اشعار ولادت امام صادق (علیه السلام)


حسن لطفی

ولادت پیامبر)ص) و امام صادق (ع)-ولادت


خبرت هست که آن طاق معلا اُفتاد
ناگهان کُنگره یِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد
خبرت هست ستون های یهودا اُفتاد
خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد

خبر این است زمین پُر شده از آب حیات
آی بر احمد و بر آل محمد صلوات

یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد
پرده از منظره ی باغ جنان بردارد
تا که از گردۀ ما یوق گران بردارد
از کران تا به کران بانگ اذان بردارد

آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد
چهارده تن همه با نام محمد آمد

شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد
عشق برقی زد و بر هر دل بی تاب آمد
جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد
فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد

"گل عُزاری زِ گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه ی آن سرو روان ما را بس"

حق بده دیدن این معجزه حیرت دارد
فقط این ابر به باریدنش عادت دارد
نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد
سایه اش نیست و در سایه قیامت دارد

انبیا را بنویسید پیمبر این است
قبله ی روز و شبِ حضرت حیدر این است

کیستی ای نفست پاک تر از پاکی ها
غرقِ تسبیح بزرگی تو افلاکی ها
اشهد ان که حیران تو بی باکی ها
نوری و نور پراکنده بر این خاکی ها

ای نفس های علی ای همه هست زهرا
عالمی دست تو بوسید و تو دست زهرا

تو درخشیدی و انوار حیات آوردی
سیزده رشته غنات از عرفات آوردی
سیزده چشمه ی جوشان نجات آوردی
سیزده مرتبه بانگ صلوات آوردی

آخرین باده ات از این همه خُم می آید
با دعایت عَلَم چهاردهم می آید

ششمین آینه ات آمد و پروانه شدیم
سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم
مرد این راه نبودیم که مردانه شدیم
شیعه جعفری خادم این خانه شدیم

آسمان را کلماتش سخنش پر کرده
و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده

گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد
چقدر دور و برت شهر منافق دارد
چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد
دلِ زهرایی تو صحبت صادق دارد

تو بشیری و به شور ازلی می آیی
سر هر صبح به دیدارِ علی می آیی

باز پیچیده در این شهر پیامت آقا
پشت یک خانه تو هستی و قیامت آقا
عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا
و سلام است فقط تکه کلامت آقا

از تو داریم سلامی پر عطر و برکات
باز بر احمد و بر آل محمد صلوات

*************************



علی‌اکبر لطیفیان
پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-مدح و ولادت


آن را که به جز قرب خدا هیچ ندارد
هنگام بلا غیر دعا هیچ ندارد
پروانه پرش سوخت و من یاد گرفتم
عاشق شدنم غیر بلا هیچ ندارد
از لکنتم ایراد نگیرید؛ بِلالم
دل مایه‌ی قرب است، صدا هیچ ندارد
باید به مقامات نظر داشت؛ نه اسباب
موسی همه کاره‌ست، عصا هیچ ندارد
از جانب گیسوی نگار است که خوشبوست
از ناحیه‌ی خویش صبا هیچ ندارد
اموال کریمان همه‌اش مال فقیر است
اصلاً چه کسی گفته گدا هیچ ندارد
هرکس که تو را دارد و در سینه ندارد...
مهر علی و فاطمه را... هیچ ندارد

***

بگذار که از فاطمه بهتر بنویسم
او را عوض فاطمه مادر بنویسم
بگذار که اول صلواتی بفرستم
تا نام تو را خوب معطّر بنویسم
تو پا بِگُذاری و منم سر بِگُذارم
تو پا بنویسی و منم سر بنویسم
در فکر بقیعم من اگر میل ندارم
بر گنبد خضرات کبوتر بنویسم
بگذار در این مرحله که جمله فقیرند
جبریل تو را فطرس دیگر بنویسم
تو گاه علی هستی و گه‌گاه محمّد
ماندم که علی یا که پیمبر بنویسم!
یکبار تو را خواندم و دوبار علی را
از ذات تو باید دوبرابر بنویسم

***

سرها همه خاک کف پایت؛ سر ما هم
پرها همه دنبال هوایت؛ پر ما هم
در قرب تو جبریل، پرِ سوخته دارد
زیر قدمت ریخته خاکستر ما هم
عیسی که نفس داشت و موسی که عصا داشت
خوب است ببیند که پیغمبر ما هم...
بر خاتم ما حک شده: «یا حضرت خاتم»
پس معجزه هم میکند انگشتر ما هم
گر آخر این زنده‌به‌گوری قدم توست
پس زنده‌به‌گور قدمت دختر ما هم
به فاطمه گفتی «بأبی أنت و امّی»
صد بار فدایش پدر و مادر ما هم
از لطف تو نام علی و فاطمه حالا
در مأذنه‌ها پر شده، در منبر ما هم

***

راضی شده بودیم به املای محمّد
اما نرسیدیم به معنای محمّد
هرآنچه که دارند رسولان، همه دارند
از معجزه‌ی خاک قدم‌های محمّد
مولاست همان رحمت امروز پیمبر
زهراست همان رحمت فردای محمّد
تفسیر کمالات جلالیِ علی بود
«لا حول و لا قُوّةَ الا»ی محمّد
این وحدت محض است و دوئیت به میان نیست
خوابید اگر «شیر خدا» جای محمّد
اسلام محمّد به جز اسلام علی نیست
منهای علی یعنی منهای محمّد
در آینه‌ی فاطمه دیده‌ست خودش را
بنشسته محمّد به تماشای محمّد

