اشعار شهادت حضرت زینب (علیهاسلام)
آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است
آنکه بر سّر شهادت بوده مَحرم زینب است
آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان
از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است
آنکه نامش زِینِ اَب خوانده رسول کردگار
چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است
آنکه بر خوانَد حدیث اُمّ اَیمَن بر امام
من به جرأت گویم آن زن هم حسین هم زینب است
آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب
کند و افکند از پی و بن، ریخت بر هم زینب است
دامن شير خدا بين، شير زن مي پرورد
در شهامت برتر از سارا و مريم زينب است
آنکه اندر مجلس گردنکشان قد کرد عَلم
چون حسین بر دشمنان یکدم نشد خم زینب است
با برادر درد دل مي كرد اين سان تا سحر:
آنكه ريزد از فراقت اشك ماتم زينب است
وصف زینب را ز من مشنو بیا در کربلا
خود ببین چون حامی ناموس عالم زینب است
ملجأ اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود
شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است
پرچمت گر سرنگون شد من نگه میدارمش
غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است
منزوي هرگز مزن بیهوده لافِ عاشقی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
رحیم منزوي اردبيلي
**********************
ای که بی تو حقیقت زبان نداشت
خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت
بی تو حیا به خاک زمین دفن گشته بود
بی تو شرف ستاره به هفت آسمان نداشت
در باغ وحی بین دو ریحانه رسول
رعناتر از تو فاطمه سرو روان نداشت
تو عاشقی چو یوسف زهرا نداشتی
او چون تو عاشقی به تمام جهان نداشت
بی تو شکوفه های شهادت فسرده بود
بی تو ریاضِ عشق و وفا باغبان نداشت
آگاه بود عشق، که بی تو غریب بود
اقرار داشت صبر، که بی تو توان نداشت
در پهندشت حادثه، با وسعت زمان
دنیا سراغ چون تو زنی قهرمان نداشت
تاریخ صابران جهان جانگدازتر
از قصّه صبوری تو داستان نداشت
هفتاد داغ بر جگرت بود و باز خصم
تنها نه از سخن، ز سکوتت امان نداشت
گر پای صبر و همّت تو درمیان نبود
اسلام جز به گوشه عزلت مکان نداشت
کاخ ستم به خطبه توگشت زیر و رو
تابی به پیش قلّه آتش فشان نداشت
این غم کجا بَرَم که گل دامن رسول
آبی به غیر اشک غم باغبان نداشت
شبها گرسنه خفت و نماز نشسته خواند
سهم غذاش داد به طفلی که نان نداشت
او دخت مادریست که از جور دشمنان
حتّی کنار خانه خود هم امان نداشت
روزی به زیر سایه پیغمبر خدای
روزی به جز سر شهدا سایه بان نداشت
زینب اگر نبود، شجاعت به گور بود
زینب اگر نبود، شهامت روان نداشت
زینب اگر نبود، وفا سرشکسته بود
زینب اگر نبود، تن عشق جان نداشت
زینب اگر کمر به اسارت نبسته بود
آزادی این چنین، شرف جاودان نداشت
زینب اگر نبود پس از کشتن حسین
گلدسته صفا به صدای اذان نداشت
"میثم" هماره تا که به لب داشت صحبتی
حرفی بجز مناقب این خاندان نداشت
غلامرضا سازگار
**********************
اي پرچم كربلا به دوشت زينب!
قربانِ تو و خَشم و خروشت زينب!
تا مويِ سرت سپيد شد از غم ِ دوست
شد كعبه ي دل سياه پوشت زينب!
علي موسوي گرمارودي
**********************
هرگز کسی ندیده به عالم زن اینچنین
خون خوردن آنچنان و سخن گفتن اینچنین
در قصر ظالمان به تظلّم که دیده است؟
شیرآفرین زنی که کند شیون اینچنین
هرگونهاش پناه یتیمی دگر شدهست
آری بوَد کرامت آن دامن اینچنین
زندان به عطر نافله خود بهشت کرد
زینب چراغ نامه کند روشن اینچنین
پیش حسین اشک و به قصر یزید لعن
با دوست آنچنان و بَرِ دشمن اینچنین
در دشت بیند آن تن دور از سر آنچنان
بر نیزه خواند آن سر دور از تن اینچنین
آه، ای سر حسین! چو سر در پی توام
خورشید من! به شام مرو بی من اینچنین
از خون حجاب صورت خود کرده یا حسین
جز خواهرت که بوده به عفت زن این چنین؟
محمدسعید میرزایی
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - شهادت
برچسبها: اشعار شهادت حضرت زینب (علیهاسلام) مهدی وحیدی