اشعار شهادت امام حسن(ع)
بهتر بگویم
باید که از یک شاخه پرپر بگویم
وقتی شبانه
می شست حیدر زخم یک پیکر بگویم
آرام و بی تاب
هنگام غسل از چشم های تر بگویم
از زخم پیکر
از های های گریه ی حیدر بگویم
اینجا که باید
از خاطرات کوچه و یک در بگویم
از در که گفتم
از زخم روی سینه مادر بگویم
قدری جلوتر
از غربت و تنهائی خواهر بگویم
باید بماند...
وقت وداعم از شه بی سر بگویم
ایمان کریمی
*********************
غارت زده منم که کنارت نشسته ام
غارت زده منم که ز داغت شکسته ام
غارت زده منم که تو را خاک می کنم
تابوت را ز خون تنت پاک می کنم
غارت زده منم که ز کف داده صبر را
با دست خویش کنده برای تو قبر را
غارت زده منم چه کنم با جنازه ات
ای وای ریخته به زمین خون تازه ات
غارت زده منم که ز داغ برادرم
می ریزم از کنار تنت خاک بر سرم
غارت زده منم که ز آغوش بسته ات
می گیرم آه چادر خاکیّ مادرم
من را به داغ قتل تو غارت نموده اند
نه کربلا نه کوفه نه در شام دلبرم
داغی که رفتن تو روی سینه ام گذاشت
والله بود سخت تر از غارت حرم
«تشییع روز با من و تو سازگار نیست
تا شب تو را به جانب قبرت نمی برم»
محمد بیابانی
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: امام حسن(ع) - شهادت
برچسبها: اشعار شهادت امام حسن(ع) مهدی وحیدی