اشعار اربعین
اربعين آمد ؛ دلم را غم گرفت
بهر زينب عالمي ماتم گرفت
سوز اهل آسمان آيد بگوش
ناله صاحب زمان آيد بگوش
جان اهل بيت عصمت بر لب است
كاروان سالار آنها زينب است
سينه هـــــا آماج رگــــبار بلا
جـاي زخـــم ريسـمان بر دستها
هوش از ســر رفته و دل باخته
جسم خود را بر زمين انداخته
هـر يكي در جستجوي تربتي
بر لب هر يك كلامي صحبتي
قلبها پـــر شكوه از بيداد بود
آشناي قبرها سجاد بود
رهبــــر زينب امام راستين
حجت حق بود زين العابدين
با كلامش عمه را مغموم كرد
تا كه قبر يار را معلوم كرد
آمده همراه دخت بوتراب
بر سر آن قبر كلثوم و رباب
زخمهاي اين سفر سر باز كرد
هر كسي درد دلي آغاز كرد
زينب از مژگان خود ياقوت سفت
داستان اين سفر را باز گفت
گفت اي سالار زينب السلام
ماه شام تار زينب السلام
بر تـــو پيغام سفــر آورده ام
از فتوحاتم خبــر آورده ام
كرد با من اين مسير عشق طي
راس تو منزل به منزل روي ني
معجرم نيلي شد و مويم سپيد
از غم دوري تو قدم خميد
گر كه دست رحمت و صبرت نبود
زينبت در راه كوفه مرده بود
ظلم دشمن تا كه بي اندازه شد
ماجراهاي سقيفه تازه شد
ريسمان بر گردن سجاد بود
غربت بابا مرا در ياد بود
ديدي از ني دست خواهر بسته بود
گويي دستان حيدر بسته بود
ياسها را جــوهـــر نيلي زدند
بر رخ آن اختران سیلی زدند
از شماتت كردن دشمن مپرس
از سه ساله دخترت از من مپرس
شد سرت يك نيمه شب مهمان او
با وصالت بر لب آمد جان او
مرد در ويرانه و من زنده ام
بي رقيه آمدم شرمنده ام
بارها از دوري ات جان باختم .
بين مقتل من تو را نشناختم
گر تو اي لب تشنه بر داري سرت
حال نشناسي دگر اين خواهرت
*****************
آمدم اینجا دوباره...لشگرت یادش بخیر
قاسم و عون و زهیر و جعفرت یادش بخیر
اولین باری که اینجا آمدم یادت که هست؟
شد رکابم ساقی آب آورت یادش بخیر
اولین باری که اینجا پهن شد سجاده ام
با اذان دلربای اکبرت یادش بخیر
حال، من برگشته ام اما نه مثل بار قبل
قامت مانند سرو خواهرت یادش بخیر
از امانتداری ام دارم خجالت می کشم
بچه های من فدای دخترت... یادش بخیر
روضه ی دیروزمان این بود با بی بی رباب
ای عروس مادر من اصغرت یادش بخیر
من خودم اینجا به جسمت پیرهن پوشانده ام
دستباف یادگار مادرت یادش بخیر
رفتی و با اشک هایم بدرقه کردم تو را
ای برادر آن وداع آخرت یادش بخیر
مثل جدم می شدی در پیش چشمان همه
وای من عمامه ی پیغمبرت یادش بخیر
ساربان در پیش چشمان خودم حراج کرد
گوشواره هام...نه انگشترت... یادش بخیر
*****************
اربعین است و تجدید عزا شد
افتتاح حریم کربلا شد
فتح بابش، کرده زینب ، مو پریشان
ای حسین جان 3
***
راه این کعبه را گشاده زینب
اذن عام زیارت داده زینب
بانگ چاووش، می برد هوش، می دهد جان
ای حسین جان 3
***
رخت احرام این کعبه سیاه است
غسل احرام این جا اشک و آه است
بسته احرام، زینب از شام، دیده گریان
ای حسین جان 3
***
کاروانی که فاتح دمشق است
بهترین زائر کعبه عشق است
از اسارت، بر زیارت، بسته دامان
ای حسین جان3
***
خیز جابر که جانانه رسیده است
صاحب ِخانه در خانه رسیده است
زینب آید، آن که دارد، قلب بریان
ای حسین جان 3
***
ای شهید گلو بریده برخیز
زینبت از سفر رسیده برخیز
دلنوازی، چاره سازی، کن زمهمان
ای حسین جان 3
***
یاد تو قنوت نافله ام بود
سر تو چراغ قافله ام بود
بی قرارم، هدیه دارم، قلب سوزان
ای حسین جان3
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: اربعین
برچسبها: اشعار اربعین مهدی وحیدی