***

با جعفر صادق به روایات رسیدیم
با لطف روایات به آیات رسیدیم
عبد تو شدیم و سر سجّاده که رفتیم
دیدیم به مجموع عبادات رسیدیم
با واسطه ما پیش خداوند نشستیم
از راه توسّل به مناجات رسیدیم
در اصل تو «اللّه» مجسّم‌شده هستی
به ذات خداوند از این ذات رسیدیم
از ردّ قدم‌های تو تا خانه‌ی زهرا
یک‌دفعه، دو دفعه، نه به کَرّات رسیدیم
از گریه‌ی تو در وسط شعله‌ی خانه
به سوختن مادر سادات رسیدیم
ما خاک‌نشینان حرم، عرش‌نشینیم
از ارض بقیعت به سماوات رسیدیم

*************************

مهدی رحیمی
پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-مدح


ملاک چیست؟ نبی؟یا ولی ست؟ یاهردو؟
اگرچه ما به خدا می رسیم با هردو

رئیس مذهب ماورئیس مکتب ما
رسیده‌اند به هم پس از ابتدا هردو

پر از صفات جمالی یکی یکی هریک
پر ازصفات جلالی دوتا دوتا هردو

چه قدر سعی نمودند سمتتان باشند
به وقت سعی همین مروه و صفا هردو

دوتا نبیِّ ولی و دوتا ولیِّ نبی
به حق که ناظر وحی اند در حرا هردو

به غیر خویش و به جز آل خویش،محترمند
فقط به خاطر زهرا برای ما هردو

ز نامهای خدا بیشتر علی گفتند
همینکه ذکر گرفتند بارها هردو

رسیده‌اند به سرمایه ی رضایت حق
فقط به خاطر ذکر رضا رضا هردو

اگرچه هردویشان بوده‌اند زهرایی
هزار شکر ندیدند کوچه را هردو

وَ در ارادت ما و شما همین بس که؛
گریستید به صحرای کربلا هردو

*************************


محمد جواد شیرازی
پیامبر اکرم(ص)امام صادق(ع)-ولادت


شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقارِ برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است

یا محمد که هر دو زیبنده است

مست جامت شدم خدا را شکر
صید دامت شدم خدا را شکر
بعد، رامت شدم خدا را شکر
من بنامت شدم خدا را شکر

هر اسیری به تو پناهنده است

خانواده به خانه محتاج است
مو پریشان به شانه محتاج است
مرغ، بر آب و دانه محتاج است
نوکرت بی بهانه محتاج است

دستِ لطفت زِ بس که بخشنده است

زینت دوش تو حسین و حسن
عطر تو برده عطر و بوی وطن
شاهد حرف من اویسِ قرن
بتکان باز هم عبا، دلِ من...

... بر همین عطر دلنشین بند است

خطبه های فصیح تو دریاست
خنده های ملیح تو غوغاست
سینه ی ما... ضریح تو اینجاست
رحمتی و شبیه تو زهراست

نامتان هم مرا خوشایند است

چشم تو کرده بر دلم اثبات
من کجا خواندن از شما... هیهات
پس نوشتم به جای این ابیات
بر محمد و آل او صلوات

این دعا ضامنِ فرستنده است

راه سخت است، راهِ حل داری
میل برچیدن هُبَل داری
صحبت از رب لم یزل داری
فاطمه را که در بغل داری

دشمن ابترت سرافکنده است

سوره خواندی و از ولی خواندی
هر کجا بی معطلی خواندی
سنگ هم خوردی و ولی خواندی
آیه آیه "علی علی" خواندی

شاهد حرف من خداوند است

بستر تو که جای هرکس نیست
منبر تو که جای کرکس نیست
پس خلافت برای ناکس نیست
لایق مسند شما پس نیست...

...غیر خیبر شکن که رزمنده است

حشر، حق است... پس اجل حق است
راه توحید از ازل حق است
الحق این حرف چون عسل حق است
حق علی و علی معَ الْحَق است

حق علی را به قلب ما کنده است

میوه داده است اشک و آه علی
دو جهان، شیعه شد سپاه علی
مذهب صادق است، راه علی
مثل موجی به تکیه گاه علی...

...مکتب جعفری خروشنده است

*************************


سید پوریا هاشمی
حضرت رسول(ص) و امام صادق(ع)-ولادت


امروز نوشتند کبوتر شدنم را
پروازکنان راهى دلبر شدنم را
چشمان من از شوق، مهیاى شراب است
مدیون توأم لذت ساغر شدنم را
آنقدر نرفتم ز در خانه گرفتم
تا روز ابد سائل این در شدنم را
گفتند برو نوکر صاحب کرمى باش
دادم به شما نامه ى قنبر شدنم را
یک عمر به دور سر تو گرد طوافم
امضا بزن از اهل جهان سر شدنم را
باید که بگوش همه حالا برسانم
فوراً خبر مست پیمبر شدنم را

خوب است بدانید به دربار رسیدم
تا پشت در احمد مختار رسیدم

روزى که تو از راه رسیدى دل ما ریخت
خیر قدمت وِلوله در أرض و سما ریخت
کفار هم از بودن تو بهره گرفتند
باران کرامات تو آقا همه جا ریخت
مکه ز نفس هاى تو توحید سرا شد
از بس که به هر جا گذرت عطر خدا ریخت
دیدند به ایوان مدائن ترک افتاد
از هیبت سبحانى تو بت کده ها ریخت
پیچید در عالم خبر آمدن تو
تا صبح در خانه ى تو خیل گدا ریخت
گر اهل مناجات شدیم علتش این بود
الطاف تو در کاسه ى ما شوق دعا ریخت

با امر شما ساعت خورشید عوض شد
حتى جهت حرکت خورشید عوض شد

تا هست خدا نام تو برجاست یقیناً
بر دامن تو دست گداهاست یقیناً
در کشور ما اسم تو در صدر اسامى است
چون نام محمد شرف ماست یقیناً
یک عمر پناه غم تو چادر زهراست
پس دختر تو ام ابیهاست یقیناً
فهمیده ام از بوسه ى هر روزه به دستش
آرامش تو حضرت زهراست یقیناً
وقتى همه جا ورد زبان تو على بود
یعنى که وصى ، حضرت مولاست یقیناً
هربار که در جنگ به کار تو گره خورد
شمشیر على حل معماست یقیناً

