت و خبری از تو نشد
هوس آمدن این جمعه نداری آقا؟
در هیاهوی شب عید تورا گم کردیم
غافل از اینکه شما اصل بهاری آقا

بــاز عـیــــد اســت و مـردم ایـران    
شیـک پــوش و مرتـب و خوشحال

مـهـدی فــاطـمــه کــجــایــی تــو    
عیــدی آقــا گـرفـتـه ای امسـال ؟

سفــره ای پـهـن می کنی با خود   
 نــه ! تــو دلــگــیــــر داغ زهـرایـی

غــایـــب از دیــده هــای تـاریـکــم     
ظــاهــرا بــــاز هــم تــو تـنـهـایـی

لحـظــه هـایـی کـه عیـد مـی آیــد    
یــاد تــنــهــایــی شـمـا هـسـتـم

بــا دعــــای ظــهــــورتـــان مـــــولا     
می رود سـوی آســمـان دسـتـم

ای خدا می شـود همیـن امـسـال    
سـال مــهــدی فــاطــمــه بـاشـد

ســال پــایــان ایــن جـدایـــی هـــا    
بــر هــمـــه درد خـاتــمـــه بـاشـد

آرزویـــــم شــــــده گــــــل زهـــــرا    
تـو بــیـــایـــی بـبـیــنـــم آن رویـت

فـیـــض دیـدارتـــان نصـیـــب شــود    
تــا شـوم مـسـت و عاشـق بویـت

مـی شـود تــا صــدای تـو امـسـال     
بـشنــوم مـن در اولـیـــن هـفـتـه

جـمـعــه هـای دگــر نــه آقـا جــان     
اولیـن جـمـعـه در همیـن هـفـتـه

سـال نـو شد ضـریــح هـم نو شـد     
کـربـــلا بـــا شــمـــــا صـفــا دارد

عـاشقـت ای امــام خـــوبــی هــا     
یـک دلــی تــنــگ کـــربـــــلا دارد

کاش می شد که من شهید شوم     
دل در این آرزو چـه غم می خورد

کـاش مـحـسـن شـهـادتـش مــولا     
در رکـاب شـمــا رقـــم می خورد

****************

چشمم پر از نم میشود وقتی نباشی
سهم دلم غم میشود وقتی نباشی

سال نو دارد میرسد اما برایم
مثل جهنم میشود وقتی نباشی

این عیدها بی زهد و تقوا ذره ذره
از عمر ما کم میشود وقتی نباشی

 



موضوعات مرتبط: * عید نوروز

برچسب‌ها: تبریک سال نو
[ 30 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت حضرت زینب (س)


                  مژده مژده كه سفير راه عشق آمد
                  در مدينه به جهان ماه دمشق آمد

                  دخت خير النساء زينب مرتضى ، زينب آمد
                  زينبا، زينبا، زينبا، زينبا زينب آمد

                  خانه فاطمه روشن شده از نورش
                  لب مولا زعنايت گشته مسرورش

                  گويد او زير لب ، آمده زين آب ، زينب آمد
                  زينبا، زينبا، زينبا، زينبا، زينب آمد

                  گشته قنداقه او بر دامن احمد
                  گويد اين بهر حسين است رحمت سرمد

                  زينتش نام نهيد، احترامش كنيد، عاشق آمد
                  زينبا، زينبا، زينبا، زينبا، زينب آمد

                  عاشق روى حسين است قلب اين دختر
                  بهر ديدار برادر ميزند پرپر

                  از براى حسين ، ميكند شور و شين ، عاشق آمد
                  زينبا، زينبا، زينبا، زينبا، زينب آمد

                             ************             
                
                  ای زینت جان علی
                  ای زیب دامان علی

                  ای مهر تابان علی
                  ماه درخشان علی

                  ای عشق زهرا زینبا
                  ساقی غمها زینبا

                  ای دلبر ما زینبا
                  محبوب طه زینبا

                  محبوبه طه تویی
                  دردانه زهرا تویی

                  نور دل مولا تویی
                  ساقی جان ما تویی

                  ای یادگار فاطمه
                  تنها بهار فاطمه

                  بودی تو یار فاطمه
                  رمز قرار فاطمه

                  ای آبروی عالمین
                  نام تو دارد شور و شین

                  ای مرتضی را نور عین
                  پیغمبر عشق حسین

                  تو دلربای مادری
                  عشق و صفای حیدری

                  در عشق تو پیغمبری
                  ثانی نور کوثری

                  بر جان رسد چون بوی تو
                  مرغ دلم در کوی تو

                  پر می زند رو سوی تو
                  آید به جستجوی تو

                  محمد علی شهاب
             



موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت حضرت زینب (س)
[ 25 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت حضرت زینب (س)

          
                  ای که بوی کربلا می آید از میلاد تو
                  هر گلی یابد صفا چون می نماید یاد تو

                  گل بخوانندت ولی گلها همه مست تو اند
                  سدره و طوبی بود یک شاخه از شمشاد تو

                  خسته بودم از سراب کاذب آزادی ام
                  تا اسیرت شد دلم ، گردیده ام آزاد تو

                  کاروان سالار عشقی ، قبله اهل دلی
                  با ورودت بیت عترت می شود دلشاد تو

                  ای گل زهرا نسب ای غنچه باغ علی
                  عشق و مستی هم بود در این جهان همزاد تو

                  مقدمت بوی بهشت فاطمیون می دهد
                  فخر بنماید خدا بر عالم ایجاد تو

                  آرزومند دعایت در نماز شب حسین
                  همره او اهل گیتی طالب امداد تو


                  ********
                 
                  باز عالم پر ز غوغاى كه شد
                  باز دلها مست و شيداى كه شد

                  باز گوش اهل دل پر زمزمه
                  از طنينِ شور و آواى كه شد

                  باز سر دارد هواى عاشقى
                  طالب روى دل آراى كه شد

                  باز ديده سوى دامم مى‏كشد
                  پايبند چشم گيراى كه شد

                  باز دل سرشار از شوق كه شد
                  باز اين ويرانه مأواى كه شد

                  دل به شوق ازياد زينب آمده
                  تهنيت ميلاد زينب آمده

                  آمد آن ‏بانو كه‏ فخر هر زن‏ است
                  هر دلى با ذكر نامش گلشن ‏است

                  روح تاريك همه سر گشتگان
                  در شعاع نور عشقش روشن‏است

                  نان زينب لرزه بر دل افكند
                  غير آن دل كه ز سنگ و آهن‏است

                  گفت‏خيرالناس امر واجبى
                  احترام او به هر مرد و زن است

                  كيست زينب جلوه عشق خدا
                  عشق او سرمايه دين من است

                  هست سرى منجلى در روح او
                  جمع زهرا و على در روح او

                  هيچ گنجى با غمت‏همپايه‏نیست
                  غيرعشقت‏شيعه‏راسرمايه‏نیست

                  خواست دل آيد به زير سايه‏ات
                  ديد اما نور حق را سايه نيست

                  غير تو كه شيعه زهرا خورده‏اى
                  هيچ كس با فاطمه همپايه نيست

                  غير نام دلربايت زينب
                  در كتاب عشق حيدر آيه نيست

                  غير اشكى كه نثارت مى‏كنم
                  عاشق بى‏مايه‏ات را مايه نسيت

                  عزت حيدر مدد كن عاشقت
                  دختر كوثر مدد كن عاشقت

                  اى درخشنده‏تر از الماسها
                  اى صفا بخش وجود ياسها

                  اى تجلى امامت در زنان
                  مايه ترس على نشناسها

                  حوريان از درك تو عاجز همه
                  كى شناسندند يقين خناسها

                  لطف تو شد شامل هر شيعه‏اى
                  اى صفا بخشيده بر احساسها

                  عبد زينب واقعاً عبد خداست
                  مدعى بگذار اين وسواسها

                  خسته بال دام عشقِ زينبم
                  من پرستوىِ دمشق زينبم

                  اى خدا من دوست‏دار زينبم
                  خسته جانم جانثار زينبم

                  سالها پرسه به كويش مى‏زنم
                  كوچه گرد و خاكسار زينبم

                  مى‏تپد در سينه دل با ياد او
                  دردمند و بيقرار زينبم

                  كاش بودم من كبوتر اى خدا
                  تا نمايى همجوار زينبم

                  در دم مرگم سوى شامم كشيد
                  آن زمان در انتظار زينبم

                  كاش من قربان زينب مى‏شدم
                  خادم طفلان زينب مى‏شدم
             



موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت حضرت زینب (س)
[ 25 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت حضرت زینب (س)


                  آنشب كه گل از دامن مهتاب مى ريخت
                  شبنم به پاى نخل باور اب مى ريخت

                  آنشب كه غم اهنگ شادى ساز مى كرد
                  قفل اسارت را به گرمى باز مى كرد

                  آنشب كه ساقى بوسه بر پيمانه مى زد
                  گيسوى شب را بهر مستان شانه مى زد.