با تیغ کج آورده به حیرت همگان را
خم کرده قد و قامت شمشاد قدان را

ما تا به ابد دست به دامان شماییم
خاریم ولى جزو گلستان شماییم
خشکیم، کویریم ولى شکر گذاریم
صد شکر که لب تشنه ى باران شماییم
از رى به امیدى در این خانه رسیدیم
راهى بده آقا همه مهمان شماییم
اى کاش که ما را به غلامى بپذیرد
تا فخر کنیم اینکه غلامان شماییم
ما شیعه شدیم از کرم حضرت صادق
مؤمن به تعالیم و مسلمان شماییم
ارث از تو گرفتیم که بى تاب حسینیم
دل سوخته ى دیده ى گریان شماییم

از یُمن روایات شما روضه نشینیم
در بَندِ حسینیم و گرفتار ترینیم

*************************

محمود ژولیده
پیامبر اکرم(ص)امام صادق(ع)-ولادت


آمد خبر که روز بشر بعد انبیا شب بود
عالم بدون پرتو انوار مصطفا شب بود
با آمنه تمامیِ خلقت در انتظار صبح
مهتاب تا سحر همه دم همنوای با شب بود
جبریل بود و بال گرفتن به بیت عبدالله
بیتی که میزبان هبوط فرشته ها شب بود
می رفت مادر و پسر از راه دور می آمد
خورشید پشت پردۀ پنهانی خدا شب بود
تایید شد ، مشاهده شد ، نور لیلة الاسری
احمد رسید ، ورنه هنوز آسمان ما شب بود

صبح آمد و خوش آمد و احمد به حمد سرمد شد
در سجده رفت و ذکر گرفت ، علی محمد شد

شکر خدا که رفت شب و روزگار ما شد صبح
معنا گرفت فصل ربیع و بهار ما شد صبح
آری "نگار ما که به مکتب نرفت و خط ننوشت"
یک غمزه کرد و شب ز نگاه  نگار ما شد صبح
خاتم رسید و خاتمۀ جاهلیّت امضا شد
با دوستان آل محمد قرار ما شد صبح
مکه نه ، بلکه عالم امکان ز نور او روشن
در سایه سار طلعت رویش ، مدار ما شد صبح
در پرتو محمد و صادق طلوع فجر آمد
یعنی به یمن آل علی انتظار ما شد صبح

باید ستود از دل و جان این دو جلوۀ رب را
بنیانگذار مکتب و بنیانگذار مذهب را

باید سرود:نقطۀ پرگار معرفت احمد
باید نوشت:دیدۀ بیدار معرفت احمد
باید سرود: ناشر آیات کبریا صادق
باید نوشت: بحر گهربار معرفت احمد
باید سرود: فاطمه را علت بقا صادق
باید نوشت: محور و معیار معرفت احمد
باید سرود: جلوۀ خیبر گشای ما صادق
باید نوشت: حیدر کرار معرفت احمد
باید سرود: بانی تکرار کربلا صادق
باید نوشت: مظهر آثار معرفت احمد

هر چارده جمال خدا را در این دو باید دید
هر چارده جلال خدا را در این دو باید دید

کسری شکست و معجزه ها یک به یک فراوان شد
بتها فرو نشست و تبِ بندگی نمایان شد
آتشکده خموش و حرارت به سینه ها روشن
خشکید رود ساوه و دریای عشق جوشان شد
از تخت سلطنت همه شاهان بزیر افتادند
لال از مهابتِ خبرِ حق ، زبان آنان شد
اصحاب فیل صیدِ اَبابیل شد در این ایام
قومی که زیر بارش سجّیل[1] ، سنگ باران شد
شد سحرِ ساحران همه با علم کاهنان باطل
باطل گریخت از ره و حق ، آشنای انسان شد

اینهاست گوشه ای از جلالات احمد مختار
اینهاست شمه ای از کرامات حیدر کرار

ما را برای یاری دین رسول جان دادند
با صد هزار معجزه ، حق را بما نشان دادند
دیگر کسی بهانه ندارد که من نفهمیدم
زیرا برای فهم مسائل اماممان دادند
در فتنه های جنگی و در فتنه های فرهنگی
ما را امام و رهبر و هم تیغ و هم بیان دادند
باید قدم نهاد به راه بصیرت دینی
اهل بصیرتند که بر دین خود امان دادند
هرکس به عمر خویش زمانی به کربلا آید
در کربلای خویش خوشا عاشقان که جان دادند

تا کربلای چند بجوئیم این سعادت را
تنها ولایت است که بخشد مِی شهادت را


*************************

غلامرضا سازگار
پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-ولادت


فروزان از دو مشرق در سحرگاهان دو ماه آمد
دوخورشید جهان افروز ، در دو صبحگاه آمد
دو موسی از دو دریا ، یا دو یوسف از دو چاه آمد
دو رهرو ، یا دو رهبر ، یا دو مشعل دار راه آمد

دو شمع جمع بزم جان ، دو رکن محکم ایمان
دو بحر رحمت  و غفران دو دست قادر منان
دو آدم خو ، دو یوسف رو ، دو موسی ید ، دو عیسی دم

دو دریا را دو رخشان گوهر یک دانه پیدا شد
دو جان جان جان ، دو دلبر جانانه پیدا شد
دو سرو ناز یا دو نازنین ریحانه پیدا شد
دو شمع آفرینش ، یک جهان پروانه پیدا شد

دو سر داور هستی دو جان در پیکر هستی
یکی پیغمبر هستی یکی روشنگر هستی
یکی سر الله اکبر ، یکی وجه الله اعظم

دو شمع جمع انسانها دو شاه کشور جانها
دو باب الله احسانها ، دو بسم الله عنوانها
دو سرو باغ و بستانها ، دو باغ روح و ریحانها
دو واجب جاه امکانها ، دو مشعل دار کیهان ها

دو خالق را نماینده ، دو قرآن را سراینده
دو رحمت را فزاینده ، دو دلها را رباینده
یکی بر اولیا سادس ، یکی بر انبیا خاتم

بشارت ای تمام عالم هستی بشیر آمد
گل بستان سرای آفرینش در کویر آمد
نرفته ماه از بزم فلک مهر منیر آمد
بشیران را بشیر آمد نذیران را نذیر آمد

جهان گردیده آسوده ، ملک رخ بر زمین سوده
فلک بر زیور افزوده  ، محمد  چهره بگشوده
ز مکه تافته خورشید نورش بر همه عالم

فلک امشب زمین مکه را از دور می بوسد
ملک مهد محمد   را بموج نور می بوسد
بفرمان خدا خاک درش را حور می بوسد
مسیح از عالم بالا کلیم از طور می بوسد

حرم پیموده ره سویش طواف آورده بر کویش
صفا چون گل کند بویش صفاها گیرداز رویش
به یاد لعل لب هایش کند رفع عطش زمزم

چو آمد آمنه کم کم بهم چشم خدا جویش
دو لب خاموش اما عالمی گرم هیاهویش
بنا گه تافت خورشید جهان آرا ز پهلویش
منور ساخت شرق و غرب را از پرتو رویش

سما در نور او گم شد زمین دریای انجم شد
لبش گرم تبسم شد  وجودش در تلاطم شد
که ناگه چشم حق بینش دوباره باز شد ازهم

ندا از عمق جان بشنید هان ای مهربان مادر
خدایت را خدایت را بخوان مادر بخوان مادر
سلامت می دهد امشب زمین و آسمان مادر
که هستی آفرین هستیتب بخشد رایگان مادر

ببین لطف موید ، را بخوان دادار سرمد را
بدنیا آر ، احمد را ، محمد   را محمد   را
بذکر حق کن استقبال ، از پیغمبر اکرم 

دل شب آمنه تنها ولی تنها خدا با او
نه عبدالله زنده نه زنان آشنا با او
دعا می خواند و بودی آفرینش همصدا با او
سخن می گفت  فرزندش محمد   در خفا با او

امیدش بود و معبودش ، وجودش بود و مولودش
محمد بود مقصودش ، زهی از بخت مسعودش
گرفتش در بغل مانند جان خویشتن مریم

زیک سو رو به قبله مادرش حوا دعا گویش
ز یک سو آسیه گل بوسه گیرد از گل رویش
ز یک سو مام اسماعیل همچون گل کند بویش
ز یک سو دست های مریم عذرا به پهلویش

که کم کم درد او کم شد رها از درد و از غم شد
جمال حق مجسم شد محمد   ماه عالم شد
به استقبال او خیزید از جا ای بنی آدم

در آن شب بارگاه آمنه خلد مخلد شد
در آن شب جلوه گر مرآت حسن حی سرمد شد
در آن شب آفرینش محو و مات روی احمد شد
در آن شب بوسه زن مادر به رخسار محمد   شد

چه عبدی در سجود آمد چه نوری در وجود آمد
چه غیبی در شهود آمد ، خدا را هر چه بود آمد
که او با هر دمش ، بر آفرینش ، جان دهد هر دم

چو آن تابنده اختر زاد آن نور مجسم را
نه آن نور مجسم بلکه وجه الله اعظم را
فروغی تافت از نورش که روشن کرد عالم را
ندا آمد که زادی بهترین فرزند آدم را

مبارکباد لبخندت ، گرامی باد فرزندت
بهین عبد خداوندت محمد   طفل دلبندت
که می خوانند مدحش را ، خدا و انبیا با هم

تو امشب آدم و نوح و و خلیل دیگر زادی
ذبیح و خضر و داود و کلیم برتری زادی
مسیحا ، نه ، مسیحای مسیحا پروردی زادی
تو امشب بر همه پیغمبران پیغمبری زادی

رسل در تحت فرمانش ، کتب یک جمله در شانش
هزاران خضر عطشانش ، صدا اسماعیل قربانش
مبارک ای گرامی مادر پیغمبر اکرم 

زمین مکه دیشب غرق در نور محمد   بود
چراغ آسمان لبخند زن بر روی احمد بود
جهان آفرینش بهتر از خلد مخلد بود
تجلای خدا در چهره عبدی موید بود

موید باد قرآنش ، گرامی باد فرقانش
معطر باد بستانش ، جهان در تحت فرمانش
بنای اوست در سیل حوادث کوه مستحکم

محمد   ای چراغ روشنی بخش جهان آرا
بر افروز و بر افروزان بنور خویش دل ها را
بلرزان با نهیب آسمانی کاخ کسری را
ندای تفلحوا از عمق جان برکش بخوان ما را

تو ما را دانش آموزی ، تو مهر عالم افروزی
تو برق اهرمن سوزی ، تو در هر عصر پیروزی
لوای تو است با دست خدا بر دوش نه طارم

هماره بوی عطر خلد از خاک درت خیزد
همیشه نور توحید از فراز منبرت خیزد
ندای تفلحوا از مکتب جان پرورت خیزد
فروغ دانش از کرسی درس جعفرت خیزد

ششم مولا ششم رهبر ، ششم هادی ششم سرور
ششم فرمانده داور ، ششم فرزند پیغمبر
که شش خورشید حق از سلب او تابیده در عالم

الا ای ام فروه آفتاب داور آوردی
محمد را محمد را کتاب دیگر آوردی
تعالی الله که مثل آمنه پیغمبر آوردی
تو چون بنت اسد در دامن خود حیدر آوردی

به عصمت مادرش زهرا بصورت چون حَسَن زیبا
حسینی خو علی  سیما امام باقرش بابا
که با عید محمد عید میلادش بود توام

کتاب من کتاب الله و دین مصطفی دینم
تولای امیر المومنین عهد نخستینم
مرام جعفری و مهر الله آئینم
نه کاری بوده با آنم نه حرفی مانده با اینم