                  آنشب كه بهر باغ دل غم لاله مى كاشت
                  درنيستان نينوانى ناله مى كاشت

                  آنشب شفق ديوان فتح نور مى خواند
                  بهر فلق شعر شب عاشور مى خواند

                  شهر مدينه طالب ديدار حق بود
                  چشم انتظار مطلع الفجر فلق بود

                  فطرس فراز آسمانها بال مى زد
                  فرياد آزادى و استقلال مى زد

                  كاى اهل عالم در ديار شور و شادى
                  زد خيمه روز پنجم ماه جمادى

                  ديوان خلقت را خدا زيب و فرى داد
                  ساقى كوثر را ز كوثر كوثرى داد

                  شير خدا را داد خالق ماده شيرى
                  قامت قيامت دختر روشن ضمير

                  جبريل بر ختم رسل پيغام مى داد
                  پيغام از پيروزى اسلام مى داد

                  مى گفت يا احمد شكوه باور آمد
                  بهر حسينت سينه چاك سنگر آمد

                  بر خلق عالم نعمتى عظمى ست دختر
                  سوم گل و گلواژه زهراست دختر

                  دختر مگو چون همتى مردانه دارد
                  از ايه قالوا بلا پيمانه دارد

                  دختر مگو كه دختران را رهبر آمد
                  بى پرده گويم صبر را پيغمبر آمد

                  بر روى ما تا مهر رخشان در گشايد
                  در بردبارى مثل او مادر نزآيد

                  از صبر او دين خدا پاينده گردد
                  هر مرده اى از انفاس گرمش زنده گردد

                  ثابت قدم مانند او گيتى نديده
                  زيرا خدا او را حسينى افريده

                  در روز عاشورا كه روز ازمون است
                  او فارغ التحصيل ان دارلفنون است

                  قنداقه اش را تا كه پيغمبر گرفتى
                  صد بوسه از رخساره او برگرفتى

                  در دست پيغمبر ز ديده اشك مى ريخت
                  كز اشك آواز چهره او رشك مى ريخت

                  در دست باب تاجدارش گريه مى كرد
                  گويى كه از هجرنگارش گريه مى كر

                  با گريه اش صلح حسن را زنده كرد او
                  چون غنچه بر روى حسينش خنده كرد او

                  يعنى تو راجان برادر خواهر آمد
                  خواهر نه تنها ياور و همسنگر آمد

               ********
               
                  دوباره این مرغ دلم کرده هوای شهر عشق
                  دلی که کربلائیه پر میکشه میره دمشق

                  دمشقی که تا همیشه دیدنش آرزومونه
                  غبار راه زائراش به چهره آبرومون

                  اگه بپرسی تو که عشق معنیش چیه یا که کجاست
                  میگم دلیه تو دمشق یا دلبری تو کربلاست

                  قصه دل زمینی نیست یه حرف آسمونیه
                  یه هدیه خدائیه صحبت یار جونیه

                  قصه دل همونه که روز ازل گفته شده
                  ز ماجرای بیدلی هردلی آشفته شده

                  یه روز تو دست دلبرش میاد و آروم میگیره
                  دل که جدا نمیشه و به عشق یارش اسیره

                  همیشه همراهشه و مونس و یار و همدمش
                  می خنده با خنده هاش و غصه می گیره با غمش

                  یه روزی دلبرش میاد میشه براش سایه سر
                  یه روزی ام میره و همسفر قافله ها

                  بدون همراهی دل پر نمیشه فاصله ها
                  میاد یه جایی می رسه که دور میشه از مدینه

                  شمیم این خاک بلا بوی غم و جدائیه
                  بوی فراغ و ماتمه آخر آشنائیه

                  جدایی دلبر و دل آتیش به عالم میزنه
                  کسی که مست یارشه هیچ جوری دل نمیکنه

                  حرف دل و اگه کسی گوش کنه بیمار میشه
                  رو محمل غم میشینه راهی بازار میشه

                  اگرچه در مرام دل عشق حسین مذهبیه
                  هر چی که دل تو عالمه اسیر عشق زینبه

                  محمد علی شهاب



موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت حضرت زینب (س)
[ 25 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت حضرت زینب (س)


                      زینب ای آئینه زهرا نما
                      زینت وجه علی مرتضی

                      دلربائیت جهان را کرده مات
                      زائر رویت دو چشم مصطفی

                      چهره زهرائیت چون فاطمه
                      چشمه نور جمال کبریا

                      تا که نقاش ازل نقشت کشید
                      بعد از آن عشق آمد و شد مبتلا

                      گر نبودی عشق هم هرگز نبود
                      جلوه ای از یک ظهورت کربلا

                      مستی آمد تشنه جام تو شد
                      نی ز نای حنجرت دارد نوا

                      روز میلادت نمی یابی قرار
                      جز به روی دست یار آشنا

                      آشنایی دل و دلبر رواست
                      بوده از روز ازل حکم قضا

                      حک شده بر صفحه قلبت حسین
                      عشق او در سینه ات چون کیمیا

                      پا به پایش بوده ای و تا ابد
                      کی شوی از دلبرت هرگز جدا

                      گوئیا رفتی تو هم تا قتلگاه
                      راس تو با او جدا شد از قفا

                      هم به دیر و تشت زر ، کنج تنور
                      بوده ای بر نی چو یارت هر کجا

                      سنگ دشمن روی نیزه بشکند
                      هم سر او را و هم قلب تو را

                      هر که یک بار و تو اما زینبا
                      کشته عشق حسینی بارها

                     ****************

                     
                      تو مهر روشن و اوج خصال آينه اى
                      عيار پاكى و حسن كمال آينه اى

                      تو صبح صادق فجرى ، شكوه آينه اى
                      تو حرف روشن و پاك زلال آينه اى

                      در آسمان اصالت به كهكشان مانى
                      گواه مريم و صبح وصال آينه اى

                      به صبر و حلم محمد، شجاعتت چو على ست
                      به زهد فاطمه مانى ، مثال آينه اى

                      تويى طراز نجابت جمال آينه اى
                      تو الگويى به زنان و تو شمس نسوانى

                      تو زيورى به زمان و مدال آينه اى
                      تو شعر سبز شگونى ، تو بحر خوش يمنى

                      بهار حسين و، الحق كه فال آينه اى
                      پيام مكتب تو درس هر پرستار است
 
                      تو شعر سبز بهار، اعتدال آينه اى
                      تو زيب صبر و شكوهى فرشته تقوا

                      تو قهرمان زنانى ، جلال آينه اى
                      طنين صاعقه مانى به بزم بد خواهان
 
                      تو سيف ايزد و چونان هلال آينه اى
                      به قدر وسع و توان و مجال آينه اى

                      شمس نسوانى
                      



موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت حضرت زینب (س)
[ 25 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت زینب (س)


                  مدینه امشب ز صفا پر شده
                  از می جام مصطفی پر شده

                  حال و هوای شهر مستان خوش است
                  وقت وصال یار عاشق کش است

                  موسم مشتاقی و مستی شده
                  باز شب باده پرستی شده

                  ساقی آسمانیان می دهد
                  به عاشقان جرعه پیاپی دهد

                  مستی میخانه ز حد گذشته
                  کار ز امداد و مدد گذشته

                  مگر عنایتی که ساقی کند
                  مدد از آن جرعه باقی کند

                  جام الستی اش لبالب کند
                  بر لب خود یاد ز زینب کند

                  زینب اگر نبود مستی نبود
                  عشق نبود و کل هستی نبود

                  نه اختران و ماه و آسمانی
                  نه کوکب و نه شمس و کهکشانی

                  بوده خدا و غیر او دگر هیچ
                  نبوده جز او ز کسی خبر هیچ

                  به رمز لولاک بگوید خدا
                  که خلقتی نبوده بی مصطفی

                  گفته نبی که من خود از حسینم
                  گرچه خودم باعث عالمینم

                  بدون زینبش حسینی نبود
                  چو جلوه در کرب و بلا می نمود

                  مرا چنین عقیده و مذهب است
                  هر دو جهان یکسره از زینب است

                  محمد علی شهاب

                       *********************
                  
                   طبع مى‏خواهد كه وصف زينب كبرى كند
                  ليك، قطره كى تواند صحبت از دريا كند؟

                  توسن طبعم در اينجا پاى در گل مانده است
                  مرغ بى ‏پَر چون سفر بر عرصه عُنقا كند؟

                  نطق گويا عاجز است از شرح و ذكر وصف او
                  كى تواند خامه مدح آن ملك ‏سيما كند؟

                  جد پاكش مصطفى، باب كبارش مرتضاست
                  مادرش زهرا كه مدحش ايزد يكتا كند

                  چون حسين و چون حسن دارد برادر، هر يكى
                  ناز بر موسى بن عمران، فخر بر عيسى كند

                  در شهامت ‏بود وارث بر على مرتضى
                  همت والاى او تفسير «كرمنا» كند

                  دختر زهرا كه در حجب و حيا و عصمتش
                  نقش مادر را به خوبى در جهان ايفا كند

                  در شجاعت چون حسين و در صبورى چون حسن
                  در عبادت پيروى از مادرش زهرا كند

                  دّر درياى عفاف و گوهر گنج ‏حياست
                  عفتش ياد از حياى مريم عذرا كند

                  گاه در آغوش گيرد اصغر لب تشنه را
                  تا بخوابد آب را در خواب خود رؤيا كند

                  گاه دلدارى دهد بر مادران سوگوار
                  گاه دلجوئى ز آل و عترت طاها كند

                  گاه آيد بر سر نعش برادر از خِيم
                  از ته دل ناله و فرياد و واويلا كند

                  گاه هم گيرد ز دست دختران بى ‏پناه
                  از خيام سوخته رو جانب صحرا كند

                  كيست چون زينب كسى كو در ديار كربلا
                  ناله جانسوز او تاثير در دلها كند؟

                  كيست چون زينب كه با يك جلوه از نور رُخش
                  رخنه‏ها در قلب موسى، در دل سينا كند؟

                  كيست چون زينب كه در راه رواج دين حق
                  مو به مو برنامه دين خدا اجرا كند؟

                  كيست چون زينب كسى كو در ره دين خدا
                  در جهان دار و ندار خويشتن اهدا كند؟

                  كيست چون زينب كسى كو با اسيرى خودش
                  خون پاك كشتگان كربلا احيا كند؟

                  كيست چون زينب كه با تدبير مظلومانه‏اش
                  دشمن پست و زبون را تا ابد رسوا كند؟

                  كيست چون زينب كسى كو در ميان دشمنان
                  چون على مرتضى در نطق خود غوغا كند؟

                  كيست چون زينب كه در بزم يزيد بى ‏حيا
                  خطبه‏اى ايراد كرده محشرى برپا كند؟

                  كيست چون زينب كه او با يك كلام آتشين
                  تنگ و تاريك اين جهان در ديده اعداء كند؟

                  دختر شير خدا بود و خودش هم شير بود
                  كس نديده شير را كز روبهان پروا كند

                  در جهان املاء دين را كرده انشاء مو به مو
                  كيست چون زينب كه اين املاء را انشاء كند؟

                  پيروى بايد كند از دخت زهرا و على
                  هر كه مى‏خواهد كه راه دين حق پيدا كند

                  روز محشر گر به شكوه لب گشايد بى ‏گمان
                  محشرى ديگر به پا در محشر كبرا كند

                  دشمنانش در سقر سوزند در نار غضب
                  دوستانش هم مقر در سايه طوبا كند

                  اى «رسولى‏» غم مدار از گير و دار روز حشر
                  دختر زهرا اگر از راه لطف ايما كند



موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت زینب (س)
[ 25 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت زینب (س)


                  سلام بر من و اُمّ و اَب و برادر من
                  درود باد به ابنا و جدّ اطهر من

                  منم پیمبر خون خدای عزوجلّ
                  که وحی می دمد از نطق روح پرور من

                  مرا به تربیت حیدری کنار حسن
                  برای کرب و بلا پرورید مادر من

                  تنم سپر، سخنم ذوالفقار خشم علی
                  مصاف، بدر و احد، کوفه، شام، خیبر من