محب آل اطهارم ، علی را دوست میدارم
ز خصمش نیز بیزارم ، به یارش تا ابد یارم
نباشد غیر حب و بغض ، دین و مذهب "میثم"

*************************


نجمه پورملکی
حضرت رسول(ص) و امام صادق(ع(-ولادت


دوباره مطلع شعرم شده سلام شما
بلال طبع لطیفم شده غلام شما
دوباره رد شده اى از کنار و گوشه شهر
دوباره گم شده ام بین ازدحام شما
به هرطرف که نسیم عبایتان بوزد
بلند مى شوم آقا به احترام شما
چقدر جاذبه دارى به روى منبر نور
چقدر بوى خدا می دهدکلام شما
نمى شود به خدابینتان نظر بدهم
تویى امام على و على امام شما:

مرا براى اویس قرن شدن بخرید
 براى نذر حسین و حسن شدن بخرید...

بزن به شانه سلمان بگو که یار من است
کنار دست شما بودن افتخار من است
براى علم ثریا به آسمان رفتن
همیشه پیشه این مردم دیار من است
 نبى امى مکتب نرفته ام همه جا
 سخن ز معجزه هاى تو و نگار من است
فداى رحمت چشمان آسمانیتان
 که یک نگاه شما مایه قرار من است
همیشه دادن اذن مدینه کار شماست
همیشه گریه براى مدینه کار من است

 منم اسیر نگاه پیمبری شده ام
بروى گنبدخضرا کبوترى شده ام...

تویى که اسم تو با هر زبان ستوده شده
 میان عالم هفت آسمان ستوده شده
 جلوتر از همه ى عرش و فرش و لوح و قلم
جلوتراز همه ى انس و جان ستوده شده
زمان حضرت آدم زمان حضرت نوح
 خلاصه عشق تو در هر زمان ستوده شده
 نبى خاتم من اى رسول رحمت من
همیشه عشق تو در قلبمان ستوده شده
فداى اسم محمد که در کتاب زبور
 براى تک تک پیغمبران ستوده شده

 به روى کاشى فیروزه اى عرش خدا
نوشته اسم تو و اسم حیدر و زهرا...

ز شرم روى تو یوسف خجالتى شده است
مسیح کوچه گداى محبتى شده است
میان کنگره هاى تمام کسراها
به پیش پاى تو امشب قیامتى شده است
 چه کرده اى تو مگر بین نامسلمانها
 تمام رابطه هاشان رفاقتى شده است
بدون یاد تو اصلا زمان نمى گذرد
برایم این صلواتت عبادتى شده است
ببین به برکت قرآن و اهل بیت شما
میان شیعه وسنى چه وحدتى شده است

 خدا به امت مرحومه ات نظر دارد
 دعاى خاتم پیغمبران اثر دارد...

فداى روح مسیحایى رسول خدا
صفاى لیلة الاسرایى رسول خدا
فداى جامه سبزش بزیر نور کسا
فداى چهره زهرایى رسول خدا
فداى خلق عظیمش به زیر بارش سنگ
فداى آن دل دریایى رسول خدا
فداى عشق خدیجه که بوده در همه دم
انیس و مونس تنهایى رسول خدا
عروس خانه حیدر شده بدون جهاز
تمام هستى و دارایى رسول خدا:

اگرچه اجر رسالت ادا نشد هرگز
على ز فاطمه تو جدا نشد هرگز...

امام صادق ما شیعیان دعاگر ماست
همیشه سایه علمش به روى این سر ماست
فداى آنهمه ایثار و غربتش بشوم
که دردغربت او هم شبیه مادر ماست
همیشه کرده براى همه روایت عشق
حدیث سینه او افتخار منبر ماست
خوشا به حال مُفَضَّل که درس توحیدش
 ز یمن و برکت استادى مفسر ماست
گمان کنم که مرامت به مصطفى رفته
 گمان کنم که نگاهت شبیه حیدر ماست

تویى که شیخ الائمه ملقبت کردند
 رئیس مذهب و استاد مکتبت کردند...

*************************

غلامرضا سازگار
پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-ولادت


امشب وجود را شرف دیگر آمده
در جلوه آن جمال خدا منظر آمده
در شام تیره مهر جهان گستر آمده
دوران تیره گیّ و ستم بر سر آمده

بر جنّ و انس و حور و ملک رهبر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

عالم محیط جلوۀ دادار سرمد است
ملک وجود یکسره خلد مخلّد است
هر سو که رو نهید عیان حسن احمد است
در جلوه آفتاب جمال محمّد است

از آفتاب بر همه روشنتر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

امشب رسل رسول خدا را صدا زنند
هر یک دم از ثنای محمّد جدا زنند
دست دعا به دامن آن مقتدا زنند
بت ها به کعبه دم ز رسول خدا زنند

گویند بت شکن ر سوی داور آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای بت گران ترانۀ توحید سر دهید
این مژده بر تمامی نسل بشر دهید
از لحظۀ شکستن بت ها خبر دهید
پیغام از ولادت پیغامبر دهید

ظلمت رها کنید که روشنگر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای آفتاب جلوه نمایی مبارک است
ای حسن غیب پرده گشایی مبارک است
ای بزم شب فروغ خدایی مبارک است
ای بردگان طلوع رهایی مبارک است

دوران زورگویی و طغیان سر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

خوبان روزگار حقیر محمّدند
خورشید و ماه هر دو اسیر محمّدند
پیغمبران تمام بشیر محمّدند
یک جلوه از جمال منیر محمّدند

او آفتاب و خیل رسل اختر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای آمنه تو خود صدف درّ سرمدی
زین رتبه بر زنان دو عالم سرآمدی
بنت وهب نه، مام گر امّی احمدی
اینک به خود ببال که امّ المحمّدی

هستی محیط نور از این گوهر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

این است آنکه بتکده زیر و زبر کند
زانگشت خویش معجز شق القمر کند
خود را تمام عمر چراغ بشر کند
شام سیاه عالمیان را سحر کند

در دامن تو مهرِ جهان پرور آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای مکّه بر تو نور محمّد خجسته باد
بتهایِ شرک با تبر او شکسته باد
پیوند کفر با نفسِ او گسسته باد
دستِ ستمگران جهانخوار بسته باد

دستی که دادِ عدل ستاند بر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

پیدایش دو آیت سرمد مبارک است
یک صبح را دو عید مؤّید مبارک است
در تیرگی تجلّی احمد مبارک است
میلاد ابن محمّد مبارک است

درّی الهی از صدف دیگر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

در چشم علم مشعل روشنگر است این
استاد کل ولّی خدا جعفر است این
آئینۀ حقیقتِ پیغمبر است این
معصومِ هشتم است و ششم رهبر است این

آری خدای را ششمین مظهر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

ما را بود هماره ره و رسمِ جعفری
مشی و مرام جعفری و عشق حیدری
داریم بر تمام ملل مجد و سروری
با چارده چراغ نمودیم رهبری

"میثم" در این مسیر ثنا گستر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

*************************

اسماعیل شبرنگ
حضرت رسول(ص) و امام صادق(ع)-ولادت

در آسمان چشم تو رأفت گذاشتند
آثاری از طلوع محبت گذاشتند
باخلقت تو ای همه ی آبروی خلق
منّت سر اهالی خلقت گذاشتند
تو آمدی که ما همگی متحد شویم
نام تو را منادی وحدت گذاشتند
باران لطف تو همه جا را فراگرفت
در ابر چشم های تو رحمت گذاشتند
اشفع لنای هرشب بارانی مرا
در نزد تو برای اجابت گذاشتند
روز ازل به پیش همه ... ایها النبی
روی سر تو تاج نبوت گذاشتند

از بارش کرامت بی حد نوشته ام
بر روی سینه نام محمد نوشته ام

یاایها الرسول دلم را جلا بده
ای با صفا صفا به دل بی صفا بده
با دست خالی آمده ایم ایها الکریم
چیزی به ما تو محض رضای خدا بده
اینجا نشسته ام که بگویم طبیب عشق
نسخه برای درد دل بی دوا بده
چشم تو خاک را به نظر کیمیا کند
رنگی به تیرگی دل سنگ ما بده
از سائلان هرشب ایرانی توام
رزق مرا توسط موسی الرضا بده
حتی اگر مدینه بیایم شبانه روز
می خواهم از تو تذکره ی کربلا بده

وقتش رسیده نور ولی را نشان دهی
راه علی و آل علی را نشان دهی

ما شیعه ایم شیعه ی سرمست حیدریم
لب تشنگان بادۀ ساقی کوثریم
محشر میان جمع محبان فاطمه
سایه نشین چادر خاکی مادریم
یک عمر ما فقط به علی رو زدیم و بس
حاجت به پیش هرکس و ناکس نمی بریم
نام علی که بر لبمان سبز می شود
در بین مجلسیم ولی جای دیگریم
در صحن با صفای نجف سیر می کنیم
گوشه نشین مرقد سلطان محشریم
شیخ الائمه چشمه ی جاری مرتضاست
ما پیروان مکتب پربار جعفریم

نام مرا خدا همه جا مبتلا نوشت
از شیعیان صادق آل عبا نوشت

*************************

غلامرضا سازگار
مدح


ای دو صد یوسف صدّیق به صدق تو گواه
ای علوم همه با کوه کمالت پر کاه

دو جهان زنده ی چشم تو به یک نیم نگاه
تا زمان هست تو از گردش چرخی آگاه
شهریاران سر کوی تو گدای سر راه
شیخ والای ائمّه ولی امر الّه

صدق تابنده چراغی بود از مکتب تو
علم تا علم شود بوسه زند بر لب تو

عرشیان دسته ای از خاک نشینان تواند
فرشیان از همه سو دست به دامان تواند
علم ها گوهری از لعل دُر افشان تواند
حلم ها ذکر خوشی بر لب خندان تواند
بحرها تشنه ی یک قطره ی باران تواند
سرو قدّان جهان سر به گریبان تواند

علم از روز ازل سائل دیرینه ی تو است
آنچه در سینه خلق است در آیینه ی تو است

لاله ای نیست که از دامن بستان تو نیست
طایری نیست که در باغ ثنا خوان تو نیست
آیه ای نیست که محتاج به برهان تو نیست
گوهری نیست که از بحر خروشان تو نیست
ذرّه ای نیست که از مهر درخشان تو نیست
پدر شیمی جز جابر حیّان تو نیست

علم تو مشعل و خلق و دو جهان انجمنی
آیة الکرسی از کرسی درست سخنی

سرّ سروّ علن از تو است امام صادق
فیض هر انجمنی از تو است امام صادق
حسن خلق حسن از تو است امام صادق
سبزی این چمن از تو است امام صادق
سیر چرخ کهن از تو است امام صادق
همگان را سخن از تو است امام صادق

تا که این چار ام و هفت اب و نه طاق است
مؤمن طاق تو در عالم هستی طاق است

دهر دانشگه و استاد سخن دانش تو
کلّ قرآن سخن داور و برهانش تو
حق به دور تو کند گردش و میزانش تو
مؤمن پاک بود پایه ی ایمانش تو
درد جان نیز طبیبش تو درمانش تو
علم نور است ولی مشعل تابانش تو

تا زمان است و به هر مرحله می تازد علم
از تو می گوید و دائم بتو می نازد علم

پشرو تر بسی از دور زمان مکتب تو است
ثمر خون حسین ابن علی بر لب تو است
راه حق مذهب تو مذهب تو مذهب تو است
آسمان شیفته ی زمزمه های شب تو است
نفس سوختگان شعله ی تاب و تب تو است
نور قرآن ز درخشنده گی کوکب تو است