                  هماره بر گل روی عزیز زهرا بود
                  نگاه اول من تا نگاه آخر من

                  ز آفتاب قیامت اثر نمی ماند
                  اگر به حشر فتد سایه ای ز معجر من

                  منم پیمبر ثارالله و چهل معراج
                  به پیشباز بلا ثبت شد به دفتر من

                  کسی که بوسه به دستش زدی رسول خدا 
                  نهاد بوسه به پیشانی منوّر من

                  نگاه نافذ بابا به صورتم میگفت
                  به حق که فاطمه دوم است دختر من

                  شب ولادتم آغوش خود گشود ز هم
                  به بر گرفت مرا همچو جان، برادر من

                  قسم به خون شهیدان، پیام خون خدا
                  رسد به گوش همه نسل ها ز حنجر من

                  حسین داشت بسی پاس احترام مرا
                  نمی نشست علمدار او به محضر من

                  جلال و عزت و عزم و ثبات و صبر و رضا
                  کنند خم سر تعظیم در برابر من

                  اگر چه حج من از مکه شد شروع ولی
                  سفر به کرب و بلا گشت حج برتر من

                  حسین کعبه شد و کربلا و کوفه و شام
                  شد این سفر عرفات و منا و مشعر من

                  ز دست رفتم و یکدم ز پای ننشستم
                  هماره محمل من گشته بود سنگر من

                  زمام ناقه من بود اگر به دست عدو
                  سر حسین، سر نیزه گشت رهبر من

                  سرم شکست ولی سرفراز برگشتم
                  اگرچه ریخت ز هر بام، سنگ بر سر من

                  خدا گواست ندیدم به غیر زیبایی
                  زهی عقیده و ایمان و عشق و باور من

                  می بهشت شد، از جام دیده ام جوشید
                  هر آنچه ریخت عدو خون دل به ساغر من

                  قدم قدم همه آب حیات جاری بود
                  به کام خشک شهیدان ز دیدة تر من

                  سخن ز فاطمه گوید به موج حادثه ها
                  نماز و چادر خاکی و ماه منظر من

                  چنان به خطبه گشودم زبان به بزم یزید
                  که لال شد ز سخن، دشمن ستمگر من

                  نمود کاخ ستم را خطابه ام ویران
                  اگر چه دامن ویرانه گشت بستر من

                  عجیب نیست اگر رأس یوسف زهرا
                  ز نوک نیزه بیاید چو روح در بر من

                  رواست مهر بسوزد ز آتش نفسم
                  که داغ ها همه در دل شدند آذر من

                  اگر چه آتش داغ حسین آبم کرد
                  به دادگاه قیامت خداست داور من

                  به جای چادر خاکی، ز طیّ ره گردید
                  غبار، مقنعة گیسوی معطر من

                  جمیل بود به حق خدا جمیل جمیل
                  بلا و داغ دل و غصّة مکرر من

                  نه شام و کوفه و کرب و بلا، قسم به خدا
                  زمانه تا گذرد عالم است محشر من

                  پس از شهادت عباس و اکبر و قاسم:
                  همین زنان اسیرند خیل لشکر من

                  به بیت بیت بلند قصیده ات "میثم"
                  بگیر حاجت خود را هماره از درِ من 
                 
                 
حاج غلامرضا سازگار

                     *******************  

               
                  امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد
                  امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد

                  امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد
                  با خطّ نور، بر همه خطّ امان دهد

                  میلاد شیر دخت علی، شیر داور است
                  سر تا قدم حقیقت زهرای اطهر است

                  باید دوباره خلقت پیغمبری چنین
                  آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین

                  بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین
                  کز دامنش ظهور کند دختری چنین

                  فخررسول وفاطمه "زِینِ اَب"است این
                  امّ الکتاب صبر و رضا، زینب است این

                  بَدرُ المنیر و شمس ضُحای علی است این
                  بعد از بتول عقده گشای علی است این

                  یادآور صدای رسای علی است این
                  آیینه تمام نمای علی است این

                  گفتار وحی در سخنش آفریده اند
                  یا صورتی ز پنج تنش آفریده اند

                  این مریم مقدس طاهاست، زینب است
                  این یادگار ام ابیهاست، زینب است

                  این نورچشم حضرت زهراست، زینب است
                  این افتخار عصمت کبراست، زینب است

                  در وصف او من آنچه بگویم شکست اوست
                  آثار بوسه های علی روی دست اوست

                  زینب که لحظه هاست همه یادواره اش
                  زینب که سال هاست سراسر هزاره اش

                  زینب که دل برد ز پیمبر نظاره اش
                  زینب که خلقت است مطیع اشاره اش

                  زینب که با صدای علی حرف می زند
                  در شهر کوفه جای علی حرف می زند

                  این است بانویی که پیام آوری کند
                  هنگام خطبه معجزه حیدری کند

                  یک عمر بر حسین و حسن مادری کند
                  با دست بسته بر اسرا رهبری کند

                  باران رحمت است که ریزد ز ابر او
                  دین زنده از قیام حسین است و صبر او

                  ای در تن مطهر تو جان پنج تن
                  ایمان تو حقیقت ایمان پنج تن

                  از کودکیت شمع شبستان پنج تن
                  چشم تو آبیار گلستان پنج تن

                  یادآور تکلم زهرا بیان توست
                  اعجاز ذوالفقار علی در زبان توست

                  حیدر ثنات گفته که این حیدر من است
                  کوثر دعات کرده که این کوثر من است

                  خون حسین گفته پیام آور من است
                  قرآن دهد شعار که احیاگر من است

                  صبر و رضا به مادری ات کرده افتخار
                  خون خدا به خواهری ات کرده افتخار

                  ایثار و صبر جمله ای از مکتب تواند
                  آیات نور گوهر لعل لب تواند

                  تو آسمانی و شهدا کوکب تواند
                  بالای نیزه محو نماز شب تواند

                  بسیار زن که صابر و نستوه بوده است
                  کی مثل تو "رَأیتُ جَمیلا" سروده است

                  بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین
                  بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین

                  بر ذوالفقار نطق تو از حیدرآفرین
                  بر خطبة دمشق تو از مادر آفرین

                  وقتی شدی به کوفه پیام آور حسین
                  لبخند فتح زد به سر نی سر حسین

                  از حنجر حسین تو، خنجر شکست خورد
                  با خطبه تو خصم ستمگر شکست خورد

                  تنهایی و ز، صبر تو لشکر شکست خورد
                  طغیان و ظلم تا صف محشر شکست خورد

                  تو یک تنه تمام سپاه ولایتی
                  حق است اینکه دختر شاه ولایتی

                  پیغمبر حسین تویی با خطاب فتح
                  نازل به سینه ات شد از اوّل کتاب فتح

                  گردیده امّتت سپه بی حساب فتح
                  روی تو شد به برقع خون آفتاب فتح

                  "میثم" هماره با تو مگر گرم گفتگوست
                  کز معجز تو بار مضامین به نخل اوست

                  حاج غلامرضا سازگار



موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت زینب (س)
[ 25 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت زینب (س)


      با خبر کرد نسيمي همه ي دنيا را
      مطلاطم شده ديدند دل دريا را

      گل سرخي که مي از قطره ي شبنم مي زد
      مست مي کرد ز بوي نفسش صحرا را

      چه صفايي چه هوايي چه دلي داشت زمين
      شور مي داد ز حال خوش خود بالا را

      چشمهايي به روي چشم دگر وا شد و بعد
      دل مجنون کسي برد دل ليلا را

      بين آغوش برادر چقدر آرام است
      چقدر ناز ربودست دل بابا را

      گوييا بار دگر حضرت پيغمبر ديد
      عکسي از ماه رخ کودکي زهرا را

      زينت خانه ي مهتاب به دنيا آمد
      زينب حضرت ارباب به دنيا آمد

      چهره اش منعکس از طلعت روي زهراست
      عشق بازيش از آن حال و هوايش پيداست

      حضرت زينب کبري خودش اقيانوسيست
      گرچه چشمان پر از گوهر نابش درياست

      اگر عباس علمدار صف کرب و بلاست
      از ازل تا به ابد پرچم زينب بالاست

      مادري کرد براي سه امامش زينب
      پس ولايت به پرستاري او پا برجاست

      سوره ي مريم قرآن نمي از تفسيرش
      وسعت روح بزرگش چقدر نا پيداست

      بهترين خوبترين خواهر دنيا آمد
      حضرت فاطمه ي ديگر دنيا آمد

      (مسعود اصلاني)

**************************


      امشب كه كند فخر به شبهاي دگر
      آورده فلك اختر زيباي دگر
      اين زينب كبري است؟به دامان علي
      يا ختم رسل گرفته زهراي دگر

      *******

      كوثر به ظهور گوهري آوردست
      زهراي بتول دختري آوردست
      تا در غم كربلا كند مادريش
      از بهر حسين خواهري آوردست

      *********

      اي عقل و خرد ماتِ مقامت زينب
      وي همچو علي نُطق كلامت زينب
      در قدر شرافتت همين بس كه خدا
      زد سكه ي زِينِ اَب به نامت زينب

      شاعر????

**************************


      آسمان از ستاره لبریز است
      آخر عمر فصل پاییز است

      امشب از ذهن شاعرت بی بی
      غزلی آمده که ناچیز است:

      وقت بد مستی زحل آمد
      اول مثنوی ، غزل آمد

      عید نوروز ما مبارک شد
      نو بهاری در این محل آمد

      شب عیدی خدا چه عیدی داد!
      عید "اهلا من العسل" آمد

      ماهی قرمزی که در تنگ است
      برج حوت است و در حَمَل آمد

      بین آغوش ساقی کوثر
      ساغری ناب و لم یزل آمد

      آمد و بهر مردی زن ها
      تا ابد اسوه و مَثل آمد

      غزل امشب هوای روضه گرفت!
      یادم آمد که روی تل آمد

      هم زمان با صدای وااُماش
      سوت و طبل و کف و کتل آمد...

    علي كاوند

**************************
     
      اي دست خدا و فوق هر دست علي
      اي رشته ي كائنات در دست علی
      دست من و دامنت كه امروز تورا
      قنداقه ي زينب است در دست علي

      شاعر؟؟؟؟

**************************

    
      کربلا شهريست اي دل شهريارش زينب است
      اعتبارش از حسين و اقتدارش زينب است

      نام زينب با حسين حک گشته در ايوان دل
      دل که شد بيت الحسين نقش ونگارش زينب است

      شيعه دارد در دلش يکتا کتاب قيمتي
      ناشرش باشد حسين ، آموزگارش زينب است

      هرکه نازد بر کسي زينب بنازد بر حسين
      جان زهرا اين حسين دار و ندارش زينب است

      شاعر؟؟؟؟

**************************

      وقت نزول رحمت حق از سحاب شد
      یعنی که جام دیده ی ما پُر شراب شد
      
      مستی ما به رتبه ی اعلی رسیده است
      آنگونه که دل همه ی ما خراب شد
      
      زهراترین ستاره ی زهرا طلوع کرد
      نوری دمید و قبلگه آفتاب شد
      
      بعد از طلوع مِهر رخش دل جلا گرفت
      در ذره ذره های دلم انقلاب شد
      
      امشب خدا برای علی حیدر آفرید
      زیباترین دعای علی مستجاب شد
      
  "یک نیمه اش حسن شد و یک نیمه اش حسین"
      از شدّت بزرگی اش عالی جناب شد
      
      از بس که شأن و منزلتش پر بها بود
      وحی خدا به حضرت ختمی مآب شد ...


 ... آمد ندا که نام دل آراش زینب است
      این گونه شد که زینت بابا خطاب شد
      
      قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید
      از او سعادت دو جهان را طلب کنید
      
      ما از ازل گدای پریشان زینبیم 
      شکر خدا که ریزه خور خوان زینبیم
      
      با یک دعای او همه عاشق شدیم و بس
      یعنی که عاشقانه مسلمان زینبیم
      
      ما را خرید و نوکر اربابمان نمود
      ممنون لطف و بخشش و احسان زینبیم
      
      طعم شراب کوثری او زبانزد است
      مست و خراب باده ی جوشان زینبیم
      
      با یک نگاه حیدریش جذبمان نمود
      ما قوم در به در،همه سلمان زینبیم
      
      حجب و حیای دختر زهرا زبانزد است
      تا روز حشر ما همه حیران زینبیم
      
      مثل خدیجه هستی خود را فدا نمود
      مبهوت عزم راسخ و ایمان زینبیم
      
      او یک تنه مقابل دشمن قیام کرد
      دلداده های رزم نمایان زینبیم
                                                                    
      مانند مرد باشد اگر چه که خانم است
      خون علی میان رگش در تلاطم است
       
      او آمده زمین و زمان را تکان دهد
      مثل مسیح بر تن هر مرده جان دهد
      
      او آمده که با کرم کردگاریش
      با نور خویش بر سر ما سایه بان دهد
      
      او آمده که آیه ای از هل اتی شود
      بر دست های خالی ما آب و نان دهد
      
      او آمده که با نخی از تار چادرش
      بر دوستدار فاطمه برگ امان دهد
      
      او آمده که با نفس مصطفاییش
      قد قامت نماز ولا را اذان دهد
      
      او آمده پیمبر خورشید طف شود
      در ماجرای کرب و بلا امتحان دهد
      
      او آمده که حق خودش را ادا کند
      یعنی به راه عشق،دو تا نوجوان دهد
      
      او آمده برای حسین خواهری کند
      او آمده که خواهریش را نشان دهد
      
      خواهر- برادری که عزیز دل هم اند
      تنها همین دو عاشق و معشوق عالم اند
      
      هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست
      در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست
      
      دار و ندار تو همه وقف حسین بود
      مانند تو به پای برادر نبود و نیست
      
      حتی تو از عصاره ی جانت گذشته ای
      در کربلا،شبیه تو مادر نبود و نیست
      
      آیینه ی شکسته ی صحرای کربلا!
      مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست
      
      بر شانه ی صبور تو بار رسالت است
      مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست
      
      در ذیل خطبه های فصیح تو گفته اند:
      اصلاً کسی شبیه تو "حیدر" نبود و نیست
      
      شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت
      از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست
      
      زینب شدی که زینت شیر خدا شوی
      یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست
      
      در دفتر ثنای تو ای یاس مریمی
      این بس بُوَد که عالمه ی بی معلمی
      
      هر دختری که دختر زهرا نمی شود
      هر بانویی که زینب کبری نمی شود
      
      !دار و ندار حضرت حیدر،مجلّله
      جز تو کسی که "زینت بابا" نمی شود
      
      وصف و مدایح همه ی خاندانتان
      در فهم و عقل ما به خدا جا نمی شود
      
      پرونده ی زمین و زمان،زیر دست توست
      بی اذن تو که نامه ای امضا نمی شود
      
      صبر و ادب به پای تو قد خم نموده اند
      این واژه ها بدون تو معنا نمی شود
      
      دریا اگر مرکّب و گل ها قلم شوند
       یک شمّه از فضائلت انشا نمی شود
      
      عیسی به نام نامی تو می دهد شفا
      بیخود مقام او که مسیحا نمی شود
      
      شأن و مقام حضرت مریم ز مهر توست
      بی مهر تو که بانوی دنیا نمی شود
       
      صدّیقه و زکیّه و تندیس عفّتی
      تو گوهر مقدّسه ی بحر عصمتی
      
      آیینه ی تمام کمالات مادری
      یادآور جلال و کمال پیمبری
      
      مستجمع جمیع صفات علی تویی
      یعنی تویی علی و علی تو،چه باوری؟
      
      حیدر اگر به شهر علوم نبی در است
      بانو! تو هم به شهر وصال حسین،دری
      
      وقتی به روی دست نبی گریه می کنی
      چشم انتظار دیدن روی برادری
      
      در پای درس مادر خود پا گرفته ای
      بیخود نشد که عالمه ی آل حیدری
      
      علم لدنّی تو گواه کمال توست
      الحق که از سلاله ی زهرای اطهری
      
      با نطق حیدری و بیانات فاطمی
      ویرانگر قبیله ی شوم و ستمگری
      
      با هر کلام خود به عدو تیغ می کشی
      در رزم خود شبیه برادر، دلاوری
      
        با قدرتت به قله ی دل ها علم زدی
      فتح الفتوح آل علی را رقم زدی
       
      ای بانویی که اسوه شدی بر ادیب ها
      مدح و فضائل تو بُوَد از عجیب ها
      
      با هر خطابه ی تو علی زنده می شود
      مبهوت ذوالفقار کلامت خطیب ها
      
      وقتی که با حسین خودت حرف می زنی
      پیچیده می شود همه جا عطر سیب ها
      
      ای یادگار فاطمه،علیا مخدّره
      زهرا نسب شدی که شوی از نجیب ها
      
      وقتی که نام توست به دارو چه حاجت است
      اصلاً نیاز نیست وجود طبیب ها
      
      با نام تو تمامی حاجات ما رواست
      ای بهترین تجلّی امّن یجیب ها
      
      طعم خوشی و طعم بلا را چشیده ای
      ای مَحرم تمام فراز و نشیب ها
      
      تفسیر داغ در نظرت جز "جمیل" نیست
      محو شکوه عشق تو صبر و شکیب ها
      
      در ظهر واقعه چقَدَر غصه خورده ای
      ای خواهر خمیده ی شیب الخضیب ها
      
      بانو! تو را برای حسین آفریده اند
      گریه کن عزای حسین آفریده اند
      
      ای یادگار فاطمه،غم پرور حسین
      هم خواهر حسینی و هم مادر حسین
      
      همپای او شدی و رهایش نکرده ای
      حتّی میان موج بلا،یاور حسین
      
      بار رسالت علوی روی دوش توست
      با این حساب بوده ای پیغمبر حسین
      
      چشم امید او به نماز شبت بُوَد
      روح دعا و کعبه ی نیلوفر حسین
      
      دیدی که نیزه ها همگی حلقه بسته اند
      دور ضریح بی کفن پیکر حسین
      
      حتّی به روی نی چقَدَر خوب واضح است
      آثار بوسه های تو بر حنجر حسین
      
      شکر خدا نموده ای وقتی که دیده ای
      زخمی شده تمامی بال و پر حسین
      
      در شام و کوفه بودی علمدار قافله
      جانم فدای تو همه ی لشکر حسین
       
      اسلام با حضور تو ریشه دوانده است
      عالم از این شهامت تو مات مانده است
      
      زینب اگر نبود که زمزم نداشتیم
      از ابر دیده بارش نم نم نداشتیم
      
      زینب اگر نبود دگر کعبه ای نبود
      باور کنید روح دعا هم نداشتیم
      
      زینب اگر نبود،میان کتاب حق
      جایی برای سوره ی مریم نداشتیم
      
      زینب اگر نبود جهان کفر محض بود
      نامی ز دین حضرت خاتم نداشتیم
      
      زینب اگر نبود دگر حیدری نبود
      شیر نبرد خطّ مقدّم نداشتیم
      
      زینب اگر نبود علی،فاطمه نداشت
      آیینه ی نبی مکرّم نداشتیم
      
      زینب اگر نبود کرم زاده ای نبود
      مثل حسن کریم دو عالم نداشتیم
      
      زینب اگر نبود به دنباله ی حسین
      جایی برای واژه ی "جانم" نداشتیم
      
      زینب اگر نبود تلاطم نداشتیم
      قطعاً برای شور و نوا دم نداشتیم
      
      این حرف آخر است که امشب قلم نوشت
      زینب اگر نبود "محرّم" نداشتیم
      
      شکر خدا که از می عشقش لبالبم
      شکر خدا که شاعر دربار زینبم

      محمد فردوسي


**************************

      آسمان را ستاره باران کن
      آمده آسمانی از خورشید

      باز هم لطف حق تجلی یافت
      آمده آیه هایی از توحید

      می توان نذز این قدم هایش
      دسته گل های یاس را پاشید

      می شود خاک درگهش باشیم
      می توان خاک پاش را بوسید

      می توان جلوه های زهرا را
      در صفات خدایی او دید

      می توان عطر جنّت حق را
      از قنوت نماز او بوئید

      می توان وصف صبر او را هم
      روی کاغذ شبیه کوه کشید

      تا در این خانه خانمی شده بود
      چشم همسایه ، سایه اش که ندید

      او علمدار عصر عاشوراست
      نرگس آسمانی زهراست

      آسمان آسمان نگاهش نور
      آمده آسمانی از رحمت

      آمده اسوه ی رشادت ها
      اسوه ی پاک دامنی ، عفّت

      مظهر روشنایی و نور و
      با حیا و حجاب و با عزّت

      از کلامش چه می توان گفتن
      چقَدَر با نفوذ و با قدرت

      بسته دل بر حسین و بر حسن و
      علوی خوی و فاطمی شوکت

      در مدال الهی ثقلین
      نام او هم ردیف با عترت

      کم ندارد که دیگر او چیزی
      از مقام الهی عصمت

      گفته همچون حسین او ، هیهات
      که دهد تن به خواری و ذلت

      اوست رمز دعا برای فرج
      رمز پایان دهنده ی غیبت

        وحيد محمدي

**************************

      امشب دلم به تاب و سرم گرم از تب است
      امشب که از نسیم حضوری لبالب است
      شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است
      شور و شگفتی است و شبی عشق مشرب است
      شامی که روشنایی روز است امشب است
      امشب شب ملیکه دادار زینب است

      **
      این جلوه جلوه‌های شبی بیکرانه است
      این جذبه جذبه حرمی بی‌نشانه است
      این سجده سجده بر قدمی جاودانه است
      این شعله شعله نگهی عاشقانه است
      از هر لبی که می‌شنوی این ترانه است
      عالم محیط و نقطه پرگار زینب است

      **
      سّری رسید و معنی ام‌الکتاب شد
      نوری دمید و قبله هر آفتاب شد
      چشمی گشود و چشم شقایق بخواب شد
      زیباترین دعای علی مستجاب شد
      زهراست این که در دل گهواره قاب شد
      امشب تمام گرمی بازار زینب است

      **
      بر عرش سبز دست نبی تا که جا گرفت
      نورش زمین و کل زمان را فرا گرفت
      حتی بهشت سرمه از آن خاک پا گرفت
      از عطر دامنش همه جا روشنا گرفت
      آئینه‌ای مقابل رویش خدا گرفت
      تصویر جلوه‌های خداوار زینب است

      **
      این کیست این که سجده کند عشق در برش
      این کیست این که سینه درند در برابرش
      این کیست این که از جلوات مطهرش
      عالم نبود غیر غباری ز محضرش
      فرموده است از برکاتش برادرش
      آئینه‌دار حیدر کرار زینب است

      **
      تا کوچه‌اش قبیله لیلا ادامه داشت
      تا خانه‌اش گدایی عیسی ادامه داشت
      در چشم او تلاطم دریا ادامه داشت
      بر قامتش قیامت مولا ادامه داشت
      زینب نبود حضرت زهرا(س) ادامه داشت
      خاتون خانه‌دار دو دلدار زینب است

      **
      سرچشمه‌های پرطپش کوهسار از اوست
      دریا از اوست جذبه هر آبشار از اوست
      تیغ کلام فاطمی‌اش آب دار از اوست
      تفسیر آیه‌های غم و انتظار از اوست
      آری تمام هیمنه ذوالفقار از اوست
      از کربلا بپرس علمدار زینب است

      **
      سوگند بر شکوه دل مرتضایی‌اش
      بر جلوه‌های حیدری‌اش مجتبایی‌اش
      سوگند بر تقدس کرب و بلایی‌اش
      بر ریشه‌های چادر سبز خدایی‌اش
      سوگند بر نماز شب کبریایی‌اش
      تا روز حشر کعبه ایثار زینب است

      **
      شمس حجاب گنبد دوار زینب است
      بدر سپهر عصمت و ایثار زینب است
      محبوبه ي حبیبه ي دادار زینب است
      مسطوره سلاله اطهار زینب است
      اذن دخول در حرم یار زینب است
      منصوره نرفته سر دار زینب است

      **
      نون و قلم نبی است و ما یسطرون حسین
      طاق فلک علی است به عالم ستون حسین
      خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
      هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین
      با یک قیامت است هم الغالبون حسین
      در این قیام نقطه پرگار زینب است

      **
      سردار سرسپرده جولان عشق کیست؟
      تنها امیر فاتح میدان عشق کیست؟
      عشق است حسین و گوش به فرمان عشق کیست؟
      روح دمیده در تن بی‌جان عشق کیست؟
      علامه مفسر قرآن عشق کیست؟
      تفسیر آیه‌ها همه اسرار زینب است

      **
      ققنوس وهم از پی او در توهم است
      فانوس وصف در صفت وصف او گم است
      قاموس اقتدار و وقار و تلاطم است
      پابوس او تمامی افلاک و انجم است
      کابوس شام و دولت نامرد مردم است
      بر فرق ظلم تیغ شرر بار زینب است


      **
      پیداترین ستاره دیبای خلقت است
      زیباترین سروده لب‌های خلقت است
      زهراترین زهره زهرای خلقت است
      لیلاترین لیلی لیلای خلقت است
      شیواترین سئوال معمای خلقت است
      گنجینه جزیره ي اسرار زینب است

      **
      ذرات و کائنات همه مرده یا خموش
      در احتجاج بود زنی یک علم به دوش
      قلب جهان به عمق زمین غرق جنب و جوش
      آتشفشان قهر خداوند در خروش
      هوهوی ذوالفقار علی می‌رسد به گوش
      این رعد و برق نیست که انگار زینب است

      **
      خورشید روی قله نی آشکار شد
      کوچکترین ستاره سر شیرخوار شد
      ناموس حق به ناقه عریان سوار شد
      هشتاد و چهار خسته به هم هم‌قطار شد
      زیباترین ستاره دنباله‌دار شد
      در این مسیر نور جلودار زینب است

      **
      چشم ستاره در به در جستجوی ماه
      بر روی نیزه دیده زینب گرفت راه
      مبهوت می‌نمود به سرنیزه‌ای نگاه
      آتش کشید شعله ز دل تا کشید آه
      کای جان پناه زینب و اطفال بی‌پناه
      راحت بخواب چونکه پرستار زینب است

      **
      پشتش شکست بس که بر او آسمان گریست
      حتی به حال و روز دلش کاروان گریست
      از خنده‌های حرمله و ساربان گریست
      بر گیسوان شعله ور کودکان گریست
      از ضربه‌های دم به دم خیزران گریست
      بر خیل اشک قافله سالار زینب است

      **
      آن شانه صبور صبوری زما ربود
      آن قامت غیور قیامت بپا نمود
      آن شیرزن حماسه عباس را سرود
      با دست خویش بیرق کرب و بلا گشود
      بر بال‌های زخمی‌اش ای وای جا نبود
      غم را بگو بیا که خریدار زینب است

      **
      زینب اگر نبود اثر کربلا نبود
      شیرازه‌ای برای کتاب خدا نبود
      زینب اگر نبود علم حق به پا نبود
      این خیمه‌ها و پرچم و رخت عزا نبود
      یک یا حسین بر لب ما و شما نبود
      در کار عشق گرمی بازار زینب است

      **
      با این که قد خمیده‌ام و داغ دیده‌ام
      فتح الفتوح کرده‌ام هرجا رسیده‌ام
      گر نیش کعب نی به وجودم خریده‌ام
      گر طعم تازیانه چو مادر چشیده‌ام
      چون کوه ایستاده‌ام ای سر بریده‌ام
      در اوج اقتدار جهاندار زینب است

      **
      زینب کجا و خنده اشرار یا حسین
      زینب کجا و کوچه و بازار یا حسین
      زینب کجا و مجلس اغیار یا حسین
      زینب کجا و این همه آزار یا حسین
      زینب کجا و طشت و سر یار یا حسین
      در پنجه‌های بغض گرفتار زینب است

     ***
      از نای من به ناله چو افتاد نای نی
      عالم شنید از پس آن های‌های نی
      تو بر فراز نیزه و من در قفای نی
      آنقدر سنگ خورده‌ام از لابه‌لای نی
      تا اینکه یافتم سرت از رد پای نی
      هجران توست آتش و نیزار زینب است

     ***
      قرآن بخوان که حفظ شود آبروی تو
      رنگین شده است ساقه نی از گلوی تو
      در حسرتم که نیزه کند شانه موی تو
      ای منتهای آرزویم گفت‌وگوی تو
      ای نازنین بناز خریدار زینب است

      محسن عرب خالقي

**************************
    
      پائین تر از آنیم ز بالا بنویسیم
      یا اینکه بخواهیم شما را بنویسیم

      ما کوزه ی اندیشه یمان کمتر از آن است
      تا اینکه بخواهیم ز دریا بنویسیم

      آنقدر به ما وقت ملاقات ندادند
      تا گوشه ی چشمی ز تماشا بنویسیم

      ما را لُلُلُک لُکنت محض آففریدند
      تا مدح تو با لهجه ی موسی بنویسیم

      هر جا که حسین ابن علی حک شده باید
      زیرش مددی زینب کبری بنویسیم

       ***

      از وسعت نوری بنویسیم که تابید
      ای نقطه ی تاریک حوالی تو خورشید

      بسیار شنیدیم ولی کم ز تو گفتند
      ناگفته زیاد است اگر هم ز تو گفتند

      نُه ماه تو در کالبد فاطمه بودی
      گاه متولد شدنت عالمه بودی

      از چهره ات اینگونه گرفتند نتیجه
      هم مادر و هم دختر زهرا ست خدیجه

      بر روی زمین از تو بگوییم چگونه
      ای شیوه ی تفسیر تو در عرش نمونه

      لب باز کنی هرچه نفس بند می آید
      از حنجرت آیات خداوند می آید

      پیوند صمیمانه ی دریا زده بر باد
      آرامش آمیخته با لهجه ي فریاد

      قول تو فصیح است بدان گونه که زهرا
      این غرش شیر است همانگونه که مولا

      دستی به در قلعه ی خیبر زد و از جا
      لا حول ولا قوه ای وای مبادا...