اهل توحید که این قدر مجلّل دارند
هر چه دارند ز توحید مفضّل دارند

باغبانی و بود ملک جهان گلزارت
گرم تا دامنه ی حشر بود بازارت
گوهر وحی فرو ریخته از گفتارت
بوسه ی علم بود بر لب گوهر بارت
دیدن روی خداوند بود دیدارت
ای طبیبانِ همه خلقِ جهان بیمارت

ای خوش آن یار که تو یار و طبیبش باشی
خوشتر آن درد که تنها تو طبیبش باشی

ای که خوانده است خداوند به قرآن نورت
نوری و سینه خوبان دو عالم طورت
ملک جان خانه ی دلها همگان معمورت
انس و جنّ و ملک و حور و پری مأمورت
چه جفاها که رسید از ستم منصورت
کرد از خانه و از شهر پیمبر دورت
بود آگاه عدو از محن جانکاهت
برد با فرق برهنه سوی قربانگاهت

کثرت سنّ تو و این همه آزار ای وای
آفتاب حق و بیداد شب تار ای وای
برق شمشیر و رخ حجّت دادار ای وای
دوست در سلسه ی دشمن غدّار ای وای
خانه ی حجّت حقّ و شرر نار ای وای
صدمۀ خار ستم بر گل بی خار ای وای

پاسخ آنهمه خوبی شرر آذر بود
بیت آتش زده ارثیّه ای از مادر بود

آخر از زهر جفا رفت وجودت در تاب
جگر خونجگر پاره ی زهرا شد آب
ریخت از دیده ی یاران به عزای تو گلاب
جگر موسی جعفر شد از این داغ کباب
بعد از آن غریب و مظلومیت و رنج و عذاب
بوتراب دگری باز نهان شد به تراب

در عزای تو جهان صحنه ی محشر گردید
تازه در ماتم تو داغ پیمبر گردید

ای سلام همه بر تربت بی زوّارت
غم بسیار محبّان ز غم بسیارت
به چه تقصیر عدو این همه داد آزارت
وامصیبت که چه کردند به قلب زارت
برد سر بر فلک از خانه شرار نارت
ریخت اعجاز خلیل از لب گوهر بارت

شد خموش آتش و بهر تو دل عالم سوخت
بیشتر از همه زین غم جگر «میثم» سوخت



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- ولادت
[ 21 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام صادق (علیه السلام)

ربیع است و دل بر جمال تو شایق
نه بر لاله و ارغوان و شقایق

ربودی تحمل زمن گل ز بلبل
چو لیلی ز مجنون و عَذرا ز وامق

به بوی خوش گل شود مست بلبل
به بوی تو دیوانه بیچاره عاشق

نه چون خط نیکویت اندر ریاحین
نه چون سنبل مویت اندر حدایق

نه زیباست با قامتت شاخ طوبی
نه لایق به سرو قدت  نخل باسق

تویی دوحه بوستان معارف
تویی گلبن  گل  ستان حقایق

تویی عقل اقدم تویی روح عالم
محیط دوایر مدار مناطق

تویی منطق حق و فرمان مطلق
إلی الحقِ داعٍ و بالحق ناطق

إمام الهدی صالح بعد صلح
دلیل الوری  صادق بعد صادق

حلیفُ التُّقی جعفر بن محمد
کثیر الفواضل  عظیم السوابق

دلیل حقیقت لسان شریعت
امام طریقت بکل الطرائق

ز منصور مخذول چندان بلا دید
لقد کان  تنهدُّ منه الشواهق

سر اهل ایمان سرو پای عریان
بسی رفت در محفل آن منافق

نگویم ز گفت شنودش که بودش
کَسَمُ الأفاعی و حد البوارق

چنان تلخ شد کامش از جور اعدا
که شد سم قاتل بر او شهد فایق

محمد حسین غروی اصفهانی

*********************

در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را

شد دشمن تو معترف انگار خداوند
در گوش تو گفته همه اسرار جهان را

با رایحۀ خطۀ سرسبز عبایت
کوتاه کن از باغ دلم دست خزان را

با امر تو هر چند در آتش ندویدم
هر چند فدای تو نکردم سر و جان را

هر چند مرید تو شدن  شأن زراره است
ای کاش که این عاشق بی نام و نشان را

بگذار که تا ظل بنی ساعده یکبار
من جای تو بر دوش کشم کیسۀ نان را

ماندم که در خانه ات آن روز چرا سوخت
آتش که نسوزاند تن خادمتان را

با لحن حجازی شبی از حضرت موعود
خواهیم شنید از حرمت صوت اذان را

*********************


باز دنیا پیاله باران شد
تا خدا پرکشیدن آسان شد

آمد از ره پدر بزرگ رضا
دل ما راهی خراسان شد

کوری چشم دشمنان علی
پسری حیدری نمایان شد

آمد عالیجناب فقه و اصول
روضه ها صاحب سخنران شد

مکتب آسمانیش روزی
بانی انقلاب ایران شد

مو سفید و خمیده قامت شد
تا دل گبر ما مسلمان شد

سخنان فصیح و روشن او
باعث اعتبار انسان شد

هر کجا حرف علم او آمد
دشمن شیعه رفت و پنهان شد

قطره ای از فرات نوشید و
کربلایی شد و پریشان شد

پدرش تا که آب زد به لبش
یاد شش ماهه کرد و گریان شد

حسرت این خبر به دل مانده
صحن تاریک او چراغان شد

در وطن هم غریب و مظلوم است
شهر او پایگاه شیطان شد



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- ولادت

برچسب‌ها: اشعار ولادت امام صادق (علیه السلام) مهدی وحیدی
[ 28 / 10 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام صادق (علیه السلام)