            ***

      ای کوفه بخاطر بسپار این عظمت را
      در دست اگر تیغ دو صد مرد ندارد

      برپای اگر از تاختنش گرد ندارد
      پیشانی او پارچه ي زرد ندارد

      این دختر مولاست همآورد ندارد
      ای کوفه بخاطر بسپار این عظمت را

      ***

      گاهی که به ناگاه گذر میکند از راه
      با طرز وقاری که بَََرَش کوه شود، کاه

      خورشید فراروی وی و پشت سرش ماه
      جز این نبود منزلت دختر یک شاه

      ***
      ای کوفه چه زود این همه از یاد تو پر زد
      این لکه ی ننگ از چه ز دامان تو سرزد

      زینب که دمی راهی بازار نمیشد
      از معجر او باد خبر دار نمیشد

      اکنون به چه جرم است وُِ را کوچه به کوچه...
      دشنام ، تماشا، سر بر نیزه، چه و چه

      از گریه ی بر دختر حیدر بنویسیم
      یک مرتبه خواهر دو برادر بنویسیم

   حسين رستمي



موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت زینب (س)
[ 25 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت زینب(س)

خانه فاطمه آنروز تماشايي بود
كه فضا جلوه گر از آيت زيبايي بود

در بهاري كه  نسيمش نفس  جبريل است
گل ناز دگري  رو به شكوفايي بود

خانه اي را كه خدا جلوه عصمت بخشيد
در و ديوار پر از نقش شكيبايي بود

تا بيايند به تبريك محمد جبريل
با ملائك همه در حاال صف آرايي بود

به خدا چشم خدا دست خدا وجه خدا
ز جگر گوشه خود گرم پذيرايي بود

تا كه قنداقه او را به بر اورد حسن
حالتي رفت در آنجا كه تماشايي بود

ساكت از گريه نشد تا كه حسينش نگرفت
اين دو را چون كه ز آغاز شناسائي  بود

دختري داشت در آغوش محبت زهرا
كه سراپا همه ايينه زيبايي بود

دختري داشت سراپاي همانند علي
زينبي داشت كه ذاتش همه زهرايي بود

پنج تن آل عبا در دو جهان آقايند
وز شرف زينبشان وارث آقايي بود

پنج معصوم به او معرفت آموخته اند
كه ز ايمان و يقين در خور يكتايي بود

وصف او عالمه غير معلم شده است
تا به اين مرتبه اش پايه دانايي بود

بود از صبر و رضا نايبه خاص امام
نازم او را كه به اين قدر  توانايي بود

كربلا صحنه عشق است و در آن صحنه عشق
همت زينب نستوه تماشايي بود

به علمداري صحراي بلا كرد قيام
رهبر قافله عشق به تنهايي بود

يك زن و آنهمه داغ دل و آنقدر شكيب
عقل از اين واقعه در چنبر شيدايي بود

ديده ام كور كه شد خاك نشين ره شام
آنكه خاك در او سرمه بينايي بود 
 
سيد رضا م‍‍ويد



موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت زینب(س)
[ 25 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

نحوه خواندن در مجالس عروسی

نحوه خواندن مجالس عروسی :
اولا باید گفت عمده وظیفه یک مداح در مجالس عروسی بدین نحواست که با یک مقدمه چینی شبیه به بحر طویل برنامه راآغاز کند.
مثلا:بنام ایزد پروردگار خالق هشت وچهار آفریننده لیل ونهار سلام اینجانب زهیر سازگار خدمت حضار باوقار......
سپس چند بیتی مولودی یا مدح مولا به اندازه 5الی 10دقیقه که بستگی به نوع مستمع دارد بخواند وبعد چند بیت شعر طنز اگر صلاح بود لطیفه ای کوتاه وهنگام ورود داماد نیز با آماده کردن مجلس وبا دست زدن حضار داماد را وارد کند وسرودی بخواند تا داماد با همه دیدار کند واز مردم بخواهد که داماد را نبوسند تا زودتر به جایگاهش بنشیند وبعضا بعد از آن مسابقه ای به سلیقه خود اجرا میکنند وخلاصه در پایان ماه داماد ودوپدر عروس وداماد را دعوت می کنند واز داماد می خواهد که ابتدا پدر وبعد پدر خانمش را ببوسد وسپس دوپدر عرروس و داماد نیز یکدیگر را ببوسند. البته با نبود پدر می توان از پدر بزرگ یا عمو یا برادر بزرگتر نیز دعوت کرد

در مجموع مجالس عروسی سه نوع می باشد :

1- علمایی
در مجالس علمایی که مجلس مجلس سنگینی می باشد وباید حرمت علما نیز نگه داشته شود بیشتر مدح اهل بیت خواندن مورد پسند است وکمتر باید شعر عروسی خوانده شود که این امری واضح است.

2- نیمه مذهبی
 در مجالس نیمه  مذهبی که معمولا مداح در این مجالس بیشتر دعوت می شود که مثلا خانواده عروس یا داماد یا طیفی از دوخانواده مذهبی بوده وبه قول خودمانی  اهل بزن وبکوب نیستند کار مداح مقداری سخت تر است چون مستمع غیر مذهبی هم حضور دارد ومداح باید اگر چه سخت است اما هردو را راضی نگه دارد .

3- غیر مذهبی
واما مجلس سوم که درآن همه به نوعی قر درکمرشان خشگ شده است  نه تنهامداح نباید بخواند حتی حضور در آن مجلس در شان یا مداح اهل بیت نمی باشد.

استاد سازگار



موضوعات مرتبط: - مداحی در عروسی ها

برچسب‌ها: نحوه خواندن در مجالس عروسی
[ 24 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

عوامل گرفتگی صدا


عوامل گرفتگی صدا:
گرفتگی صدا در امر مقدس مداحی یک عامل طبیعی است که براثر عوامل مختلف برخواننده عارض می شود.
عواملی مانند:سرماخوردگی .داد زدن بیجا .خواندن زیاد .استرس .خوردن چیزهایی که برروی حنجره اثر می گذارد استعمال دخانیات و...
  - 1
در سرماخوردگی حتی الامکان نباید خواند وباید مواظب بود که اخلاط مجاری بینی فروبرده نشود که موجب برونشیت شدن حنجره وعاقبت گرفتگی صدا می گردد.ودر صورت نیازباید ملایم خواند تا حنجره تحریک نشود
  - 2 
داد زدن های بیجا (چه در مداحی کردن چه در دعوا کردن یا صدا زدن افراد از راه دور و...)مخصوصا در وقتی که حنجره گرم نشده به شدت برروی صدا اثر می گذارد
  - 3
خواندن زیاد باعث خستگی حنجره می گردد حالا چه دریک مجلس  زیاد بخوانیم وچه در چند مجلس پشت سرهم که اگر شخص خواننده از روی خبرگی واستادانه بخواند می تواند صدای خود را کماکان باز نگاه دارد.
- 4 خوردنی هایی ازقبیل غذاهای سرخ کردنی رب سس ادویه جاتی چون فلفل موجب تحریک حنجره می گردد البته خواننده باید صدای خود راورزیده کند و به تمامی خوردنی ها عادت دهد چرا که امروزه خیلی جاها بالاجبار باید از این خوراکی ها تناول کرد وثانیا مداحان هم دل دارند پس بالاخره آیا مجازهستیم برای تناول این خوردنی ها یا خیر؟جواب
این است که در موقعی که زیاداز حنجره کار می کشیم مانند ایام محرم نه تنها نباید از ایین عوامل محرک بپرهیزیم بلکه باید از چیزهایی که مورد تقویت وصاف شدن آن می گردد استفاده کنیم .
  - 5  
واما استعمال دخانیات خیلی ها به ویژه افراد شور خوان آن را باعث بهتر شدن صدایشان می دانند که البته این معزلی است در امر مداحی که باید در جای خود متذکر شویم
  - 6
استرس هم که نیاز به توضیح ندارد
واما نکته اصلی درپاسخ اینکه چه چیزهایی برای صداخوب است به قول استادمان باید هرکسی دکتر صدای خودش باشد هرکسی حنجره اش به یک چیز حساسیت دارد مثلا بعضی ها سرکه را موجب گرفتگی صدایشان می دانند ولی بعضی را می شناسم که شیشه سرکه شان همراهشان است البته چیزهایی مثل چهار تخمه آبجوش عسل وآبلیموو... در عرف مامشهوراست  که برای همه صداها خوب است واما نکته آخر اینکه اگر صدایی بگیرد درست است که چیزهایی مانند آمپول دگزا متازون واقعا مؤثراست اما خواننده نباید از گرفتگی صدا رنج ببردچرا که همین ناراحتی موجب گرفتگی بیشتر صدا می شودواین گرفتگی دورانی دارد وتا طی نشود حنجره باز نخواهدشد البته دوایی اصلی گرفتگی صدا نخواندن است وبس تا اینکه صدا باز گردد

استاد سازگار

 



موضوعات مرتبط: - صدا در مداحي

برچسب‌ها: عوامل گرفتگی صدا
[ 16 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

برنامه ریزی در مداحی

شخصی که در ابتدای مسیر آموزش مداحی قرار میگیرد شاید به جهت نبود برنامه ای مشخص دچار سردرگمی گردد وعلت اصلی آن در ندانستن جواب این سه امر است:

1-      چه بخوانیم ؟

2-      از کجا بخوانیم؟

3-      چگونه بخوانیم؟

اما اینکه چه بخوانیم :

بطور خلاصه یک مداح باید برای مداحی مطالبی از قبیل شعرآشنایی با تاریخ ومعارف زندگانی

 اهل بیت مقتل وکرامت را دارا باشد اصولا یک مداح برفرض اگر بنا باشد یک ساعت مداحی کند مثلا برای شهادت

حضرت زهرا (س) ابتدا باید یک رباعی صلوات بخواند سپس یک غزل امام زمان  بعدازآن یک قصیده یا مثنوی در

مدح بی بی که درحین خواندن قصیده یک کرامتی از بی بی که معمولا متناسب با معنی یکی از ابیات قصیده است

بخواند وسپس یک غزل مصیبت وبعد روضه وزبانحال وسپس یک نوحه واحد شور.... این یک منبر کامل است بگذریم

ازاینکه در زمان ما بعضی ها چون توان خواندن خیلی از اینها راندارند وصرفا به خواندن شور ونوحه اکتفا کرده اند

که البته به این افراد نمی توان مداح گفت چون 10 درصد از اصل مداحی را بیشتربکار نمی برند

اما اینکه از کجا بخوانیم واین مطالب را ازکجا به دست آوریم بحمدالله مداحان امروزه فقر شعری وتاریخی و..

 ندارند چرا که برای یک مداح 4 جلد نخل میثم استاد سازگار یا دواوین استاد موید شفق و.... همچنین شعرای

 جوان مانند آقای لطیفیان و... کفایت می کندوهمچنین در شناخت معارف مقتل وکرامت کتب فراوانی وجوددارند

 ازقبیل :منتهی الآمال . سحاب رحمت . از مدینه تا مدینه وهمچنین کتب کرامات مانند کرامات الحسین و....

واما اینکه چگونه بخوانیم : طریقه خواندن قصیده  غزل و.... نیاز به کلاس رفتن واستاد دیدن و

همچنین الگو برداری از مداحان مطرح  دارد. 


استاد سازگار



موضوعات مرتبط: - برنامه ریزی

برچسب‌ها: برنامه ریزی در مداحی
[ 15 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مناجات

عمری گنه کـردم، نیـاوردی به رویم
نگــذاشتی حتــی بـریــزد آبــرویم

چشمی بده کـز خجلت عفوت بگریم
اشکـی بـده تـا نامـi خـود را بشـویم

از بس که توبـه کردم و توبه شکستم
دارم خجـالت تـا که بـاز العفـو گویم

این اشک خجلت را که می‌ریزد ز چشمم
کـردم بهانـه تـا رضـایت را بجــویم

من از تو روگرداندم از غفلت، ولـی تو
در بـاز کـردی از ره رحمت بـه رویم

ای وای از آن روزی که عمرم بر سرآید
فریاد از آن‌دم کـه اجـل آید به سویم

با این همه جرم و گنه از تو عجب نیست
لطفی کنی تا مرگ را چون گل ببویم

لب بستم از خجلت ولی «العفو العفو»
پیـوسته برمی‌خیزد از هـر تـار مـویم

امشب به جای آنکـه روگردانی از من
بگشای چشمی از ره رحمت به سویم

تو در پی آنی کـه «میثم» را ببخشی
مـن آرزو دارم تــو بــاشی آرزویـم



موضوعات مرتبط: مناجات با خدا

برچسب‌ها: مناجات
[ 7 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سخن خدا با بنده

دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من
به ما درد دل افشا کن مداوا کردنش با من

اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من

بیفشان قطره اشکی که من هستم خریدارش
بیاور قطره ای اخلاص و دریا کردنش با من

به من گو حاجت خود را اجابت میکنم آنی
طلب کن آنچه میخواهی مهیا کردنش با من

بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را
بیاور نیک و بد را جمع ، منها کردنش با من

چو خوردی روزی امروز ما را شکر نعمت کن
غم فردا مخور تامین فردا کردنش با من

به قرآن آیه رحمت فراوان است ای انسان
بخوان این آیه را تفسیر و معنا کردنش با من

اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت
تو توبه نامه را بنویس، امضا کردنش با من



موضوعات مرتبط: مناجات با خدا

برچسب‌ها: سخن خدا با بنده
[ 7 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار وفات حضرت معصومه(س)

اى دختر و خواهر ولايت

بر ارض و سما مليكه در قم

معصومه به كتيبه و به عصمت

در كوى تو زنده، جان مرده

در قصر تو جبرئيل حاجب

گفتند و شنيده اند ز آغاز

حاجت نبود مرا برآن در

قم قبله خازن بهشت است

قم شهر مقدس قيام است

قم تربت پاك پيكر توست

گر فاطمه دفن شد شبانه

كى گفته نهان زماست آن قبر

آن قبر كه در مدينه شد گم

مريم به برت اگر نشيند

سازد به سلام سرو قد خم

روزى كه به قم قدم نهادى

آن روز قرار ازملك رفت

تاييد چو موكبت ز صحرا

درخاك رهت ز عجز و ناله

با گريه شوق و شاخه گل

دل بود كه بود محفل تو

آن پير كه سيد زمان بود

گرديد به گرد كاروانت

بردند ترابه گريه هودج

ازشوق تو اى بتول دوم

كاى مردم قم به پاى خيزيد

آذين به بهشت قم ببنديد

قم شام نبود تا كه درآن

قم شام نبود تا كه از سنگ

قم كوفه نبود تا كه خواهر

حاشا كه قم اين جفا پذيرد

بستند به گرد ميهمان صف

قم مهمان را عزيز خواند

«ميثم» همه عمر آن چه را گفت

 غلامرضا سازگار

 

آيينه مادر ولايت

آرام دل امام هفتم

افتاده به خاك پايت عفت

بر خاك تو عرش سجده برده

زوار تو را بهشت واجب

كز قم به جنان درى شود باز

قم باشدم از بهشت بهتر

اين جا سخن از بهشت، زشت است

قم خانه يازده امام است

اينجا حرم مطهر توست

نبود ز حريم او نشانه

من يافته ام كجاست آن قبر

پيدا شده در مدينه قم

اين منظره را مسيح بيند

اول به تو بعد از آن به مريم

قم را شرف مدينه دادى

ذكر صلوات بر فلك رفت

شهر از تو شنيد بوى زهرا

مى ريخت سرشك همچو لاله

برد اند به ناقه ات توسل

غم گشت به دور محمل تو

رويش همه را چراغ جان بود

شد، پاى برهنه سار بانت

تا خانه موسى ابن خزرج

قم داد ندا به مردم قم

از هر در و بام گل بريزيد

ناموس خدا مرا پسنديد

دشنام دهد كسى به مهمان

گردد رخ ميهمان ز خون رنگ

بيند سر نى سر برادر

مهمان به خرابه جاى گيرد

قم با صلوات و شام با كف

كى دخت و را كنيز خواند؟

در مدح و مصيبت شما گفت

 

 



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار وفات حضرت معصومه(س)
[ 2 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار وفات حضرت معصومه(س)

      بی هوایش پری نمی ماند
      چشم های تری نمی ماند

      واژه ی عاشقی وسط باشد
      واژه ی بهتری نمی ماند

      تا که قم هست و هست معصومه
      بی حرم مادری نمی ماند

      بانوی ما اگر اشاره کنی
      به تن ما سری نمی ماند

      با ورود تو و امام رضا
      عرصه ی محشری نمی ماند

      یا بدون مقام خواهریت
      عزت خواهری نمی ماند

      ای کریمه! همه فدای توأییم
      گریه کن های غصه های توأییم

      با غم و غصه آشنا بودی
      مثل یک بغض بی صدا بودی

      از همان کودکی همان اول
      غرق دریای غصه ها بودی

      زخم زنجیر و ساق پای پدر
      به غم و درد مبتلا بودی

      راهی ات کرد بغض دلتنگی
      راهی دیدن رضا بودی

      تو رسیدی به کشور ما و
      مورد احترام ما بودی

      همه گل ریختن روی سرت
      گر چه از دلبرت جدا بودی

      یادت آمد دلی که سوزان شد
      خواهری را که سنگ باران شد

      خواهری گفت اشک سهم من است
      ای برادر چقدر دل شکن است...

      ...این که یک خواهری نگاه کند
      به برادر که پاره پیروهن است

      بدنت را محاصره کردند
      حاصلش آه، زیر و رو شدن است

      درهمت کرده اند و می بینم
      نیزه هایی که سهم یک بدن است

      لشگر کوفه را کفن کردند
      بدن تو هنوز بی کفن است

      خواهرت می رود ولی افسوس
      دلبرش روی خاک پاره تن است

      در گلو بغض بی صدا مانده
      بدنت روی خاک جا مانده

       مسعود اصلانی



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار وفات حضرت معصومه(س)
[ 2 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار وفات حضرت معصومه(س)

      در سرد سیر شهر دل، روح بهاری
      در  شوره زار سینه ی من چشمه ساری

      می خواهی امشب بر کویر دیده گانم
      با روضه هایت باغی از شبنم بکاری

      سهم تو از ارث پدر، خون جگر بود
      از کودکی در ماتم او سوگواری

      منزل به منزل در پی دلدار رفتی
      در دشت های عاشقی محمل سواری

      داغ عزیزانت بلای جانتان شد
      تو زخمی تیغ جفای روزگاری

      تا مقصدت مشهد، دگر راهی نمانده
      ای کاش می شد اندکی طاقت بیاری

      می سوختی از آتش تب، بین بستر
      دل خسته راضی به رضای کردگاری

      باید بیاید دلبرت، باید بیاید
      در آخرین ساعات هم امیدواری

      چشمان اشک آلوده ات را تا دم مرگ
      یک لحظه هم از درب حجره بر نداری

      نام رضا از روی لب هایت نیفتد
      با این که رو به قبله و در احتضاری

      تو یادگار دلبرت را مثل زینب
      با گریه روی سینه ی خود می فشاری

      دیگر مخور غم، چون سرت را ای کریمه!
      بر دامن زهرای اطهر می گذاری

      وحید قاسمی

*********************************

        بی هوایش پری نمی ماند
      چشم های تری نمی ماند

      واژه ی عاشقی وسط باشد
      واژه ی بهتری نمی ماند

      تا که قم هست و هست معصومه
      بی حرم مادری نمی ماند

      بانوی ما اگر اشاره کنی
      به تن ما سری نمی ماند

      با ورود تو و امام رضا
      عرصه ی محشری نمی ماند

      یا بدون مقام خواهریت
      عزت خواهری نمی ماند

      ای کریمه! همه فدای توأییم
      گریه کن های غصه های توأییم

      با غم و غصه آشنا بودی
      مثل یک بغض بی صدا بودی

      از همان کودکی همان اول
      غرق دریای غصه ها بودی

      زخم زنجیر و ساق پای پدر
      به غم و درد مبتلا بودی

      راهی ات کرد بغض دلتنگی
      راهی دیدن رضا بودی

      تو رسیدی به کشور ما و
      مورد احترام ما بودی

      همه گل ریختن روی سرت
      گر چه از دلبرت جدا بودی

      یادت آمد دلی که سوزان شد
      خواهری را که سنگ باران شد

     مسعود اصلانی

*********************************
       
      بانو سلام، دختر موسای طورها
      هر جا قدم زدی شده کوهی ز نورها

      من عاشقِ قدیمیِ این خانواده ام
       راهی شدم به محضرت از راه دورها

      پیش شما هوای بهشت از سرم پرید
       این جا پر است بهجت و شور و سرورها

      آن قدر هیبت و عظمت دارد این حریم
       جایی نمانده است برای غرورها

      وقتی که آشیانه ی آل علی قم است
       فرش حریم آن شده گیسوی حورها

      من چشم بسته ام به عطای کریم ها
      راضی نیم به تکه نان مثل مورها

      در قم همه ز بودن تو فیض می برند
       تنها نه زنده ها، که گرفتار گورها

      هم چون عقیله عالمه ی بی معلمی
       طعنه زده کلام شما بر زبورها

      گفتم عقیله و دل من رفت کربلا
       آخر به سمت قتلگه افتد عبورها

      در پیش صبر زینب ما صبر هم شکست
       حرفی نمانده بود برای صبورها

      شکر خدا برادر تو نیزه ای نخورد
       شکر خدا نرفته سرش در تنورها

      بر روی پیکرش همه گل هدیه کرده اند
       جسمش نماند زیر هجوم ستورها

      حسین ایزدی



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار وفات حضرت معصومه(س)
[ 2 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار وفات حضرت معصومه(س)


      همان ابر که باران آورد
      مهربانی خدا در زد و مهمان آورد
      باز یک نامه ی بی واژه به کنعان آورد
      بوی پیراهنی از سوی خراسان آورد
       
      به سر شعر هوای غزلی زیبا زد
      دختر حضرت موسی به دل دریا زد
       
      چادرش دست نوازش به سر دشت کشید
      باز هم دفتر شعر من و باران شدید
      چه بگویم که بیابان به بیابان چه کشید
      من به وصف سفرش هیچ به ذهنم نرسید
       
      باور این سفر از درک من و ما دور است
      شاعرانه غزلی راهی بیت النور است

       
      آمد این گونه ولی هرچه که آمد نرسید
      عشق همواره به مقصود و به مقصد نرسید
      که اویس قرنی هم به محمد نرسید
      عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید
       
      آه بانو چه کشیدید نفس تازه کنید
      خسته از راه رسیدید نفس تازه کنید

       
      دل این شهر گرفته ست شما میدانید
      تشنه ی آمدن است و شما بارانید
      و کویر دل قم رحل و شما قرآنید
      به دل شعر من افتاده شما می مانید
       
      قم کویر است کویری که تلاطم دارد
      چادرت را بتکان قصد تیمم دارد

       
      صبح شب میشد و شب نیز سحر هفده روز
      چشم او چشمه ای از خون جگر هفده روز
      بین سجاده ولی چشم به در هفده روز
      چشم در راه برادر شد اگر هفده روز...
       
      ...دم به دم چشم ترش روضه مرتب میخواند
      شک ندارم که فقط روضه ی زینب میخواند

       
      بمان تا پنجره ی باغ ارم وا باشد
      و از آن آینه در آینه پیدا باشد
      حرمش موجب آرامش دلها باشد
      حرم او حرم حضرت زهرا باشد
       
      تا که ما روضه ی بسیار بخوانیم در آن
      روضه های در و دیوار بخوانیم در آن
       
      روضه ی گریه ی مادر به سر سجاده
      مادرم بر سر سجاده زمین افتاده
      
      سید حمید رضا برقعی

*********************************

      بي هوايش پري نمي ماند
      چشم هاي تري نمي ماند
      
      واژه ي عاشقي وسط باشد
      واژه ي بهتري نمي ماند
      
      تا که قم هست و هست معصومه
      بي حرم مادري نمي ماند
      
      بانوي ما اگر اشاره کني
      به تن ما سري نمي ماند
      
      با ورود تو و امام رضا
      عرصه ي محشري نمي ماند
      
      يا بدون مقام خواهريت
      عزت خواهري نمي ماند
      
      اي کريمه همه فداي توأيیم
      گريه کن هاي غصه هاي توأيیم
      
      با غم و غصه آشنا بودي
      مثل يک بغض بي صدا بودي
      
      از همان کودکي همان اول
      غرق درياي غصه ها بودي
      
      زخم زنجير و ساق پاي پدر
      به غم و درد مبتلا بودي
      
      راهي ات کرد بغض دلتنگي
      راهي ديدن رضا بودي
      
      تو رسيدي به کشور ما و
      مورد احترام ما بودي
      
      همه گل ريختن روي سرت
      گرچه از دلبرت جدا بودي
      
      يادت آمد دلي که سوزان شد
      خواهري را که سنگ باران شد
      
      خواهري گفت اشک سهم من است
      اي برادر چقدر دل شکن است ...
      
      ...اين که يک خواهري نگاه کند
      به برادر که پاره پيروهن است
      
      بدنت را محاصره کردند
      حاصلش آه، زير و رو شدن است
      
      در همت کرده اند و ميبينم
      نيزه هايي که سهم يک بدن است
      
      لشگر کوفه را کفن کردند
      بدن تو هنوز بي کفن است
      
      خواهرت مي رود ولي افسوس
      دلبرش روي خاک پاره تن است
      
      در گلو بغض بي صدا مانده
      بدنت روي خاک جا مانده
      
      مسعود اصلانی

*********************************


      با همه عزت و مقام آمد
      باز هم خواهر امام آمد
      با سلام و درود وارد شد
      قم که آمد به احترام آمد

      **
      همه اش احترام می کردند
      دسته دسته سلام می کردند
      همه جا مهر بود و گل باران
      حق او را تمام می کردند

      **
      هیچکس ناسزا نگفت به او
      جز درود و ثنا نگفت به او
      هیچکس وقت آمدن غیر از
      آیه انمّا نگفت به او

      **
      در دلش حول و التهاب که نیست
      دست او بسته در طناب که نیست
      لرزه بر جان او نیفتاده
      حرفی از مجلس شراب که نیست

      **
      خوب شد که سری به نیزه ندید
      خوب شد هیچ حرف بد نشنید
      خوب شد وقت دست و پا زدنش
      نیمه جان برادرش نرسید

      
      **
      قم عجب میهمان نوازی کرد
      تا ابد ماند و سرفرازی کرد
      قم عجب کرد آبرو داری
      کوفه با آبرو چه بازی کرد

      **
      ای امان از غریبی زینب
      وای از غم نصیبیِ زینب
      هیچ چشمی به شام و کوفه ندید
      دل قرار شکیبی زینب

      **
      بس که همچون حسین محو خداست
      درد و غم پیش چشم او زیباست
      تا خدا همچو زینبی دارد
      پرچمش تا همیشه پابرجاست
      
      برگرفته از وبسایت حاج منصور

*********************************

      تشریف زهر آلود دست ناکسانی
      کرده است باغ چهره ات را ارغوانی
      
      رخت عزا بر قامت عمرت کشیده
      یعنی همان از اولش هم در خزانی
      
      دارد رضا از طوس می آید نه بانو؟
      باید که هر طوری شده زنده بمانی
      
      غارت شدی داغ برادر دیدی امروز
      فردا برادر را به داغت می نشانی
      
      از عمر کوتاهت ندیدی خیر، اما
      زهراترین صاحب مزار این زمانی
      
      ما پشت دستِ حیف بر دندان که یعنی
      دیر آمدی و زود رفتی در جوانی
      
      پای زیارت نامۀ مشتاقمان را
      پشت غبار محمل خود می دوانی
      
      با خود نگاه گریه دار تشنه ام را
      تا چشمه سار روضه هایت می کشانی
      
      محض عبور از کوچۀ پهلو گرفته
      دادند از شهر شما نام ونشانی
      
      این چند روزه با تو قم باغ بهشت و
      نازل شده بی تو عذاب آسمانی
      
      حالا که میل پر زدن از خاک داری
      حالا که بیش از این نمی خواهی بمانی
      
      دنیا نه جای تو نه جای عمه ات بود
      نه جای دست بسته و قد کمانی
      
      نه جای چوب خیزران و چشم زینب
      یعنی اهانت بر لب شیرین بیانی
      
      روح الله عیوضی

*********************************

      زده آتش زمین آباد ما را
      غروب چشم هایت ای مسافر
      شدی دنبال یک نامه ز دلبر
      میان کوچه های خسته عابر

      **
      پرستوهای بالت را شکسته
      میان راه، سنگ بی وفایی
      نیفتی ناگهان از پا که بانو
      عمود خیمۀ عمر رضایی

      **
      عزادار دل زخم شما بود
      زمین و آسمانِ شهر مردم
      به پای چشمتان خرج خدا شد
      حیای خاک و بوم و غیرت قم

      **
       ضریح مهر تو در سینه دارد
      هوای قبر مخفیِ بهاره
      عزای تو میان عرش بالا
      عزای حضرت زهرا دوباره

      **
      گرفته از نگاهت زهر بی دین
      شعاع نور و موج ناله ات را
      شفای درد تو ذکر رضا بود
      ولی از داغ او افتادی از پا

      **
       مگر تو زینب موسی نبودی؟
      حسین آمد به بالینت به پا خیز
      خدا را این که تا کوفه نرفتی
      بهار تو نشد همرنگ پاییز
      
      روح الله عیوضی
    
*********************************

  
      دل من باز گرفته به حرم می آید
      درد دلهاست که از چشم ترم می آید
      
      باز هم پیش ضریح تو نشستم با اشک
      لطف تو باز فقط در نظرم می آید
      
      درهمه زندگی از بی تو شدن می ترسم
      که اگر دست نگیری به سرم می آید
      
      کاش آن لحظه ی پر غصه به دادم برسی
      آه آن لحظه که وقت سفرم می آید...
      
      زائری بود که هر روز حرم می آمد
      چقدر پیش تو بوی پدرم می آید
      
      می روم از حرمت حس من این است انگار
      که کسی تا دم در پشت سرم می آید
      
      شعر می خواند و می گرید و می گریاند
      طبع من باز هم از سمت حرم می آید
      
      سید محمد رضا شرافت

*********************************

 
      دل تنگم دوباره بی بی جان
      آمده خدمت حریم شما
      بوده و هست این دلم بانو
      بر سر سفره کریم شما

      **
      گاه وقتی که دل پر از درد است
      مأمن بی قراریش هستید
      پر گناه است این دل غمگین
      شاهد گریه زاریش هستید

      **
      می چکد اشک تا که از چشمم
      می سپارم دلم به دست خدا
      نزدتان گریه می کند چشمم
      چون خجالت زده است پیش شما

      **
      شده دل،دشت پر زعصیان و..
      طالب چند قطره باران است
      راستش این دلم کمی تنگ
      حرم با صفای سلطان است

      **
      رفته از یاد این دل زارم
      آن سحر های ناتمام حرم
      شده ام من هوایی عشق و
      گریه در بین ازدحام حرم

      **
      آمدم تا وساطتم بکنید
      نزد سلطان عفو و جود و رضا
      آمدم تا که مشهدی بروم
      با نگاه کریم و لطف شما

      **
      التماس کمی دعا دارم
      ای فراسوی باور دنیا
      با دعای شما شود آیا
      بروم مشهد و به کرببلا

      **
      السلام علیک یا سلطان
      از تو من یک نگاه می خواهم
      قسمت می دهم به شاه غریب
      دیدن قتلگاه می خواهم

      **
      آخر کار قصد روضه و دل
      تنگ آن روز سخت و جان فرسا
      یاد آن روز واقعه کرده
      یاد آن طعم تلخ عاشورا
      
      سجاد صفری



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار وفات حضرت معصومه(س)
[ 2 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]