     
      رسانده ام به حضور تو قلب عاشق را
      دل رها شده از محنت خلايق را
      
      دلي که پر زده تا آستان احسانت
      که غرق نور اجابت کني دقايق را
      
      بر اين کوير ترک خورده‌ي دل خسته
      ببار جرعه اي از کوثر حقايق را
      
      مريد صبح نگاه تو مي برد از ياد
      مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟
      
      نگاه لطف تو آقا به دل بها داده
      و با رضاي تو دارم رضاي خالق را
      
      تويي که ضامن صبح سعادتم هستي
      تويي که روشني هر عبادتم هستي
      
      پر از شميم بهشت است منبرت آقا
      به برکت نفحات معطرت آقا
      
      هنوز عطر مليح محمدي دارد
      گُلِ دميده ز لبهاي أطهرت آقا
      
      شبيه حضرت خاتم مدينة العلمي
      شنيدني ست کرامات محضرت آقا
      
      و ديده ايم به وقت جهاد انديشه
      هزار مرتبه ما فتح خيبرت آقا
      
      چهار هزار حکيم و فقيه و دانشمند
      رهين مکتب انديشه گسترت آقا
      
      نگاه روشنت آقا ستاره پرور بود
      شکوه بي بدل تو زُراره پرور بود
      
      تو آمدي و جهان غرق در خِرَد مي شد
      دليل ها همه با عشق مستند مي شد
      
      تو آمدي پر و بالي دهي به دلهامان
      به پاي درس تو هفت آسمان رصد مي شد
      
      خوشا به حال دلي که عروج را فهميد
      مسير روشن تو از بهشت رد مي شد
      
      ميان آن همه شاگرد شد سعادتمند
      کسي که مذهب عشق تو را بَلَد مي شد
      
      نفس زدي و جهان را حيات بخشيدي
      تجليات الهي الي الابد مي شد
      
      جهان نشسته سر سفره‌ي رواياتت
      شهود مي چکد از جلوه زار ميقاتت
      
      سر ارادت ما و غبار صحن بقيع
      همان حريم بهشتي همان بهشت بديع
      
      همان ديار الهي که از نسيم خوشش
      شده ست شهر مدينه پر از شميم ربيع
      
      «و يطعمون علي حبّه ...» نمايان است
      کرانه هاي کرامت چه بي کران و وسيع
      
      گدائي حرمت اعتبار هر عاشق
      اميد ماست توسل در اين سراي رفيع
      
      چه غم ز غربت دنيا و حسرت عقبا
      نگاه روشنتان تا براي ماست شفيع
      
      کليد معرفت اينجا ارادت و عشق است
      سر ارادت ما و غبار صحن بقيع
      
      مگير از دل من يارب اين سعادت را
      گدائي حرم اهل بيت عصمت را
      
      غبار مقدم تو عطر آشنا دارد
      براي ديده ام اعجاز کيميا دارد
      
      گداي خانه به دوش توام قبولم کن
      گداي تو به جز اين آستان کجا دارد؟
      
      دگر چه جاي گلايه ز فقر مي ماند
      کسي که در دو جهان، مهربان! تو را دارد
      
      دل شکسته‌ي من حرفهاي ناگفته
      دل شکسته‌ي من شوق التجا دارد
      
      کسي که بوده تمام وجودش از جودت
      در آستانه ات امشب دو خط دعا دارد
      
      هميشه آرزوي پر زدن به سوي بقيع
      هميشه حسرت ديدار کربلا دارد
      
      چه مي شود همه‌ي عمر با شما باشم
      غبار صحن تو و صحن کربلا باشم
      
      يوسف رحيمي
       
      ******************
       
      من همان باده نوش جام توام
      بلبل مست روي بام توام
      
      بي نگاهت غزل نمي خوانم
      شاعر فيض مستدام توام
      
      ششمين آينه سلام آقا
      آرزومند يک سلام توام
      
      به پر زخمي ام نگاه کنيد
      آه؛ محتاج التيام توام
      
      باز همسفره باش با سائل
      دوستدار همين مرام توام
      
      مست قال الامام صادق من
      من مسلمان شده به نام توام
      
      روي قبرم سپرده ام آقا
      بنويسند من غلام توام
      
      من غلام محبت يارم
      به خم گيسويت گرفتارم
      
      مي نويسم فقط حقايق را
      ماجراي عروج عاشق را
      
      با تو فهميده ام مفهوم و
      معني آيه هاي ناطق را
      
      مي شود ديد در نگاه شما
      عکس زيباي وجه خالق را
      
      معني يا بصير در بَصَرت
      با بصيرت کني هر عاشق را
      
      با بيانات روشن و نابت
      تو شکستي صف منافق را
      
      ما به عالم نمي دهيم هرگز
      تار موي امام صادق را
      
      السلام اي رئيس مذهب ما
      اي دمادم ترانه ي لب ما
      
      دلمان را تو حيدري کردي
      مست انوار کوثري کردي
      
      در لباس امامت اي آقا
      به خدا که پيمبري کردي
      
      با احاديث و گفته هاي خودت
      تو عجب فتح خيبري کردي
      
      زنده کردي تو علم را تا حشر
      بسکه شاگرد پروري کردي
      
      ما کجا؟! مهر مادرت زهرا
      دل ما را تو مادري کردي
      
      مهرتان را به سينه دارم من
      آرزوي مدينه دارم من
      
      کاش ما را دعا کني آقا
      خرج اين روضه ها کني آقا
      
      چشم هاي مرا به پاي حسين
      نذر خيرالنّسا کني آقا
      
      باني روضه هاي عاشورا
      کاش روضه به پا کني آقا
      
      کاش ما را شبي به خرج خودت
      راهيِ کربلا کني آقا
      
      ياد جدّ غريب خويش کني
      ياد آن سرجدا کني آقا
      
      روضه ي زينبيه مي خواهيم
      روزيِ فاطميه مي خواهيم
      
      محمد جواد پرچمي

 

 



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- ولادت

برچسب‌ها: اشعار ولادت امام صادق (علیه السلام) مهدی وحیدی
[ 28 / 10 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد